در تقویم جمهوری اسلامی ایران روز
21تیر روز «عفاف و حجاب» نامگذاری شده است. این پدیده یعنی برای نظام
اسلامی و نیز برای جامعه ایران، پوشش مردم، بهویژه بانوان و نیز پاکدامنی
آنان از اهمیت بالایی برخوردار است. قرارگرفتن پوشش و پاکدامنی در کنار هم و
ارتباط بین این دو، برای جمعی از مردم جامعه خصوصا آنانی که مسایل اجتماعی
را بررسی میکنند، ارتباط صددرصدی نیست. این نگرش البته به معنی این نیست
که برهنگی با بیبندوباری هیچ ارتباطی ندارد، که حتما دارد، بلکه به معنی
این است که تمامی پوشیدهها بهخصوص درمیان مردان از پاکدامنی بهره ندارند و
نیز نمیتوان همه آنانی را که از حجاب کامل برخوردار نیستند، بهخصوص در
میان بانوان، متهم به ناپاکدامنی کرد. شاید کسی چنین ادعایی نکند، اما اگر
برای جوانان بهویژه برای تندروها، ظرافت و ابعاد گوناگون این امر بدیهی
شکافته نشود، ممکن است یک نوع افراطیگری مزمن که متاسفانه دامن گروههایی
را در کشورهای اسلامی گرفته، در میان تندروهای وطنی نیز دامن بگستراند.
سوای این دیدگاهها و اظهارنظرها، عفاف و حجاب در یک قانون جامع اجتماعی در
کنار هم قرار گرفته و اولیای امور موظف به اجرای آن هستند. اگرچه توفیق یا
عدم توفیق آنان در بهنتیجهرساندن این قانون، یکی از چالشهای رایج در
میان بلندپایگان مذهبی و سیاسی است.
اخیرا بحث بر سر اجرای کامل قانون عفاف
و حجاب، منجر به این بحث کلیدی شده که اصولا هدایت آحاد جامعه در اختیار و
در توان دولت و حکومت هست یا نه؟ و اگر هدایت و راهنمایی مردم بهسوی بهشت
از دوش مراکز و مجامع مذهبی به دوش ارکان حکومتی منتقل شد، شیوه آن چگونه
است؟
تقریبا تمامی 35سال گذشته، بحث چگونگی هدایت مردم توسط دولت، در میان
دلسوزان جامعه و متولیان فرهنگی و انتظامی جریان چالشبرانگیزی داشته، اما
هر دورهای با ادبیات گوناگون بوده است، تا امروز که بحث بهشتبردن مردم
بهزور یا بدون زور پررنگ شده است. چکیده این بحث طولانی، برحسب آنچه در
خاطر نگارنده باقی مانده در چند پرسش قابل طرح است:
ا- آیا دولت در افزایش دین و اعتقادات آحاد جامعه نقش و مسوولیتی دارد؟
2 - اگر نقش و مسوولیت دارد شیوه آن چگونه است؟
3 – هدایت مردم توسط دولتیان، در ردیف فریضه امر به معروف و نهی از منکر قرار دارد یا یک تکلیف اداری است؟
4 – چنانچه این مسوولیت مهم یک تکلیف اداری تلقی شود، آیا باید از قاعده زور برای راستکردن کجیها استفاده کنند؟
از جوانی بهخاطر میآورم که در مجالس مذهبی روی همین موضوع بحث میشد،
عدهای را عقیده بر این بود که پشتوانه پیادهشدن دستورات اسلامی که
ثمرهاش هدایت مردم است، دو چیز است: یکی اعتقاد راسخ مردم به قیامت و
رفتار ملکوتیان با انسان در دنیای دیگر، و دوم قدرت حکومت دینی، که با
ابزارهای در اختیار، مردم را هدایت کند.
پاسخ به پرسشهای فوق و اظهارنظر پیرامون حرف و حدیثهای دیگری که در این
زمینه وجود دارد، رسالهای مفصل خواهد شد، اما بهنظر نگارنده، جنبه
بازدارندگی و رفع موانع زندگی خوب و درست مردم برعهده حاکمیت است که شیوه
آن را باید جامعهشناسان دیندار مشخص کنند و جنبه آگاهکردن ناآگاهان
بهعهده کسانی است که برای این امر در حوزههای علمیه درس میخوانند و تلاش میکنند. البته تاثیر همه این
تلاشها و زحمات، اعم از دولتی و حوزوی، منوط به این است که مباشران این
وظیفه سنگین، خود راهی بهشت باشند. باید این اصل عقلی و شرعی را پذیرفت که
هیچکس نمیتواند مردم را هدایت کند مگر اینکه خود هدایتیافته باشد یا در
راه پاک هدایت گام برمیدارد. خلاصه اینکه مردم را بهشتیان به بهشت
میبرند.