پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : جواد خیابانی تقریبا از زمانی كه در فوتبال ایران مطرح شد رابطه خوبی با خبرنگاران نداشت. او گاهی با نرمی و لطافت و گاهی با تندی و خشونت رودرروی انتقادهای رسانهها ایستاده و حتی یكبار در پاسخ به یكی از خبرنگارانی كه او را تهدید به نوشتههای انتقادآمیز كرده بود دستهای اسكناس از جیبش درآورد و به طعنه از او خواست در ازای دریافت این پول دیگر مطلبی علیهاش ننویسد.
به نوشته تماشاگر؛ خیابانی معتقد است خبرنگاران نباید در حیطه تخصصی او دخالت كنند: «مگر من به خبرنگاران میگویم فلان چیز را بنویسید و بهمان مطلب را ننویسید؟ گزارشگری هم همینطور است. من كلاسش را رفتم، دورههایش را گذراندم و قطعا در این مورد بیشتر میدانم. الان دیگر موضعگیریهای خبرنگاران از حالت انتقاد خارج شده و به تحقیر و تخطئه شبیه است. انتقاد را میشود به صورت تلفنی هم انتقال داد.
مثلا اگر من به جای هادی عقیلی گفتم جلال حسینی مردم عقل دارند و خودشان میفهمند. آگراندیسمان كردن این موضوع و پرداختن به آن با ادبیاتی پر از نیش و كنایه اسمش انتقاد نیست. من دوستانی دارم كه بعد از بازیها تماس میگیرند و میگویند جواد اینجا اشتباه كردی، كاش آنجا فلان جمله را نمیگفتی، دفعه بعد دقت كن. آنها میخواهند من پیشرفت كنم بنابراین همیشه با كمال میل به حرفهایشان گوش میدهم. الان در میان خبرنگاران این ذهنیت جا افتاده كه وقتی جواد خیابانی گزارش میكند باید كاغذ و قلم بردارند و آماده باشند تا اگر اشتباه كرد پدرش را در بیاورند.»
استاد جوابیهنویسی
جواد خیابانی در جوابیه نوشتن برای رسانهها ید طولایی دارد و به دفعات پیش آمده كه در تذكر دادن اشتباهات آنها پیشقدم شده تا از این طریق پاسخ مناسبی به انتقادات گاه و بیگاهشان داده باشد. حجم جوابیههای خیابانی به مطبوعات بعضا به یك صفحه روزنامهای هم رسیده و البته اخیرا كاشف به عمل آمده كه تعدادی از این بیانیهها را دوستان مطبوعاتی او مینویسند و به نام جواد خیابانی كه قلم چندان قدرتمندی ندارد چاپ میكنند.
خیابانی معتقد است این جوابیهها تلنگری است به كسانی كه كاری جز ایراد گرفتن بلد نیستند: «اولا كه این نوشتهها نه جوابیه هستند و نه تكذیبیه. فقط میخواهم تذكر بدهم كه روزنامهنگاران هم اشتباه دارند. در یك روزنامه كه برای تصحیح و اصلاح مطالبش یك روز كامل وقت دارد، اوزهبیو سیاهپوست با یكی از مدیران بارسلونا اشتباه گرفته شده بود و مطلب بلند بالایی در مورد او نوشته بودند. برای آنها نوشتم چطور چنین اشتباهی را مرتكب میشوید و انتظار دارید من گزارشگر در برنامه زنده بدون حتی یك اشتباه كارم را تمام كنم؟
در جواب گفتند: «برو بابا، تو دیگه چی میگی با این همه سوتی!» گاهی همسرم میگوید «تو كه همه زندگیت فوتباله، از دیوار اتاق و دفتر كارت گرفته تا فیلمها و كتابهایت همهاش مربوط به فوتباله، پس اینها چرا میگویند تو سواد نداری؟ میگویم... نمیدانم. از خودشان بپرس.» واكنش من به انتقاد همیشه منفی نیست. مردم هم در كوچه و خیابان انتقاد میكنند. كارگر نانوایی میگوید چرا درباره استقلال بد گفتی. میگویم چشم، رعایت میكنم چون حس واقعیاش را بیان میكند حرفش را میگذارم روی چشمم. در این انتقاد اثری از تخریب و تخطئه نمیبینم. اگر من آن اوزهبیو را با این اوزهبیو اشتباه میكردم روزنامهها سرم را میبریدند.»
تعرف و تمجیدهای مشكوك
یكی از اتهامات جواد خیابانی در سالهای اخیر بها دادن بیش از حد به برخی از بازیكنان در گزارشهایش و انتقاد بیش از حد از تعدادی دیگر از آنهاست. منتقدان او میگویند خیابانی با حب و بغض گزارش میكند و با بعضی از فوتبالیستها سر و سری دارد. اوج این اتفاقات در یكی از اولین بازیهای كریم انصاریفرد برای تیم ملی رخ داد. خیابانی یكسره از این بازیكن تعریف كرد و فردای آن روز روزنامهها گزارش او را مشكوك توصیف كردند.
خیابانی مطابق انتظار این انتقاد را هم وارد نمیداند: «در بازی پرسپولیس – سایپا و یكی از بازیهای تیم ملی چهار تا جمله از این بچه تعریف كردم، گفتند جواد خیابانی با انصاریفرد سروسری دارد. به خدا اگر الان از نزدیك ببینمش نمیشناسمش. امیرحسین فشنگچی را در خیابان ببینم نمیشناسم اما دوستش دارم. شیوه بازیاش را دوست دارم. تهمت میزنند كه خیابانی از انصاریفرد پول گرفته. این خیلی زشته.
من عاشق فوتبال و فوتبالیستها هستم. در و دیوار دفتر كارم را با عكسهای بازیكنان خارجی پر كردهام. به خدا دوست دارم عكس تمام بچههای تیم ملی را بچسبانم به دیوار اما میدانم هر كس از در بیاید داخل یك حرف و حدیثی در میآورد. میگویند پس حتما یك ماجرایی هست كه خیابانی عكس مهدی رحمتی را زده به دیوار اتاقش. دوست دارم به جای عكس كریم بنزما عكس علی دایی را بزنم. به جای لیورپول، استقلال را و به جای میلان، پرسپولیس را.»
گزارشگر وطنپرست
جواد خیابانی هم مثل بسیاری دیگر از گزارشگرها طعم انتقاد دستهجمعی تماشاگران در ورزشگاهها را چشیده و شاید به همین دلیل است كه آنها را شایسته انتقاد میداند: «میتوانم بگویم بدترین تماشاگران دنیا را داریم. تا تیم یك گل میخورد همه ساكت و آرام بازی را نگاه میكنند.
یكی نیست بگوید بابا الان وقت تشویقه. دقایق پایانی هم كه معمولا حیا كن، رها كن را میخوانند و میروند. یادم هست در مرحله مقدماتی جام جهانی 2010 صعود كرهجنوبی به جام جهانی در بازی برگشت با ایران قطعی شده بود اما با این حال وقتی عقب افتادیم تماشاگران كرهای حنجرهاشان را پاره كردند. آنقدر فریاد زدند و تشویق كردند كه گل مساوی را زدند. ما در بازی ایران و ایرلند چه كردیم؟ از دقیقه 60 فحش دادیم و بطری پرتاب كردیم.
اگر آن گل دقیقه 90 را دقیقه60 میزدیم پشتبندش سه تا دیگه هم میزدیم. به خاطر تسویه حسابهای شخصی همه چیز را فدا میكنیم. جدیدا خیلی میبینیم كه تماشاگر یا خبرنگار ایرانی دوست دارد تیمش گل بخورد. من هر وقت ایران بازی داشته باشد از نوك پا تا زانوهایم یخ میكند. فرقی ندارد كه حریف یمن باشد یا ایرلند. من اینطوری هستم. به خدا دروغ نمیگویم، بعضی وقتها هم كه انتقاد میكنم از حرصم است. به خاطر اینكه دوست دارم برنده باشیم. من یك پرشین و عاشق سرزمین پارس هستم. حالا شما اگر باور نمیكنید میتوانید بگویید دروغ است.»
دردسر ایران - استرالیا
گزارش بهیادماندنی بازی حماسی ایران و استرالیا در ملبورن هرچند در مقطعی جواد خیابانی را به انگشتنماترین گزارشگر تلویزیون تبدیل كرد اما خیلی زود به دردسر بزرگ او تبدیل شد و خودش میگوید همه انتظار دارند یك بازی معمولی لیگ برتر ایران را هم مثل بازی ایران و استرالیا از آب دربیاورد. برخی از اطرافیان او میگویند بسیار علاقمند بود یكبار دیگر بازی ایران و استرالیا را در مرحله یك چهارمنهایی جام ملتهای آسیا گزارش كند تا خاطره بازی ملبورن به طور كامل از ذهن علاقمندان فوتبال پاك شود. خیابانی میگوید از او انتظار دارند همیشه در اوج باشد و این عملا امكانپذیر نیست: «بازیكنی مثل علی دایی چون كیفیت بالایی داشت همیشه محكوم بود ستاره زمین باشد اما برای محمد نصرتی این حالت وجود ندارد. من هم بعد از آن گزارش دیگر حق بد یا حتی متوسط گزارش كردن نداشتم.
یك روز دوستی نوشت خیابانی هنوز نان ایران و استرالیا را میخورد. به او گفتم اتفاقا برعكس. اگر آن بازی نبود الان تو انتظار نداشتی تمام گزارشهای من مثل ایران- استرالیا از كار در بیاید. من بازی ایران و یوگسلاوی را از نظر فنی بیشتر دوست دارم. بازی استقلال - دالیان را مستقیم برای جامجم گزارش كردم و خیلی گزارش خوبی شد. لوركوزن - رئال مادرید، لیورپول - میلان؛ اما ایران - استرالیا ماندگار شده چون همه چیزش ناگهانی و خلقالساعه بود.»
دست به عصا یا بیمحابا؟
روابط نهچندان دوستانه خیابانی تنها به ارتباط با خبرنگاران محدود نمیشود. او به خصوص در سالهای ابتدایی حضورش در صدا و سیما چندین بار از سوی بازیكنان مطرح فوتبال ایران تهدید شد كه سرآمد این اختلافات به درگیریاش با علی دایی مربوط میشود. كار تا جایی بیخ پیدا كرد كه در مقطعی یا علی دایی در مراسمی كه خیابانی اجرای آنها را بر عهده داشت شركت نمیكرد یا اینكه خیابانی اجرای مراسمی كه دایی قرار بود روی سن آن حضور پیدا كند را نمیپذیرفت.
گزارشگر خبرساز این روزهای تلویزیون صراحت لهجهاش را عامل اصلی بروز چنین مشكلاتی میداند و این در حالی است كه بسیاری از منتقدان او معتقدند آقای گزارشگر بیش از اندازه در گزارشهایش محتاط و دست به عصا حركت میكند: «در بازی ایران و بلاروس بود كه گفتم رئیسجمهور هم 4سال یكبار عوض میشود، پس ایرادی ندارد اگر مربی ما دایی را تعویض كند. اتفاقا در بازی بعدی ایران با اردن بازی كرد كه چهار بر یك بردیم و دایی 2گل زد. آنجا از او تعریف كردم و همه گفتند خیابانی از دایی ترسید. ترس یعنی چه؟ وقتی بد بود انتقاد كردم، وقتی خوب بود تعریف كردم.
مگر علی دایی قاتل یا چاقوكش است كه از او بترسم؟ معمولا وقتی چنین اتفاقاتی رخ میدهد روزنامهها آن را بزرگش میكنند و اجازه نمیدهند قضیه حل و فصل شود. تا دایی میخواست ماجرا را فراموش كند عدهای آتشش را تند میكردند تا دوباره همه چیز از اول شروع شود.»