arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۶۴۲۸۲
تاریخ انتشار: ۴۵ : ۲۳ - ۰۵ اسفند ۱۴۰۰

خاطرات صادق طباطبایی شماره ۱۸؛ امام گفتند: «نگفتم که نهضت ضد جمال قوی است»

یک روز آقای پروش که وزیر آموزش و پرورش بود، ظاهرا در یکی از استان‌های جنوب، سخنرانی کرده بود و گفته بود امام عطر و ادکلن استفاده می‌کنند، بعد که از پشت تریبون به کنار آمده بود عده‌ای از دوستان و رفقای حزبی به او ایراد گرفته بودند که چرا این حرف را زدی و خلاصه او را مورد اعتراض قرار داده بودند. ایشان به امام متوسل شده بود... که امام آن جمله‌ی معروف را... متذکر شدند: «نگفتم که نهضت ضد جمال قوی است».
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات صادق طباطبایی شماره ۱۸؛ امام گفتند: «نگفتم که نهضت ضد جمال قوی است»

[...] یک سفر دیگری که رفته بودم عراق، حاج احمد آقا و خواهرم هم بودند. یک ادکلنی به نام فیجی تازگی به بازار آمده بود با خودم برده بودم به احمد آقا گفتم: «من خجالت می‌کشم، شما این هدیه‌ی کوچک را به آقا تقدیم کن.» می‌دانستم از این چیز‌ها خوش‌شان می‌آید. اسمش را هم گفتم. احمد آقا رفتند و برگشتند و گفتند: «آقا گفتند فیجی نیست، فَیَجی است یعنی دنباله دارد باز هم می‌آید» خیلی ذوق عجیب و لطیفی داشتند. من گاه تاسف می‌خرودم و حیرت می‌کردم، چگونه با این روحیه‌ی لطیف محیط نجف را تحمل می‌کنند. شنیدم یک بار برای ایشان عطر آورده بودند (البته این ماجرا به سال‌های بعد از انقلاب برمی‌گردد) خانم‌ها هم نشسته بودند، می‌گویند آقا این عطر زنانه است. امام گفته بودند: «شما زن‌ها کلاه سر ما می‌گذارید، هر چیز قشنگ و خوب و لطیف را می‌گویید زنانه است و هر چیز زمختی را می‌گویید مردانه است!» همان‌جا هم ظاهرا عنوان کرده بودند که «نمی‌دانم کدام شیر پاک خورده در مکه شایعه کرده که من از ادکلن تیروز خوشم می‌آید، این‌جا را پر کردند از عطر تیروز، هر حاجی آمده است برای من ادکلن تیروز آورده است!»
یک روز آقای پروش که وزیر آموزش و پرورش بود، ظاهرا در یکی از استان‌های جنوب، سخنرانی کرده بود و گفته بود امام عطر و ادکلن استفاده می‌کنند، بعد که از پشت تریبون به کنار آمده بود عده‌ای از دوستان و رفقای حزبی به او ایراد گرفته بودند که چرا این حرف را زدی و خلاصه او را مورد اعتراض قرار داده بودند. ایشان به امام متوسل شده بود که «شما به نوعی من را تایید کنید، چون من در معرض اتهام قرار گرفته‌ام که شما را متهم کردم به استعمال عطر و ادکلن!» که امام آن جمله‌ی معروف را که در جای دیگر گفته‌ام، متذکر شدند: «نگفتم که نهضت ضد جمال قوی است».
***
من علی‌رغم این که به نهضت آزادی سمپاتی داشتم، اما خیلی راحت درباره‌ی آن اظهار نظر می‌کردم. در نجف با امام دیدار داشتم، در دیداری که نیمه‌ی دوم سال ۵۷ بود، بحث کشیده شد به مسائل ایران. من در آن‌جا گفتم: «دوستان ما در خارج از کشور، حتی آن‌هایی که با نهضت آزادی نزدیک هستند از آقای بازرگان گله‌مندند و بعضی از اظهار نظر‌های ایشان را نمی‌پسندند.» امام گفتند: «مسئله‌ی آقای بازرگان را به من محول کنید، مبادا در انجمن‌ها توهینی به ایشان بشود. ایشان باید مورد احترام قرار بگیرند و مورد اعتماد آقایان باشند و آن گله‌ها مسئله‌ای نیست.» من از این گفته‌ی امام این‌طور استنباط کردم که پاره‌ای از اظهرات آقای بازرگان به دلیل بعضی اقتضائات می‌باشد.
بعد ایشان در مورد دکتر سنجابی و عناصر جبهه‌ی ملی سوال کردند، [۱]گفتم: «ما (یعنی انجمن اسلامی دانشجویان) به جبهه‌ی ملی اعتقادی نداریم و معتقدیم آقای سنجابی نان به نرخ روز می‌خورد، البته چهره‌های ملی و مبارز توی آن‌ها هست، ولی عنایتی به مذهب ندارند.»

پی‌نوشت:
۱- این موضوع احتمالا پس از آن بود که سنجابی، بختیار و فروهر نامه‌ای خطاب به شاه نوشتند.

منبع: صادق طباطبایی، «خاطرات سیاسی اجتماعی (۱)؛ جنبش دانشجویی ایران»، تهران: موسسه چاپ و نشر عروج، چاپ سوم، ۱۳۹۲، صص ۱۵۷-۱۵۹.

نظرات بینندگان