پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
حضور زنان در عرصههاي مختلف در ايران، در طول تاريخ همواره
با فراز و فرودهايي مواجه بوده است. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي با توجه
به نقش پررنگي كه زنان در اين پيروزي ايفا كردند اين تصور پيش آمد كه شرايط
براي حضور زنان و دختران در اجتماع و داشتن فعاليت در عرصههاي مختلف بيش
از پيش فراهم خواهد شد كه البته در برخي سطوح شاهد پيشرفتهاي فراوان زنان
بوديم اما هرگز به آن نقطه مطلوب جامعه زنان نرسيدهايم.
به گزارش انتخاب، براي بررسي بيشتر
وضعيت زنان در ايران به ويژه بعد از انقلاب اسلامي نياز بود تا با كارشناسي
آگاه در اين حوزه به گفتوگو بنشينيم و اين بود كه دكتر زهرا شجاعي فعال
سياسي و فعال حوزه زنان وقت گرانبهاي خود را در اختيار ما قرار داد و
صحبت ما اينگونه آغاز شد.
با توجه به ورودي و خروجي
دانشگاهها كه اكثر آن را دختران و زنان تشكيل ميدهند اما شاهد حضور كمرنگ
آنها در پستها و منصبها هستيم به نظر شما دليل اين امر چيست؟
اگر
سير افزايش ورود زنان به دانشگاه را بخواهيم در نظر بگيريم بايد از آموزش و
پرورش شروع كنيم يعني زماني كه دولت تلاش خود را براين قرار داد تا پوشش
دختران تحت تعليم را به عنوان يك طرح در دستور كار خود قرار دهد كه در دوره
اصلاحات اين كار به صورت مشخصتر در دستور كار قرار گرفت و ما در آن دوران
توانستيم پوشش دختران واجب التعليم را از 94 درصد به 97 درصد برسانيم خب
اين سير همچنان ادامه پيدا كرد تا در مرحله ابتدايي فاصله ميان دختران و
پسران بسيار كم شد اما باز تعداد پسران بيشتر است در دوران راهنمايي نيز
تعداد پسران نيز بيشتر است اما در دوران دبيرستان تعداد دختران بيشتر
ميشود چرا كه در اين مقطع بسياري از پسران وارد فني حرفهاي ميشوند و
برخي از آنها نيز ترك تحصيل ميكنند در نتيجه تعداد داوطلبان ورود به
دانشگاه در ميان دختران بيشتر است كه اين سير تا آخر فارغالتحصيلي ادامه
پيدا ميكند كه البته در يك سالهايي اين فاصله بسيار زياد بود اما در حال
حاضر تقريبا برابر شده است يعني دختران 51 درصد است و پسران 49 درصد و اين
ميزان هم در ثبت نام است و هم در قبولي دانشگاهها. مساله ديگري كه هست اين
است كه درصد قبولشدگان دختر يك دانشگاه را در نظر بگيريد و چهار سال بعد
سراغ فارغالتحصيلان همان دانشگاه برويم همان تعداد نيست و ميخواهم اين را
بگويم كه ما ريزش تحصيلي دختران را در اين مقطع داريم و اين ريزش تحصيلي
كه هم در ميان پسرها وجود دارد و هم در ميان دختران اما به چند دليل در
ميان دختران بيشتر است؛ ازدواج، مهاجرت همسرانشان، وضعيت تاهل و
فرزنددارشدنشان
و... من لازم ميدانم به يك نكته ديگر نيز اشاره كنم تا دقت جامعه را بالا
ببرم و آن اين است كه وقتي ما ميگوييم ورودي دختران به دانشگاه بيشتر است
به اين معني نيست كه تعداد دانشجويان دختر بيشتر شده است البته اين مختص
به همه سالها نيست چرا كه يك سال 67 درصد دختران ورودي دانشگاه را تشكيل
ميدادند كه در همان سال تعداد دانشجويان پسر در دانشگاهها بيشتر بود چرا
كه در سالهاي قبل اينقدر اين فاصله زياد بوده است كه با يك سال اين توازن
برقرار نميشد بنابراين در حال حاضر آنچه از آمارها من به خاطر دارم 51
درصد از كل دانشجويان كشور را دختران تشكيل ميدهند بنابراين خيلي نميتوان
گفت تعداد دختران در مقطع كارشناسي بيشتر از پسران است و اين درحالي است
كه در مقاطع بالاتر مانند ارشد دوباره تعداد پسران بيشتر ميشود و در مقطع
دكترا فاصله ميان دختران و پسران باز بيشتر از مقطع ارشد ميشود بنابراين
اين زمان ميخواهد چرا كه بلافاصله نميتوان نيروي فارغالتحصيل شده از
دانشگاه را به كار گرفت و نياز به آموزش و آمادهسازي دارد و چنانكه در
هيات علمي دانشگاهها ما منحني روبه رشدي را از عضويت زنان داريم بنابراين
اين نشان ميدهد به موازات رشد تحصيلي دختران
بهكارگيري آنها نيز
بيشتر ميشود بنابراين تا حدودي اين مساله زمان ميبرد. اما نميتوان
انتظار داشت كه همان سرعتي كه در افزايش رشد تحصيلي دختران وجود دارد همان
را هم در بهكارگيري اين دختران ما ببينيم چرا؟ چون همان موانعي كه ما در
بهكارگيري زنان در اشتغال داشتيم به قوت خود باقي است. در گذشته به علت
كمبود نيرو نبوده است كه زنان كمتر به كار گرفته ميشدند بلكه به دليل سطح
نگرشها بوده است اما اين موانع چيست؟ يكي از اين موانع كه در سالهاي اخير
هم به آن زياد دامن زده شده است امتيازات مثبت و زيادي است كه به اشتغال
زنان ميدهيم كه عامل بازدارنده است مانند همين مرخصيهاي زايمان است چراكه
اگر من يك كارفرما باشم اگر شركتي داشته باشم كه در آن 6 خانم جوان كار
كنند و متاهل باشند خب مسلما اگر هر كدام بخواهند باردار شوند و هركدام هم
ماه6 بخواهند مرخصي بروند از آنجايي كه من به عنوان كارفرما در درجه اول
منافع بنگاهم برايم مهم است حتي اگر يك كارفرماي زن باشم بنابراين نبايد
امتيازات اشتغال زنان را به حدي افزايش بدهيم كه از آن طرف عامل بازدارنده
در به كار گرفتن زنان بشود اين نكته در دولت گذشته مورد توجه قرار نگرفت
مانند بحث دوركاري، پايين آوردن ساعت كاري زنان يا افزايش مرخصي زايمان خب
اين مساله گرچه براي خود زنان مثبت است اما براي كارفرما اين مساله يك مانع
است براي به كار گرفتن زنان. اما در اين ميان اين سوال پيش ميآيد چرا اين
مشكلات به وجود ميآيد ؟ در پاسخ بايد بگويم مشكل عمده عدم وجود يك منشور
مدون در زمينه فعاليت زنان است چراكه يك دولت ميآيد بحث مشاركت زنان در
اجتماع را مطرح ميكند و دولت بعدي ميآيد و بحث نقش زن در خانه را مطرح
ميكند بنابراين خود همين امر هم عمل بازدارنده ديگري است در به كارگيري
زنان است البته موانع بسيار ديگري هم وجود دارد كه خيلي وارد آن مباحث
نميشويم اما در حال حاضر نرخ بيكاري زنان تحصيلكرده ما خيلي بيشتر است. و
اين درحالي است كه دختران ما تنها براي درس خواندن وارد دانشگاه نميشوند و
ميخواهند كار و درآمد داشته باشند بله زماني بود كه خود تحصيل پرستيژ بود
براي دختران ما حتي اگر نميخواستند كار كنند اما اين مساله در حال حاضر
تغيير كرده است و ديگر تنها پرستيژ تحصيل مطرح نيست و اين ملاكها تغيير
كرده است اگر به عقبتر نگاهي بيندازيم ميبينيم در گذشته يكي از ملاكهاي
آقايان براي ازدواج اين بود كه همسرش شاغل نباشد و اگر هم تحصيلكرده است
نخواهد كار كند اما امروز عكس اين مساله را ميبينيم و به دليل تغيير وضعيت
اقتصادي آقايان مايلند همسرشان شاغل باشد.
در راستاي همان
سوال قبل چقدر خود زنان ميتوانند در پررنگتر شدن نقش و حضورشان در
عرصههاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و... تاثير داشته باشند؟
در
درجه اول به نظر من خود زنان مهم هستند. البته يك زماني ما مشاركت اجتماعي
را مطرح ميكنيم و مشاركت اجتماعي اعم است از مشاركت اقتصادي براي مثال
فعاليت در خيريهها يا NGOها و... علاقهمندي زنان به حوزههاي مختلف و
حضور در اين حوزهها و آشنايي با كار كسب مهارت لازم براي حضور در اين
عرصهها نقش اساسي دارد بالاخره جامعه باز است و امكان حضور وجود دارد و
همين مقدار هم كه ما ميبينيم زنان در عرصههاي اجتماعي رشد چشمگيري دارند
نشان ميدهد ميتوان موانع را پشت سر گذاشت چرا كه دولت قبل نگاه خوبي به
NGOها نداشت در هر صورت آنچه امروز شاهد آن هستيم رشد فزاينده فعاليت زنان
در اين عرصه است. بنابراين خود زنان خيلي تاثيرگذار هستند و با شناخت دقيق
فرصتها و تطبيق آن با شرايط ميتوانند در پيشبرد مقاصد خود و رسيدن به
اهداف عاليه خودشان گامهاي موثري بردارند و خوشبختانه اين خودباوري در
زنان ما ايجاد شده است و امروزه ما مشاهده ميكنيم در عرصههاي گوناگون حتي
مشاغل خصوصي رشد اشتغال زنان بيشتر شده و ميبينيم كه چطور از هر فرصتي
استفاده ميكنند اما آنچه مسلم است اين است كه دولت تكليف ديگري دارد در
واقع دولت وظيفه دارد از اين خودباوري و از اين فرصتها و استعدادها در
عرصه اشتغال و رشد و توسعه كشور به نحو مطلوبتري بهره گيرد.
آنچه در جامعه مشاهده ميكنيم حضور كمرنگ زنان در عرصه سياسي است دليل اين امر را در چه چيز ميدانيد.
بطور
كلي سياست چهره مردانهاي پيدا كرده شايد به دليل ويژگيهاي خاص اين حوزه
باشد البته منظور من سياست بطور رايج است نه سياست رحماني كه حضرت امام
(ره) مد نظر داشت درواقع سياست رايج گاهي خصلت خشن و خشكي پيدا ميكند كه
با روحيه لطيف زنان سازگار نميشود. لازم است به اين نكته اشاره كنم كه
پايان نامه ارشد من موضوعي تحت عنوان مشاركت سياسي زنان در قبل و بعد از
انقلاب داشت كه در آن به اين نتيجه رسيدم كه بايد مشاركت سياسي را در دوسطح
مورد بررسي قرار دهم يعني يك سطح نخبگان را در نظر بگيريم يعني زناني كه
مستقيما وارد قدرت سياسي ميشوند و مسئوليت سياسي و مديريتي به عهده
ميگيرند و يك سطح مشاركت توده را درنظر بگيريم. اگر اين دو سطح را از هم
تفكيك كنيم. به اعتقاد من زنان ما بسيار سياسي شدهاند چرا كه شما ميبينيد
تا چه اندازه ميزان آگاهي زنان ما ارتقا پيدا كرده است و در حضوري كه در
عرصههاي سياسي دارند اين مساله كاملا مشهود است كه ظهور و بروز مشاركت
سياسي زنان در قالب تظاهرات و راهپيمايي و راي دادن و... نمود پيدا ميكند
يا براي مثال در مساله انتخابات در مرحله انتخاب كردن شما اصلا اين عرصه را
يك عرصه مردانه نميبينيد اگر نگوييم زنان بيشتر هستند بايد بگوييم
برابرند حتي در دوره دوم انتخابات زمان آقاي هاشميرفسنجاني كه آماري از
رايدهندگان ارائه داده بودند كه مشخص شد از كل مردان واجد رايدهندگان 51
درصد راي داده بودند و از كل واجدين شرايط رايدهنده در زنان 54 درصد راي
دادند يعني ميخواهم بگويم تعداد زنان در عرصه مشاركت توده حتي بيشتر از
مردان است. اما در بحث مشاركت زنان در سطح نخبه براي مثال نمايندگي مجلس را
مطرح ميكنم چراكه رياستجمهوري مشكلات خاص خود را دارد هرچند باز زنان
براي اثبات حضور خود ميروند و ثبت نام ميكنند كه گفته ميشود زنان به
دليل زن بودنشان رد صلاحيت نشدند و تنها به دليل آنكه سابقه سياسي ندارند
رد شدهاند و در توضيح بند 115 قانون اساسي كه ميگويد رئيسجمهور بايد از
ميان رجال سياسي باشد ميگويند منظور از رجال يعني داشتن سابقه سياسي و
اجرايي است بنابراين در عرصه نمايندگي مجلس كه مشكل خاصي وجود ندارد
ميبينيم كه باز حضور زنان كمرنگ است و اين تنها ويژگي كشور ما نيست بلكه
در اكثر كشورهاي دنيا وضع به همين صورت است براي مثال وقتي به آمريكا كه به
عنوان يك كشور پيشرفته شناخته شده است ميبينيم بالاترين مقامي كه زنان به
دست آوردهاند معاون رئيسجمهور است هر چند كانديدا داشتهاند اما در سطح
رياستجمهوري ندارند. بنابراين اين خيلي واقع بينانهتر است كه اينچنين
نتيجهگيري كنيم كه زنان با وجود اينكه در پستهاي بالاتر حضور كمرنگي
دارند تعدادشان در فرمانداريها و استانداريها و حضور در كابينه كمتر است
اما بطور كلي در عرصه سياسي زنان ما حضور بيشتري دارند و پيگير هستند اما
خب براي وارد شدن در عرصههاي بالاتر قطعا موانعي وجود دارد كه توضيح اين
موانع خود بحثي جداگانه ميطلبد.
بعد از 24 خرداد و انتخاب
دكتر روحاني به عنوان رئيسجمهور كشور اين اميد در بين زنان به وجود آمد كه
شايد فضا براي حضور آنان بيشتر فراهم شود اما آنچه شاهد آن بوديم چيزي در
خلاف اين بحث بود و حتي گاه اين تصور پيش آمد كه در دوره قبل حتي اگر براي
تبليغات بوده و در راستاي سياستهاي پوپوليستي بيشتر از زنان در دولت
استفاده كرد شما دليل را چه چيز ميدانيد؟
دوره قبل فاقد يك
نظريه و يك نگرش منسجم درباره جايگاه زن بود يعني يك برنامه خاص و مشخصي
نداشت كه بر اساس آن رفتار كند و آن برنامهها را دنبال كند بنابراين آنچه
در دوره قبل بسيار به چشم ميخورد تعارض درباره زنان بود. يعني ما ميديديم
كه از يك طرف دوركاري و كم كردن ساعات كاري زنان مطرح ميشود و از سوي
ديگر وزير زن انتخاب ميكرد يا از يك طرف حضور زنان در ورزشگاهها و
استاديومها مطرح ميشد و از طرف ديگر رشته مطالعات زنان تعطيل ميشد يا
عنوان آن تغيير ميكرد حتي درباره وزير شدن يك زن با وجود اينكه انتخاب
خوبي صورت گرفت اما استدلالي كه رئيسجمهور وقت براي انتخاب وزير زن كرد
تاثير آن انتخاب خوب را خنثي كرد درواقع به جاي اينكه گفته بشود چه دليلي
دارد كه ما از زنان قابل استفاده نكنيم يا گفته شود درحالي كه ما داراي
زنان توانمندي هستيم چرا نبايد از حضور آنان استفاده نكنيم اين دليل عجيب و
غريب را آوردند كه چون در ميان خانمها بيماريهايي هست كه ممكن است به
شوهرانشان نگويند ما وزير زني در اين زمينه داشته باشيم تا اين مشكل را
پوشش دهد ! نكته ديگري كه لازم ميدانم در پاسخ به اين سوال بگويم اين است
كه ما در ارزيابي بهبود وضعيت زنان شايد يكي از شاخصها شاخص مديريت ارشد
زنان است. ببينيد در دوره قبل تشكلات دولتي زنان يا سطح آن تنزل پيدا كرد
يا تعطيل شد در سطح استانداريها وضع به همين ترتيب يا در عرصه مديريت
ميانه زنان كنار گذاشته شد و تنها يك وزير زن انتخاب شد كه اين انتخاب هم
زمينه و
سابقهاش و به قول معروف جاده صاف كن اين مساله دوره قبل بود
كه كابينه 100 درصد مردانه جمهوري اسلامي ايران اين سد شكسته شد و دو زن در
كابينه حضورداشتند و مردمي كه دور ميز هيات دولت تنها مرد ديده بودند عادت
كردند زنان نيز حضور داشته باشند بنابراين فضاي حضور زنان در كابينه دولت
در دوره اصلاحات فراهم شد كه به جرات ميتوان گفت يك تابو بود كه شكسته شد
چرا كه در بحث معاونين و مشاورين دست رئيسجمهور براي انتخاب باز است اما
در بحث وزير مساله راي اعتماد مجلس وجود دارد و خب در دوره قبل نيز اين
ويژگي دكترمرضيه وحيد دستجردي بود كه توانست از مجلس راي اعتماد بگيرد. بله
در اين دوره ما در سطح وزرا وزير زن نداشتيم اما در سطوح مياني هم خيلي
اتفاق خاصي نيفتاده است اما از آنجايي كه دولت تدبير اميد است ما همچنان
اميد داريم كه شاهد بهبود وضعيت باشيم.
به نظر شما دولت چقدر در اين راستا حركت ميكند؟
به
نظر من يك عزم راسخ و تصميم جدي در دولتمردان امروز مشاهده نميكنم يعني
هنوز بروز و ظهوري پيدا نكرده است و به جز دكتر نجفي كه متاسفانه استعفا
دادند و بسيار مصمم و جدي بودند تا از خانمها استفاده شود و در همان مدت
هم 4 انتصاب از خانمها داشتند در همان عرصه محدود ميراث فرهنگي. بنابراين
به جز ايشان من عزم راسخي در حال حاضر مشاهده نميكنم و خب مسلما اين مساله
كار خانم مولاوردی را سخت ميكند.
آنچه به نظر ميرسد اين
است كه نمايندگان زن در مجلس به جز وظيفه نمايندگي داشتن و گام برداشتن
براي بهبود وضعيت حوزه انتخابيه خود يك وظيفه ديگري در راستاي حمايت از
زنان و تلاش براي ارتقاي وضعيت آنان دارند نظر شما در اين رابطه چيست؟
نمايندگان
مجلس شوراي اسلامي چه زن و چه مرد يك وظيفه مشترك دارند و آن هم تصويب
قوانين و مقررات مناسب و همچنين نظارت بر دستگاه اجرايي است اما نمايندگان
خانم يك وظيفه مضاعف دارد درواقع جامعه به ويژه جامعه نسوان از آنان انتظار
دارند كه آنان به دليل زن بودنشان به دنبال احقاق حقوق زنان باشند يعني در
جهت تصويب و تنقيه و تدوين حقوق زنان و استيفاي حقوق زنان گامها و قدم
بردارند و اين مساله به حدي است كه حتي اين را مقدم بر آن وظيفه عمومي
ميدانند.
درباره زنان نماينده مجلس نهم، به نظر شما اين نمايندگان چقدر در راستاي احقاق حقوق زنان گام برداشته اند؟
درباره
انتخاب اين عزيزان بايد بگويم ملاك انتخاب اينها يا به عبارت ديگر پشتوانه
انتخاب اينها كمتر ديده ميشود كه برخاسته از تشكيلات و احزاب زنان باشند.
قبل از پيروزي انقلاب اسلامي يعني در آخرين دوره مجلس ملي 20 زن نماينده
حضور داشتند كه حال بگوييم هركدام بنا به دلايلي بر اين كرسي نشسته بودند و
نميخواهم بگويم آنها هم خيلي خاستگاهشان خاستگاه ملي و مردمي و نماينده
زنان بودند به ويژه وقتي حوزه انتخابيه آنها را نگاه ميكنيم از درود از
ازنا و... كه درصد سواد زنان در آن زمان به 10 درصد هم نميرسيد اما به هر
حال ما 20 نماينده زن داشتيم و در مجلس سنا هم 10 سناتور زن داشتيم. در سال
اول انقلاب در نخستين دوره مجلس شوراي اسلامي 4 زن را براي انتخاب از حزب
جمهوري اسلامي و ديگر احزاب قرار دادند كه همان 4 نفر هم راي آوردند دوره
سوم اين مساله شكسته شد و شدند 5 نفر دوره چهارم از ديگر استانها هم زنان
شركت كردند و شدند 9 نفر و به همين ترتيب به تعداد زنان نماينده اضافه شد
تا دوره پنجم يا ششم تعداد خانمها به 14 نفر رسيد و بعد از آن دوباره سير
نزولي آغاز شد اگر به تعداد رايهاي برخي از اين نمايندگان محترم نگاه كنيد
ميبينيد كه براي مثال در تهران كه جمعتي 12 ميليوني در روز و 10 ميليوني
در شب دارد حدود 100هزار راي دارند كه اين تعداد رقم زيادي نيست. من
ميخواهم اين را بگويم كه اگر بخواهيم واقع بينانه نگاه كنيم پشتوانه مردمي
اين نمايندگان براي مثال از 100 هزارتا راي 50 هزار راي براي زنان بوده
است كه نميتوان آن را پشتوانه قوي و بالايي دانست كه اين به لحاظ كمي است
اما به لحاظ قانوني خب قانون ميگويد همين تعداد هم كفايت ميكند و آن فرد
را نماينده ميداند بنابراين بطور قطع نميتوان گفت اين چند زن نماينده در
مجلس زنان جامعه را نمايندگي ميكنند. نمايندگي كردن يعني شما نماينده
اكثريت زنان براي مثال زنان تهران باشيد و در راستاي احقاق حقوق آنان
گامبرداريد برخي مواقع به وضوح ديده ميشود كه اين زنان آنقدر كه از
آقايان حمايت ميكنند از خانمها حمايت نميكنند براي مثال در بحث تعدد
زوجات يا بحث مهريه و همچنين اجازه براي ازدواج دوم ميبينيم كه به سود
زنان حركت نكردند نكته ديگري هم كه هست اين است كه گرچه تعداد نمايندگان زن
در مجلس كم است اما از همين تعداد كم هم صدايي بر نميخيزد يعني زنان
احساس نميكنند كه نماينده زني در مجلس وجود دارد البته من اين مساله را
قبول دارم كه در خيلي جاها سخنراني بر اساس
قرعهكشي نيست و وقتي تعداد
كم است احتمال برنده شدن كمتر است اما در جاهايي كه قرعه كشي نيست هم كمتر
ملاحظه ميشود نطقي از اين عزيزان داشته باشيم كه شايد اين مساله نيز به
كم تجربگي شان نيز بازگردد البته خوشبختانه زنان در شوراهاي شهر حضور
بيشتري داشتند و در برخي از شهرها حتي 50 درصد از اعضاي شورا زنان هستند و
اين علامت خوبي است كه نشان ميدهد مشاركت زنان در عرصه سياسي تنها محدود
به تهران نيست. و براي مثال در زابل ما مشاهده ميكنيم معاون برنامهريز
استاندار خانم انتخاب ميشود و اين درحالي است كه تا به حال در كشور معاون
استاندار زن نبوده است و همينطور شهردار كه در حال حاضر شهردار زن در كشور
داريم.
خانم دكتر؛ بر اساس گرايش سياسي تان و نوع فعاليت
هايتان يك زن اصلاحطلب هستيد من سوالم را اينچنين از شما ميپرسم كه
باتوجه به 8 سال دور بودن اصلاحطلبان از عرصه قدرت به طبع شما نيز داراي
فعاليتهاي محدودتري نسبت به گذشته بوديد در اين چند سال چه كرديد ؟
طي
اين 8 سال اصلاحطلبان نه تنها از قدرت دور بودند بلكه در تنگنا به سر
ميبردند البته ما يك تشكلي تحت عنوان مجمع زنان اصلاحطلب داشتيم كه
تعدادي از مديران زن دوره اصلاحات و نماينده زن احزاب و گروههاي سياسي
دوره اصلاحات بودند كه شبيه يك ائتلاف و يك جمعي كه هر چند وقت يكبار هم
ديگر را ميديديم و موقع انتخابات دعوت به مشاركت ميكرديم و... به طبع
دراين دوران ماهم مشكلاتي داشتيم اما خوشبختانه مجمع تعطيل نشد و نگذاشتيم
چراغ آن خاموش شود شايد سو و نورش كم شد اما خاموش نشد. فعاليتهايي را
داشتيم و آن واكنشها و
عكسالعملهاي سياسي را داشتيم كه در حال حاضر
با فضايي كه به وجود آمده است مسلما بهتر و بيشتر ميشود فعاليت كرد و در
تلاش هستيم كه مجوزحزب را بگيريم و يك حزب تشكيل دهيم. مجمعي كه ما داريم
متشكل از زنان اصلاحطلب است كه هر كدام عضو حزب ديگري هم هستند و كمتر كسي
هست مانند من كه تنها عضو اين حزب باشد.
آيا براي انتخابات مجلس آينده برنامهاي داريد؟
براي
انتخابات مجلس آينده مجمع حتما برنامهاي خواهد داشت و حتما شركت خواهد
كردو هدف اصلي و مهم ما هم افزايش مشاركت زنان در انتخابات آينده است كه
اين مشاركت هم شامل افزايش تعداد زنان در مرحله كانديداشدن براي نمايندگي و
هم افزايش مشاركت زنان در پاي صندوقهاي رايگيري و راي دادن به زنان و
نهايتا راي آوردن زنان و حضور آنان در مجلس و لازم است اشاره كنم
فعاليتهاي ما محدود به تهران نخواهد بود و تلاش خواهيم كرد مشاركت زنان در
ديگر شهرها و استانها به ويژه در مرحله كانديدا شدن در ساير استانها
افزايش يابد.
آيا خود شما تصميم داريد در انتخابات مجلس آينده كانديدا شويد؟
خير، من چنين تصميمي ندارم.
اين تصميم مربوط به اكنون است يا در آينده ممكن است تغيير كند؟
تا
اكنون كه تصميم ندارم اما از آنجايي كه دنيا دنياي تغيير است نميتوانم
بطور قطع بگويم در آينده هم شركت نخواهم كرد شايد شرايط تغيير كند و تصميم
امروزم عوض شود اما امروز تصميم قطعي دارم كه شركت نكنم و بطور كلي وارد
فعاليتهاي مديريتي نشوم و از اين عرصه فاصله بگيرم. اگر تجربهاي داشته
باشم در اختيار ديگران قرار خواهم داد اما بطور مستقيم وارد عرصه نخواهم
شد.
نظر شما درباره رياستجمهوري زنان چيست و آيا اين امكان براي زنان فراهم خواهد شد؟
با
اصل مساله كه بسيار موافق هستم و در قانون اساسي هم اگر كلمه رجال تفسير
شود به اين صورت كه منظور از رجال شخصيتهاي سياسي است منعي براي آن وجود
ندارد اما به اعتقاد من متاسفانه جامعه ما هنوز پذيرش اين مساله را ندارد و
يك مقداري زمان لازم است به عبارت ديگر اگر بخواهيم براي رياستجمهوري
زنان مرحله تعيين كنيم قدم اول تفسير اصل قانون اساسي است، قدم دوم شناسايي
و معرفي خانمي است كه در اين زمينه چنين توان وظرفيتي داشته باشد و قدم
سوم راي دادن جامعه است به اين خانم. اگر نگاهي واقع بينانه داشته باشيم
خواهيم ديد كه اگر قدمهاي اول و دوم هم برداشته شود اما ببينيد وقتي كه
آقايان وزرا اعتماد ندارند كه از زنان به عنوان مديران و معاونين خود
استفاده كنند يا آقاي رئيسجمهور يك وزير زن انتخاب نميكنند چطور ميتوان
از مردم عادي انتظار داشت به رياستجمهوري زنان راي دهند؟ البته در آينده
وضع بهتر خواهد شد البته اين انتخابات كه خير اما شايد در انتخابات بعدي
شاهد اتفاقات خوبي در اين عرصه باشيم.
اشاره به بياعتمادي نسبت به زنان كرديد به نظر شما براي رفع اين بياعتمادي چه بايد كرد؟
به
نظر من بايد چند كار انجام داد. از آنجايي كه پديدههاي اجتماعي چندعاملي
هستند اما ما تنها يك نسخه ميدهيم و بعد چون به نتيجه نميرسيم فكر
ميكنيم اين راه اشتباه بوده است و بنابراين چون مساله زنان يك پديده چند
وجهي است بايد به آن به صورت يك مجموعه و يك پكيج نگاه كرد در واقع چون
پديده زنان هم بعد حقوقي دارد و هم بعد اجتماعي و فرهنگي، مذهبي و اعتقادي
وشرعي و... دارد بايد تمام اين مسائل با هم در نظرگرفته شود و به صورت
هماهنگ عمل كرد تا در اين صورت نتيجه مناسب بگيريم براي مثال درباره همين
افزايش تعداد زنان نماينده مجلس ما در دوره قبل خيلي فعاليت كرديم يعني
كارگاههاي آموزشي گذاشتيم، طرح توانمندي زنان را دنبال كرديم و از زنان
براي كانديدا شدن در مجلس شوراي اسلامي دعوت كرديم و آنها هم ثبت نام كردند
و شوراي نگهبان صلاحيت تعدادي از آنها را رد كرد و از آن تعدادي هم كه
باقي مانده بود مردم به آنها راي ندادند در واقع اينجا ما بايد هم ذهنيت
جامعه را اصلاح ميكرديم كه با ابزار مخصوص به خود بر فرهنگ عمومي جامعه
تاثير ميگذاشتيم كه هرچند يك محور است اما از چند طريق ميتوانستيم وارد
شويم براي مثال از طريق فيلم ساختن، سخنراني و... يا از طريق اصلاح قوانين
وارد ميشديم براي مثال طرح سهميهبندي را مطرح كنيم كه فرضا شهرهايي كه
بيشتر از 5 نماينده دارند حتما يكي از آنها بايد زن باشد و... البته تمام
اينها
في البداهه عرض ميكنم و منظورم اين است كه بايد از اين طريق
برنامهاي ميداشتيم. يا از سوي ديگر بايد تشويق خانمها صورت ميگرفت و
لذا از اين طريق اعتماد به زنان را در جامعه با شناساندن آنها بالا
ميبرديم و خب اين مساله نياز به زمان دارد البته درباره سهميهبندي من
خيلي با آن موافق نبودم و در حال حاضر نيز خيلي با آن موافق نيستم چراكه آن
را رشد گلخانهاي ميدانم كه خيلي دوام و بقا ندارد و بهتر است اين رشد در
شرايط عادي اتفاق بيفتد كه در حال حاضر رشدي كه تاكنون در كشور ما وجود
داشته به صورت طبيعي بوده است اما سرعت آن بسيار كند است و دليل اين كند
بودن مربوط ميشود به سياستهايي كه دولتهای مختلت اتخاذ ميكنند و اين
درحالي است كه اگر سياستهاي يكنواخت اجرا ميشد قطعا هم افزايي، انرژي و
رشد ايجاد ميكرد. بنابراين بايد يك بررسي همهجانبه انجام شود و يك
برنامهاي كارشناسي شده با در نظر گرفتن تمام مولفههاي مورد نياز تدوين
شود حال اين برنامه ميتواند 10 ساله باشد يا 20 ساله اما درست و دقيق و بر
اساس آن حركت كرد تا شاهد شكوفايي زنان و در نتيجه شكوفايي كشور باشيم.
منبع: آرمان