سرویس تاریخ «انتخاب»: در دی ماه ۱۳۳۷؛ زمانی که ۹ ماه از نخستوزیری منوچهر اقبال میگذشت و پنج سال هم از سقوط دولت ملی دکتر مصدق، وضعیت شهرستانهای ایران تعریف چندانی نداشت، تا جایی که مجله خواندنیها در شماره ۲۷ سال نوزدهم (دوم دی ماه ۱۳۳۷) خود در صفحهای با عنوان «ایران فقط تهران نیست» گزارش وضعیت نابسامان شهرستانهای مختلف را به طور مستقیم از روزنامهها و مجلات محلی آنها بازنشر کرد. آنچه در پی میخوانید چهار گزارش از روزنامههای مختلف در بازتاب مشکلات شهرستانهاست که خواندنیها منتشر کرد:
خروار خروار تریاک به مشهد وارد میشود!
در مشهد تریاک خروار خروار وارد میشود و هر شب صدها شیرهکشخانه علنا دایر است. مشروبات الکلی با اینکه اخیرا سخت گرفتهاند کامیون کامیون وارد و به فروش میرسد. سکههای قلابی هزار هزار وارد و در بازار علنا به فروش میرسد و کسی مانع آنها نیست. مسئول این کارها کیست؟! اگر فلان آقا شیرهکشخانه دایر میکند به اتکای که و کدام دستگاهی این کار را میکند؟! اگر خروار خروار تریاک وارد میشود چه علتی دارد و اولیای امور و هیات بازرسی کل کشور باید به کجا توجه داشته باشند؟! اگر بنا باشد به جای مسببین اصلی و کسانی که باعث این همه فساد شدهاند فلان شیرهای یا فلان مشروبفروش یکی دو روز بازداشت شوند نتیجه ندارد، باید به جای اینها جلوی آن دستگاهی که شبها مقرری میگیرد و اجازه دایر کردن این مراکز را میدهد گرفته شود. فلان تریاکفروش اتکایش در خارج به مامورین انتظامی خارج شهر و در داخل به مامورین انتظامی داخل شهر است! اگر روسای انتظامی و کلانتریها و مامورین مربوطه مردمان پاکی باشند، هرگز فلان شیرهای جرات نمیکند در شهر شیرهکشخانه دایر کرده و به مردم تریاک و شیره بفروشد. اگر در خارج مامورین ژاندارمری و گارد گمرک مردمان پاکی باشند و رشوه نگیرند، چطور فلان قاچاقچی جرات میکند خروارها تریاک را از مرز افغانتسان و پاکستان وارد و به شهر بیاورد.
در مازندران آب از سرِ کشاورزان گذشته، بازرگانان را دریابید
امسال محصول پنبه ایران را آفت زد و محصول پنبه به کمتر از نیم برابر سال پیش تقلیل یافت. آفت پنبه در مازندران شدت داشت، نتیجه این آفتزدگی آن شد که بازرگانان مازندرانی همه زیر یک بار کمرشکن خرد شوند.
تعجب نکنید که چرا نگفتم کشاورزان، چون اصولا کشاورزان خرد شدهاند. آنها چه محصول خوب باشد چه بد باشد، آب از سرشان گذشته و به گفته معروف، آب که از سر گذشت چه یک گز چه صد گز. اما بازرگانی که باید محصول کشاورز را میخرید و به بازار عرضه میکرد و مقداری یا تمام سرمایه خود را روی این کار متمرکز کرده بود، اکنون هم سرمایهاش تهدید شده و تحلیل رفته و هم نیروی کارش هدر گشته است.
علف به جای نان و انبارگاه به جای خانه در بم!
زارعین بم بعد از یک عمر زحمتکشی، محلی که بتوانند در آنجا زندگی کنند ندارند و جو کیلیویی سه ریال و خرید آن خارج از استطاعت آنهاست برای سد جوع از علفهای بیابان استفاده میکنند و در زمستان اگر ارباب رحم بکند زارعین در انبارهای کاه زندگی میکنند و الا باید در سرما بمیرند. به این ترتیب باید گفت: جان سگ بیش از جان مردم زحمتکش ارزش دارد!
عوارض رامهرمز نصیب شوشتر و شهرکرد میشود!
رامهرمز- با اینکه بخش نفتخیز هفتگل تا رامهرمز فاصله زیادی ندارد و تمام مایحتاج میوه و سبزی و ترهبار آن از رامهرمز ارسال میگردد، متاسفانه عوارض آنجا به شهرداری شوشتر که ۲۵ فرسنگ تا هفتگل فاصله دارد فرستاده میشود. شایسته است جناب آقای استاندار خوزستان دستور فرمایند عوارض هفتگل به شهرداری رامهرمز که قانونا در این مورد ذیحق است پرداخت گردد. همچنین قند و شکر اهالی جانکی با وجودی که از طریق اداره انحصارات رامهرمز توزیع میشود عوارض آن به شهرداری شهرکرد که تا جانکی ۶۰۰ کیلومتر فاصله دارد فرستاده میشود. اهالی انتظار دارند از نظر تقویت بنیه مالی شهرداری رامهرمز و عمران و آبادی این بخش کشاورزی اقدامات موثری به عمل آید تا عوارض جانکی و هفتگل و خلفآباد به شهرداری این محل پرداخت گردد.