شفقنا: متن کامل یادداشت ابوالفضل فاتح به این شرح است:
بسمه تعالی
مکتب «گفت و گو» و «قاعده ی احترام»
بازتعریف مشروعیت گفت و گو در دکترین تشیع
پرده هایی از حکمت یک مصلح
از شاخصه های مهمی که شاید بتوان از آن به عنوان نوعی تقسیم بندی در میان نظام های دنیای نوین، و نسل نخبگان سیاسی، مذهبی و فرهنگی دوران جدید، نام برد، شاخصه ی باورمندی به « گفت و گو» و کاربست آن برای بهبود نظام های فرهنگی و سیاسی اجتماعی در قامت یک مکتب است.
باورمندان به آنچه آن را «مکتب گفت و گو» می نامم، دنیای اندیشه و عمل را تعاملی می بینند و از دل گفت و گو به ابداع و خلقی جدید می اندیشند. اهل گفت و گو به لوازم عقلایی آن پایبند بوده، در مقام مساوی می نشینند. آنکه بدون لکنت می گوید، بدون محنت نیز می شنود. خرد حکم می راند و تحمیل و اجبار غایب است. در این پارادایم، گفت و گو به مثابه یک راهبرد و سلوک، اولویت بارز دارد و هر راه دیگر، فرع و ثانویه است.
زیربنای گفت و گو در اندیشه و سلوک آیت الله
دیدار آیت الله سیستانی و پاپ نمادی از اهمیت «گفت و گو» در جهان امروز است. از حسن اتفاق، گرایش آیت الله سیستانی به مکتب همزیستی، و باورمندی ایشان به اصل گفت و گو است، که جایگاهی بلند در تاریخ پر افتخار تشیع داشته و اینک نیز نه تنها در اخلاق و سلوک آیت الله، که در تفقه این مرجع بزرگ ریشه و تبلور دارد.
جامعه ی پر شکاف و پر حادثه و پر ستیز عراق از نزدیک با ابعاد فکری و اجتماعی مکتب آیت الله آشناست. آنها تبلور این مکتب را در به رسمیت شناختن حقوق همه اقشار و مذاهب و ادیان، تاکید بر ترکیب چند ضلعی جامعه عراق و ضرورت مشارکت همگانی، نفی دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت، و تاکید بر همنشینی و همزیستی اقوام و ادیان، اهمیت حق انتخاب آزاد، ضرورت شکل گیری دولت مدنی در عراق، به رسمیت شناختن حق اعتراض مخالفان با پرهیز همگانی از خشونت، آزادی رسانه ها و احزاب، اجتناب از تشدید اختلافات بین قومی و بین مذهبی، پرهیز از برتری طبقاتی قشری بر قشری دیگر و مخالفت با تقسیم بندی هایی مثل «فرادست و فرودست» و همچنین دور نگاه داشتن بدنه ی روحانیت از سیاست ورزی مستقیم به معنای دخالت در امور اجرایی و منع از ورود به جزئیات امر سیاسی دیده اند. اما این شاخصه ها همه از دل تفسیرهای نوین و مترقی، نظریه پردازی های نوگرایانه و خلاقیت و ابتکارات «آیت الله» و تعلق «تفقه» ایشان به اموری زیربنایی تر به نام کرامت و حقوق انسان و منافع همگانی بشر، قاعده ی مهم « لاضرر و لاضرار»، و همچنین «قاعده ی ابتکاری و فقهی احترام» حاصل شده است. با همین نگاه، ایشان تلاش داشته اند که ساختار برخی از قواعد فقهی را ترقی بخشند. به عنوان نمونه در تبیین قاعده احترام ابراز می شود: « «قاعده الزام» که برخی از فقها از جهت مصلحت به آن نظر میکنند، بدین معنا که مسلمان مؤمن میتواند در تحقق شماری از خواسته های شخصی خویش، به بعضی از قوانین دیگر مذاهب استناد کند ، هر چند مورد تأیید مذهب خودش نباشد، آیت الله سیستانی آن را بر پایه احترام مطرح میکند و به همین اعتبار یعنی حرمت دادن به دیدگاهها و قوانین دیگران و از رهگذر آزادی اندیشه ، آن را «قاعده احترام» مینامد. بر این اساس، قاعدههای «هر قومی آیین ازدواج خود را دارند»، و «ازدواج مشرکان با یکدیگر جایز است» در همین راستا میگنجد». مجموعه ی احکام «فقه غرب نشینان» آیت الله سیستانی نیز که سرشار از رعایت حقوق سایر ادیان و ممالک است، نمونه ای دیگر از همین رویکرد است.
تسلط گفتمانی ساکن شارع الرسول
در مقام قضاوت درباره همه اهداف سفر پاپ نیستم که باید در جای خود بررسی شود. می توان گفت، عزم پاپ فرانسیس برای سفر به عراق به ویژه در شرایطی که جهان مسیحیت خود را در هر نقطه ی جهان در خطر تهدیدات مختلف از جمله مهاجرت های تحمیلی مسیحیان تا هجوم بی خدایی می بیند، برخاسته از جهانی بینی و فرهنگ کلیسای واتیکان برای بقای مسیحیت در هر گوشه ی جهان است. اما رویکرد ایشان برای دیدار تاریخی و استثنایی و گفت و گو با آیت الله العظمی سیستانی آن هم پس از یک سفر طولانی به نجف اشرف و در بیت ایشان، ریشه در نظام فکری و اندیشه ای آیت الله دارد، که چشم ها را به آن نقطه شارع الرسول خیره می کند. و نتیجه آن می شود که تسلط گفتمانی آیت الله بر فضای جلسه و مدل سیاست ورزی اش نه تنها بر شیوه نشستن پاپ تاثیر می گذارد بلکه منجر به دعوت به عدالت اجتماعی و همزیسنی و نفی جنگ و ستم و فقر و تحریم اقتصادی و نقد قدرت ها و رد هرگونه اشغال گری از جمله فلسطین عزیز، به عنوان پیام مشترک این دیدار می شود.
البته سفرهای پاپ ها و قدیسان کلیسا برای حفظ مسیحیت، سنتی دیرینه دارد. بزرگان شیعه نیز در سابقه خود اهل گفت و گو با مذاهب و ادیان بوده اند و از جمله دیدار و مکاتبات آیت الله العظمی بروجردی با شیخ محمود شلتوت که راهگشای تعامل میان شیعیان و اهل سنت بود. با این همه، سالهاست گفت و گوهای مذهبی در سطوح بسیار بالا، و مطابق آنچه ضروری است، جدیت لازم را نیافته و بیشتر شکل نمادین داشته و سفر را نیز کمتر در برنامه خود داشته اند. ای کاش آنان که می توانند چنین کنند. آثار متقابل آن هم بر انسجام و روح افزایی شیعیان و هم در جهان دیدگی بیشتر و نظام فتوایی نیز بروز خواهد داشت.
تشیع، نیازمند دکترینی جهانی است
فراموش نکنیم، شیعه با پراکندگی هایی که از نظر جغرافیایی، سلوک و مرجعیت دینی دارد، نیازمند «دکترینی» جهانی و روزآمد است که بتواند کلیت آن را به عنوان یک کل منسجم در نوسانات تاریخی و در هر بستر و سرزمینی محفوظ نگاه دارد. بر این باورم که استقبال از گفت و گو با رهبر کلیسای کاتولیک یک نمایش سیاسی و یا یک خودنمایی مدنی نیست. این دیدار و «راهبرد گفت و گو» می تواند به عنوان بخشی از یک دکترین دور اندیشانه و نقطه عطفی در تعاملات بین مذهبی و بین فرهنگی و به رسمیت شناختن تفاوت ها در جامعه بشری دانسته شود که از دل آن همزیستی و صلح و به رسمیت شناختن «دیگری» نیز متولد می شود و حق متقابلی می آفریند. دکترینی که شیعه را با پشتوانه معارف بی بدیل پیامبر اعظم (ص)، امام علی (ع) و دیگر معصومین علیهم السلام، و تلاش ۱۴ قرنی فقها و اندیشمندانش و فداکاری شیعیانش، به عنصری فعالتر برای گفتمان انسانی و عدالت خواهانه در تراز جهانی تبدیل خواهد کرد.
اگر هر مذهبی یا مسلکی به عنوانی در جهان شناخته می شود، شیعه می تواند به گفت و گو و انسانیت و انصاف شهره شود. از یاد نبریم، شیعه در اعظم جهان در اقلیت است و همین در اقلیت بودن می تواند به تشیع کمک کند تا مکتب گفتگو و انصاف را تمرین کرده و توسعه بخشد. باید توجه داشت که تمرین « گفتگو» از خانه آغاز می شود. اگر در خانه گفتگو را محترم نشمارند، چگونه در جهان پرچمدار آن خواهند بود؟ و اگر شیعیان در خانه رعایت اقلیت ها را نکنند، چگونه در دور دست ها انتظار رعایت خواهند داشت؟ و البته در ذهن داشته باشیم که نه تنها شیعیان که عموم مسلمانان در بخش اعظمی از جهان مهاجر و میهمان و اقلیتند و باید برای حیات بلند مدت ایشان، اندیشه کرد. بسیاری از تصمیمات که در ایران و عراق و عربستان و مصر اتخاذ می گردد، بازتاب آن در حیات اجتماعی و فردی میلیون ها مسلمان در کشورهایی دیده می شود که مسلمانان و یا شیعیان در اقلیت هستند. تصمیم گیرندگانی که در تهران و بغداد و ریاض و قاهره و نجف و قم و الازهر تصمیمی سیاسی می گیرند، یا فتوایی جهانی می دهند، گمان نشود که تاثیری بر شیعه و سنی در مصر و پاکستان و یا فلان کشور غربی و آفریقایی ندارد. والبته در جهان امروز که پنجه ی سیاست قدرت یافته است، این پنجه می تواند مکررا بر چهره ی همفکری و گفت و گوی مذهبی مسئولانه و مستمر مذاهب و ادیان خدشه اندازد.
گفت و گو، مکمل حیات شیعی
از نکات بارز و امید بخش دیگر که همین جا باید به آن پرداخت، بازتاب وسیع این «مکالمه ی تشیع و مسیحیت»، در محافل فرهنگی و رسانه ای جهان بود که بیشتر از آن که ناشی از تبلیغات باشد، ناشی از نیاز بشریت به این دیدار ها و گفت و گوها و اصول مبتنی بر آن است. و گرنه، آیت الله که رسانه ای در این تراز در اختیار ندارد و در حقیقت رسانه ی اصلی او سلوک و رفتار و عقائد و فتاوی اوست. از جمله سلوک حکیمانه ی ایشان در همین دیدار، رعایت های ویژه ایست که همگان مشاهده کردند. در این میان جدای از سادگی و زیست منطبق با پایین ترین اقشار مردم و ادب و آداب نشستن، ظواهر و زبان بدن که پیام های خاص خود را دارد، هیچ شخصیت روحانی ذی نفوذ، یا مقام قدرتمند و رسمی سیاسی در استقبال و بدرقه دیده نمی شود، و حتی فرزندان آیت الله که خود از برجستگان حوزه ی نجف اشرف هستند، در تصاویر معدود دیدار، رویت نمی شوند.
نکته حائز اهمیت دیگر، استقبال وسیع نخبگان جهان تشیع با گرایش های مختلف از این دیدار است که در تبیین و تحلیل و نظریه پردازی و تعمیق و نهادینه سازی فرهنگ این گونه گفت و گوها بسیار موثر خواهد بود. همه می دانیم که این روح این رخداد ها، نه در چارچوب هژمونی رقابت اندیشی که به عنوان مکمل حیات شیعی تلقی و تعریف می شود. این رویداد اگر در سویی برای مسیحیان عراق منافعی جدی دارد، در سوی دیگر نیز آثار مثبت ماندگار و بزرگتری دارد، که نه صرفا در بستر ایران و عراق و قم و نجف، که در بستر جهان تشیع و منافع کلان تر بشریت و ادیان و موحدان باید دیده شود.
پرده هایی از حکمت «مصلح»
به خاطر داشته باشیم، فارغ از سیاست در نجف و قم و تهران و بغداد و بازیگری ها ی قدرت های فرامرزی، قلب بقا و عزت تشیع در این دو کشور تپیده، و پرهیز از قطعه قطعه کردن تشیع، بیداری همه را می طلبد. چنان که می فهمیم، آیت الله با هوشمندی به این خط کشی ها و تجزیه کردن ها مجال نداده و وقعی نمی نهد و چنان که می شناسیم او در سیاست ورزی و رویکردهایش، قلبش برای تشیع، اسلام و بشریت و مردم مظلوم و زجر دیده ی عراق که در اشغال خارجی و ناکارامدی سیاستمداران، به او امید بسته اند، می تپد. افق او جهان تشیع و بشریت است. او در رقابت با تهران و قم نیست. این را ۲۰ سال پیش بیان داشت که « اگر ایران خوب باشد قلبم شادمان است. اما اگر خبر بدی از ایران برسد؛ قلبم جریحهدار میشود». در علاقه ی ایشان به زبان فارسی همان بس که بنا به نقل، در روزگار صدام در کنار عربی، برای دخترانشان معلم زبان فارسی گرفتند تا زبان مادریشان را نیز فراموش نکنند.
در ترسیم و تحلیل آینده ی عراق و ایران و منطقه، سراسیمگی و تعجیل آفت است. آینده روشن است، اگر اصول همزیستی و گفت و گو از سوی همگان به ویژه رهبران و نخبگان منطقه محترم شمرده شود. نتیجه حکمت و دوراندیشی های آیت الله نیز در طول زمان وضوح می یابد. به عنوان نمونه به سیاست و ظرافت ایشان در قبال آمریکایی ها که سابقه ی سیاه و طولانی از اشغال و کودتا و خونریزی در منطقه دارند، بنگریم. در مضمونی بیان داشتند: «من برای وادار ساختن آمریکایی ها با زبان خودشان ورود کردم. آمریکایی ها در اشغال عراق ادعای اسقاط دیکتاتوری و برقراری دموکراسی داشتند. من نیز با زبان خودشان، پیشنهاد داوری صندوق رای را بر مبنای اصول و مصلحت دادم. آنها که با این شعار آمده بودند راهی جز پذیرش پیشنهاد دموکراتیک ما را نداشتند و در نتیجه دیدیم که انتخابات برگزار شد و دولت عراقی تشکیل شد». در این حال همین آیت الله، وقتی عراق گرفتار داعش می شود و داعش به هیچ زبانی گفت و گو و تعامل و تمکین به انصاف را نمی پذیرد و بدور از هرگونه منطق و عقلانیت، اقدام به آن تجاوز و جنایت های ضد بشری می کند، و آنگاه که همه ی راه های تعامل بسته می شود، فتوای جهاد می دهد. ایشان در این خصوص بیان داشتند: فتوای جهاد دادم در حالی که طبع من این گونه فتوا نیست. برای من بسیار بسیار سخت بود. به درگاه خداوند بسیار دعا و راز و نیاز کردم و این فتوا را دادم».
«گفت و گو»، قدرت نرم تشیع
این نمونه ها گواهی می دهد که آیت الله سیستانی چگونه از امتزاج مترقی «عقل و نقل و تاریخ و تجربه» اجتهادی روزآمد نموده و راهی جدید پیش روی می گذارد. راه ها و راه حل هایی که هم مبتنی بر اعتماد به نفس و عقلانیت و مصلحت است و هم کسی نمی تواند با آن به ستیز برخیزد، مگر آن که خود را در نقطه ی ضعف و انفعال قرار دهد. دیدار و گفت و گوی اخیر نیز از نقاط عطف سلوک و مکتب آیت الله است. فراتر از آنچه گفته و شنیده شد، زمانه روشن خواهد ساخت چه آثار ماندگاری در تعمیق گفت و گو و مدارا و انسانیت و صلح و همچنین بر نظام ذهنی اهل فتوا و پیروان دو مکتب به ویژه قدرت نرم تشیع، بر جای خواهد گذاشت، ان شا ء الله. نه آنکه دیگر شاهد شکاف یا خشونتی نباشیم، اما زمان و مکان این رخداد و عناصر و شخصیت های شکل دهنده آن، با تمایز و معنا بخشی خاص خود در عصر رسانه و در منظر جهانیان، و با خلقی جدید، به گفت و گو، مشروعیتی دوباره و در «دکترین شیعه » به آن منزلتی افزون و راهبردی داد. و این همان کاری است که آیت الله بدون لشکر و دولت و حکومت به عنوان یک «مصلح ماندگار» از کوچه ی باریک خیابان شارع الرسول می توانست، برای مجد و عظمت مذهب، برای امت و برای بشریت و تاریخ به انجام رساند.
در شرایطی که منطقه از شکاف های خانمان براندازی رنج می برد و دست و پای بیگانه به سرزمین های اسلام باز شده است، امید است از این فرصت فرهنگ ساز بهره برده و بیش از هر زمان از گفت و گو در همه سطوح برای همکاری و درک متقابل و در ترسیم آینده ای روشن تر بهره گیریم. درود ما به رهبرانی که در زیست مذهبی و اجتماعی به مکتب «گفت و گو» اهتمام داشته، پیروان خود را به «گفت و گو» فراخوانده و فتوایشان، «گفت و گو» و «حکمت» برای خیر و صلح و صلاح امت و «همزیستی مسالمت آمیز و همبستگی انسانی در همه جوامع، برپایه رعایت حقوق و احترام متقابل بین پیروان ادیان و گرایش های فکری مختلف است».
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ابوالفضل فاتح