entekhab | وب سایت انتخاب

arrow-right-square Created with Sketch Beta.
برچسب ها - ساعدالوزرا
محمد ساعد مراغه‌ای، ساعدالوزرا، به روایت خودش؛
اعلیحضرت رضاشاه کبیر همیشه به من لطف مخصوص داشتند. یادم می‌آید که وقتی به عنوان سفیر ایران در مسکو به حضورشان معرفی شدم به من فرمودند: «ساعد! هیچ به خاطر داری کنسول بی‌چاره‌ای بودی و حالا سفیرکبیر شده‌ای؟»... وقتی نخست‌وزیر شدم خواستم ذکاءالملک فروغی را به سفارت در واشنگتن بفرستم اما اجل مهلتش نداد. وثوق‌الدوله را هم تلگراف کردم که سفیر ایران در آنکار بشود، جواب فرستاد: «پول لباس رسمی ندارم.» سه هزار دلار برایش حواله کردم که لباس بخرد.
کد خبر: ۶۳۶۵۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۱۶

محمد ساعد مراغه‌ای، ساعدالوزرا، به روایت خودش؛
سید ضیاء آدم وطن‌پرست باهوشی بود. با پیش‌بینی‌های بسیار دقیق... پانزدهم بهمن ۱۳۲۷ بود. در محوطه‌ی دانشگاه به جان اعلیحضرت سوءقصد شد من نخست‌وزیر بودم و در آن روز به علت ذات‌الریه‌ی شدید در خانه بستری بودم حتی خبر سوءقصد را در آغاز به من ندادند... مرحوم رزم‌آرا که در آن موقع رئیس ستاد بود... گفت که: «من سید ضیاء و قوام‌السلطنه را هم اجبارا توقیف کردم چون به نظر می‌رسد که آن‌ها هم در ماجرا دست داشتند.» ... چون من سی سال بود که سید ضیاء را می‌شناختم. قوام‌السلطنه را هم همین‌طور به این جهت وقتی رزم‌آرا رفت من به حضور اعلیحضرت تلفن کردم و استدعا کردم که سید ضیاء و قوام‌السلطنه را آزاد کنند...
کد خبر: ۶۳۶۳۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۱۵

محمد ساعد مراغه‌ای، ساعدالوزرا، به روایت خودش؛
روزی در بادکوبه بودم خبر دادند که کنسولی از طرف میرزا کوچک‌خان به بادکوبه آمده و سفیری نیز به مسکو اعزام شده است تا موجودیت حکومت جنگل را اعلام دارد... به او نوشتم که «تو با آن‌ همه وطن‌پرستی که داشتی به چه دلیل حاضر شده‌ای که در ایران آن هم در بخشی از ایران جمهوری اعلام کنی؟!...»... میرزا کوچک‌خان آدم وطن‌پرستی بود ولی داعیه‌های فراوان داشت و مهم‌تر از همه‌ی این‌ها با همه‌ی علاقه و عشقش به ایران متاسفانه حتی در مبارزه‌اش جهت مشخص و معینی نداشت.
کد خبر: ۶۳۶۲۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۱۴

محمد ساعد مراغه‌ای، ساعدالوزرا، به روایت خودش؛
حدود سال ۱۹۱۰ بود... در آن زمان روس‌ها... با اِعمال فشار مردم را وادار می‌کردند که املاک خود را به آن‌ها بفروشند یا اجاره‌ی ۹۹ ساله بدهند و مردم بی‌چاره و مستاصل این کار را می‌کردند. هدف آن‌ها این بود که بعد از مدتی ادعای مالکیت سرزمین‌های خریداری‌شده را بکنند... وثوق‌الدوله گفت: «نگذارید که مردم املاک خود را به آن‌ها بفروشند و یا اجازه دهند. این‌ها بعدا کونه می‌کنند و مملکت را می‌خورند.»... وقتی مظفرالدین‌شاه فوت شد بادکوبه را تعطیل کردند سه روز عزاداری اعلام کردند در مساجد و کلیساها برایش ختم گذاشتند.
کد خبر: ۶۳۶۰۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۱۳

محمد ساعد مراغه‌ای، ساعدالوزرا، به روایت خودش؛
ذکاءالملک فروغی مراد من بود، من رجلی به پاک‌دامنی، دانش و ایران‌دوستی او ندیده بودم... مرد شگفتی بود، در رفتارش طمأنینه و مهربانی را به هم آمیخته داشت. در ترکیه مورد توجه مخصوص آتاتورک قرار گرفت و روزی وزیر خارجه‌ی ترکیه با حالی شبیه به غبطه و افسوس به من گفت: «خوش‌ به حال‌تان که در مملکت چنین رجالی دارید.» فروغی واقعا یک دیپلمات ورزیده و یک دانشمند برجسته است.
کد خبر: ۶۳۵۸۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۱۲

محمد ساعد مراغه‌ای، ساعدالوزرا، به روایت خودش؛
مدت دو سال و نیم در زمان صدارت موسولینی سفیر ایران در رم بودم... مرد بزرگی بود. به ایتالیا خدمت زیادی کرد. فقط عیبش این بود که مثل همه‌ی دیکتاتورها عاشق افکار خودش بود. در زمان حکومت او همه مجبور بودند که فاشیست بشوند. در آن زمان من به خوبی می‌دیدم که همه‌ی ایتالیایی‌ها از بچه‌ی سه‌ساله تا پیرمرد شصت‌ساله فاشیست بودند، حتی موسولینی توقع داشت که گربه‌های ایتالیا هم فاشیست بشوند.
کد خبر: ۶۳۵۶۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۱۱

محمد ساعد مراغه‌ای، ساعدالوزرا، به روایت خودش؛
استالین را چندین بار دیده‌ام و مهم‌ترین مرتبه‌ای که با استالین ملاقات داشتم موقعی بود که استالین به تهران آمده بود تا در کنفرانس سه‌جانبه‌ی تهران شرکت کند. ما به سفارت شوروی رفتیم تا مقدمات شرفیابی استالین را فراهم کنیم و در عین حال ببینیم که ترتیب بازدید شاهنشاه چگونه باید باشد. استالین خیلی صمیمی و ساده با من روبه‌رو شد و به من گفت که: «ما آمده‌ایم این‌جا که اعلیحضرت را زیارت کنیم و ادب به ما حکم می‌کند که توقع بازدید نداشته باشیم و به شرفیابی به حضور ایشان افتخار کنیم.» روی هم رفته استالین مرد خوش‌صحبت جذابی بود...
کد خبر: ۶۳۵۵۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۱۰

محمد ساعد مراغه‌ای، ساعدالوزرا، به روایت خودش؛
هفدهم آذر ۱۳۲۱ من وزیر خارجه‌ی قوام‌السلطنه بودم که در تهران قحطی نان شد و شورش مردم گرسنه. قوام‌السلطنه سرهنگ ابراهیم ارفع برادر سرلشگر حسن ارفع را به هیات وزرا خواست و جلوی همه‌ی ما به او گفت برو مردم را به گلوله ببند. سرهنگ ارفع راست مقابل قوام‌السلطنه ایستاد، توی چشم‌های او نگاه کرد و گفت: «من گرسنه را به گلوله نمی‌بندم.» و رفت و خانه‌نشین شد.
کد خبر: ۶۳۵۴۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۰۹

entekhab | وب سایت انتخاب

پربازدید ها
آخرین اخبار پربحث ترین