عجیبتر اما آنجاست که برخی دلسوزان خود را با این پرسش یک میلیون دلاری سرگرم کردهاند که چرا مردم به جای تماشای تلویزیون ملی، ماهوارههای خارجی میبینند؟!
1- لابد شما هم متوجهید که برشی از محبوبترین چهرههای مردم ایران در تلویزیون ملی دیده نمیشوند.
یعنی اگر از ورزشکاران فاکتور بگیرید که تلویزیون را قرق کردهاند، محبوبترین چهرههای ایران در عرصههای مختلف از سینما تا موسیقی، تجسمی، ادبیات تا فضاهای عمومی مانند سیاستو... تصویر و خبری در تلویزیون ندارند.
جالب هم اینجاست که اغلب این چهرههای محبوب، دستکم در حوزه کاری خود در زمره خوشتیپها هم بهشمار میآیند، بنابراین با توجه به شاخصههای زیباییشناسی حاکم بر این رسانه، شاید بیراه نباشد که کممحلی به این محبوبها، به جهت تیپشان هم هست!
عجیبتر اما آنجاست که برخی دلسوزان خود را با این پرسش یک میلیون دلاری سرگرم کردهاند که چرا مردم به جای تماشای تلویزیون ملی، ماهوارههای خارجی میبینند؟!
2- در روزگار تازه، تلویزیون خود را از چهرههایی که به لطف آنتن خودش به محبوبیت رسیدهاند هم محروم میکند، حکایت برخی بازیگران و مجریان ممنوعالتصویر گواه این ماجرای دامنهدار است؛ گویا این واهمه وجود دارد که با تثبیت برخی چهرهها در میان افکار عمومی، کنترل آنان غیرممکن شود؛ شاید تلویزیون میاندیشد: «همین یک دانه «عادل فردوسیپور» را به ضرب خون جگر مدارا میکنم برای هفت پشتم بس است».
3- رسانه ملی، یک سرمایه ملی است و ملک هیچکس، غیر از عموم مردم ایران نیست، اگر بنا بر هر دلیلی ازجمله سلیقهمحوری، حال امروز رسانه ملی خوش نیست، برای میراثداری از این سرمایه عمومی و کاهش نقدها و انتظارات از آن، تأسیس تلویزیون خصوصی یک ضرورت اجتنابناپذیر است؛ دستکم تلویزیونهای خصوصی که از دولت مجوز میگیرند و از فیلترهای قانونی میگذرند، سریالهای آنچنانی ترکی که از مثلثهای عشقی عبور و به شش و گاه هشتضلعیهای عشقی رسیدهاند، پخش نمیکنند و با آوردن «خوشتیپها» در صدد ریزش مخاطبان شبکههای دوبلهای ماهواره برمیآیند.