در واقع سازندگان مستند کذایی، بیشتر به کوبیدن آب در هاون مشغول بودهاند یعنی افشای رازهایی که اصلا راز نیست و با مطالعه سرسری چند جریده و کتاب و درگاه اینترنتی و صدالبته مراجعهای کمزحمت به حافظه میتوان یادشان آورد و تعجب از معترضان این مستند هم به همین موضوع برمیگردد. بله ... قایمباشکهای مضحک و رقتباری که سازندگان مستند در جعل اسم و انتشار عکسهای پشت به دوربین و نشستهای رسانهای/گرمابهای با دوستان و رفقا و بچههای محل و تکرار نشان دادن برگه سجل تحت عنوان اینکه ما شناسنامه داریم (یعنی واقعا آیکیوی این دوستان آنقدر پایین است که مقصود رئیسجمهور را از اعلام هویت و خاستگاه جناحی و حزبی درک نکردهاند و از آن تعبیر به نمایش شناسنامهشان کردهاند و یا اینکه به تازگی حس خودبامزهپنداریشان را به فضای خودارزشیانگاریشان افزودهاند؟) در پیش گرفتهاند، به روشنی نیت ایشان را در تولید چنین مستندهایی نشان میدهد که نه از باب فعالیتی فرهنگی بلکه دقیقا در مسیر تخریبهای سیاسی بوده است؛ منتها تخریبچیان محترم این بار به جای کلنگ کوفتن بر دیوار، تنها نمایشگاه کلنگ برگزار کردهاند.
سابقه آقای روحانی و بسیاری دیگر از اصولگرایان معتدل امروز همچون آقایان ناطق نوری، علی مطهری، احمد توکلی و ... در مناسبات اصولگرایانه روشنتر از آن است که نیاز به فکت آوردن از این منبع و آن منبع تحت عنوان اثر مستند داشته باشد. اما آنچه دوستان مستندساز از آن غافل بودهاند، این است که در هشت سال حکومت معجزه هزاره سوم، چنان فضای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اخلاقی این دیار دستخوش تلاطمهای بنیانبرافکن شد که اکنون در ویرانههای بهجامانده از آن دوران، تقسیمبندیهای کلاسیک بین اصلاحطلب و اصولگرا، یت و یون، چپ و راست و ... دیگر اعتبار سابق را دست کم به لحاظ خطکشیهای دقیق و مرزبندیهای شفاف ندارد و از همین رو است که شخصیتی همچون آقای ناطق نوری که زمانی رقیب اساسی آقای سیدمحمد خاتمی به شمار میآمد، حالا بیشتر در مقام همراه و همدغدغه با یکدیگر نمود دارند؛ چه رسد به آقای روحانی که یکی از پراگماتترین اعضای جامعه روحانیت مبارز محسوب میشد.
راستش اینکه به هزار زحمت بخواهیم اثبات کنیم روحانی قبلا اصلاحطلب نبود و مثلا در جریان رأی اعتماد به نخستوزیر وقت، جزو گروه معروف ۹۹ نفره بود، منافاتی با این ندارد که امروزه وجههای اعتدالی از ایشان ببینیم و یا اینکه حتی تمایل و تلاش به رفع حصر از همان کس که روزی با نخستوزیریاش مخالف بود داشته باشد. سیاست، عرصه دوست و دشمن داشتنهای واحد و ازلی و ابدی نیست، بلکه عرصه منافع ملی واحد و همیشگی است. شاید سازندگان مستند مزبور از درک این اصل طلایی علوم سیاسی عاجز باشند اما به نظر میرسد مخاطبان که اکثرشان بعد از آن هشت سال کذایی که آسیبهایی بیش از هشت سال جنگ تحمیلی به سرمایههای مملکت زد، رأی به وجههای اعتدالی از بین گزینههای موجود و ممکن دادند، قادر به درک عمق این رهیافت باشند. برای همین هم هست که نگارنده تأکید دارد نباید به این مستند واکنش اعتراضی نشان داد.
در زمانهای که اغلب اصلاحطلبان کنونی، تا همین سه دهه قبل، افراطیترین نیروهای سیاسی انقلاب بودند و هر کس هم که خرده مطالعه یا تجربهای در عرصه سیاست داشته باشد از این موضوع آگاه است، دیگر افشای اینکه روحانی معتدل امروز، از نیروهای اصولگرا در چند سال قبل بود، چه کاربردی دارد؟ مشابه این موارد اتفاقا در زاویه مقابل هم وجود دارد. آیا سازندگان مستند مزبور مایلند تا درباره کسانی هم که در زمان امام خمینی با ایده ولایت فقیه زاویههای جدی داشتند و حتی در زمان روند نهضت، از مبارزه با حکومت پهلوی استنکاف میورزیدند ولی اکنون کم مانده است سمت ولایت فقیه را با مقام امامت و نبوت و بلکه الوهیت جایگزین کنند، مستند ساخته شود؟ آیا مایلند درباره وعدههای سر خرمن و دروغهای شاخدار و سخنان نازل چالهمیدانیای که در طول هشت سال معجزه هزاره سوم از رسمیترین فضاهای مملکت ابراز میشد، فیلم مستند و افشاگرانه تولید شود؟
اتفاقا بد نیست. حالا که این دوستان به صرافت افتادهاند سابقه اصولگرایی رئیسجمهور را به رخ وجهه اعتدالی کنونیاش بکشند، معترضان هم به جای واکنشهای انفعالی و احساسی به این اقدام، مستندهای مشابه راجع به برخی از لیدرهای فکری و یا سمپاتهای جناحی دوستان بسازند و موضعشان را در زمان مبارزات انقلابی و حیات امام خمینی با زمانه فعلی قیاس کنند. مخاطب امروز باهوشتر از آن است که در مواجهه با این فراگرد، از تشخیص درست و نادرست عاجز باشد.»