پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : دفعه قبل که دکتر روحانی گفتند با شناسنامه حرف بزنید و نقد کنید، عدهای شناسنامههایشان را درآوردند و بالا گرفتند و هیاهو کردند که آی مردم ببینید ما شناسنامه داریم و با شناسنامه حرف میزنیم. از میان این دوستان برخی کنایه سخن روحانی را گرفته بودند اما خودشان را به کوچه علی چپ زده بودند و برخی هم واقعا فکر میکردند منظور دکتر روحانی از شناسنامه، همان شناسنامه است. این توضیحات را دادم تا بگویم الآن که آقای روحانی گفته برخی بیکارند و شغل ندارند، کنایه است، برندارند جواز کسب و حکم استخدامی رو کنند که ما بیکار نیستیم و شغل داریم و بگویند آقای روحانی من با جواز کسب حرف میزنم و یا 20 سال است استخدام فلانجا هستم. اینها کنایه بود. اما اصل حرف همان داستان دوش و خزینه است که دکتر روحانی به زیبایی تعریف کرد. یعنی این روحانی یک طوری حرف میزند که یک کلمه بیادبی و بیتربیتی توی حرفهایش نیست اما آدم احساس میکند پاسخ کوبندهای به برخی میدهد، طوری که تا دو سه روز گیجوویج میشوند که از کجا خوردند.
الآن داستان دوش و خزینه داستان فیسبوک است. داستان پارازیت است. داستان اینستاگرام است. داستان ماهواره است. دوستانی که پاکی هوای تهران را به باد و باران و خدا نسبت میدهند بدانند پاکی هوای تهران کار خدا نیست. کار مدیریت صحیح و از چرخه بیرون کردن بنزین مزخرف پالایشگاهی است. اتفاقا زنده ماندن ما در هوای آلوده سالهای گذشته تهران کار خدا بود. خداوند اینجاست که به داد بندگانش میرسد وگرنه الآن به جای دوش، خزینه داشتیم.
باقی بقایتان!