این کارگردان سینما در نامهای نوشته است. : «1. آنها که خمینی را دوست دارند میدانند که نسل جوان او را چندان نمیشناسد. اگر چه سایه او بر تمام دنیای امروز افتاده است و نگهبانان نظم نوین از آن سایه بلند میترسند، اما نسل امروز ایران او را چنان که ما دیروزیها فهمیدهایم درک نمیکنند. من دوازده سال پیش کوشش کردم احساس و دریافت خودم را از حضور و حیات و سالهای اول مردی که دنیا را عوض کرد به فیلمنامه در آورم. این فیلمنامه را بچههای سیدمرتضی آوینی در موسسه روایت فتح خواندند و دوست داشتند و خواستند که به فیلم درآید اما آنها رفیق نیمه راه شدند و تا پایان کار نماندند و «فرزند صبح» به دست تهیهکنندگانی افتاد که فیلم را نابود کردند.
2. دکتر مهدی ارگانی در عناوین ویرانهای که
از«فرزند صبح» به نمایش در آمده عنوان ناظر کیفی را دارد؛ یعنی مسئولیت
کیفیت به فیلم در آمدن فیلمنامه را به عهده گرفته است، در تصاویر فیلمی که
دیدیم ریل تراولینگ از پایین و پروژکتورهای نور پردازی از بالا هر از
چندگاه دیده میشد. تیرها و سیمهای برق و کامیونها و ماشینهایی که در
جادههای میرفتند هم در بالای بعضی از تصاویر خودنمایی میکردند.
گذشته
از این تمام نماهای فیلم محو و مات و تیره بود و از سمت چپ بریده و ناقص
شده بود. تقصیر از لابراتوار نیست. دستگاههای که باید این فیلم را با
قاببندی درست برای پرده عریض چاپ کنند هنوز در ایران وجود ندارد و آقای
ارگانی در تمام سالهای فیلمبرداری میدانست که چاپ فیلم باید در خارج از
ایران انجام شود. چرا او ناگهان تصمیم گرفت چاپ را در ایران صورت دهد؟ در
حالی که انجام آن در خارج از کشور کمتر از صد هزار دلار خرج داشت. از این
گذشته چرا وقتی کپیهای فیلم از لابراتوار در آمد و افتضاح در معرض نظارت
کیفی قرار گرفت، هیچ کس جلوی نمایش آن را در جشنواره فیلم فجر نگرفت؟ آیا
کسی نبود بگوید افتضاحی که افخمی چند هفته پیش در نامه سرگشاده به مدیریت
جشنواره هشدار داده بود واقعاً اتفاق افتاده و نمایش این کپیها موجب وهن و
تمسخر و تحقیر خواهد شد؟ چرا اصرار داشتند که مردم به «فرزند صبح» بخندند؟
3. آقای ارگانی تدوین سیفاله داد را دور
انداخته و تدوین دیگری را ترتیب داده که به نام سیفاله داد نمایش داده
میشود در این{ تدوین} دوباره همه لحظههای حساس ضایع شده و همه ثانیههای
مرده که باید در تدوین حذف میشد اضافه شده است. فاصلهها و مکثهای طولانی
و بیمعنایی که میان گفتگوها افتاده رابطه جملهها و حرفها را قطع کرده و
چنان شده که تماشاگران حتی نمیتوانند گفتگوها را ربط بدهند و داستان را
تعقیب کنند.
دوبله سرد و بدون لحن و بدون کارگردان هم مزید بر علت
شده است. همچنین لهجه غلط و من در آوردی که مال مردم خمین نیست و مال هیچ
کجا نیست و یک دست هم نیست و میآید و میرود غیر از اینکه تماشاگر را بیش
از پیش گیج و متحیر کند کاری صورت نداده است.خلاصه طوری شده که اگر
تماشاگران به جای دیدن فیلم فیلمنامه را میخواندند و لحن و سرعت گفتوگوها
و کیفیت منظرهها و حوادث را به شرح فیلمنامه و به میل و خیال خودشان تصور
میکردند نتیجه بهتری به دست میآمد.
وقتی خواندن فیلمنامه بهتر و
تاثیرگذارتر از تماشای فیلم باشد منتقدین و تماشاگران حق دارند بپرسند که
شما در این ده سال چه غلطی میکردید؟ و چرا این همه پول و کار و زحمت
هنرمندان دیگر را هدر دادهاید. من و سیف اله داد شرمنده اخلاق آقای ارگانی
هستیم. ایشان نام ما را بر خلاف حقیقت و رضایت خودمان روی دست پخت ضایع و
سرد و بد مزه خودشان گذاشتهاند. سیفاله که در دنیای بهتری است و شاید به
حرص و جوش خوردن من میخندد، اما من چه کنم که هنوز زندهام و باید برای
افتضاحی که ایشان به بار آوردهاند به تماشاگرانی جواب دهم که فیلمسازی بلد
نیستند و نباید هم بلد باشند. آنها که تفاوت قاب کامل و پرده عریض را
نمیدانند و تفاوت میان فیلم تدوین شده و تدوین نشده را نمیفهمند و
نمیدانند که با دوبله و صداگذاری و موسیقی سر سری و نامربوط چطور میشود
فیلم خوبی را خراب کرد با سرزنش به من نگاه میکنند و توضیح میخواهند.
4. وقتی خواندن فیلمنامه بهتر و تاثیرگذارتر از تماشای فیلم باشد اولین پرسشی که به ذهن میرسد این است که چقدر پول خرج شده؟ «فرزند صبح» تا پایان فیلمبرداری کمتر از یک میلیارد و هشت صد میلیون تومان خرج برداشته بود من نمیدانم که بابت ویران کردن فیلم در جریان تدوین مجدد دوبله، ساخت موسیقی و کارهای لابراتواری چقدر پول خرج کردهاند؟ اما میدانم مجموع اموال و املاکی که در جریان تولید این فیلم ساخته و یا خریداری شد و هم اکنون در اختیار تهیهکنندگان است بیش از دو میلیارد تومان ارزش دارد و به این ترتیب «فرزند صبح» تمام پولی را که از بودجه مملکت خرج آن شده به اموال عمومی برگردانده و سود هم داده است.
آنها که خمینی را دوست دارند میدانند که سید بزرگوار ما شاعر با ذوق و شوخ طبع و ملیحی هم بود، اما عادت داشت اشعارش را پشت کاغذهای اداری باطله بنویسد تا در مصرف کاغذ برای شعر و شاعری احتیاط کرده باشد. شاید حالا که او ظاهراً در میان ما نیست هنوز در عالم تصرف دارد و راضی نیست که از بیت المال پولی برای ساختن فیلم درباره زندگیاش صرف شود. شاید هم راضی نیست که من دربارهاش فیلم بسازم و همین است که این طور حسرت به دلم کرده است.