پیر حسین آباد را از مسجد بیرون آوردند اما این بار نه دست بسته و برای تبعید بلکه روی دست مردم اصفهان بود و تشییع میشد.
به گزارش ایسنا، صدای صلوات از خیابانی که رنگ خون نخستین شهید انقلاب را در اصفهان به خود دیده است، شنیده میشد. "حسین آباد" پس از 32 سال بار دیگر شلوغ شد. این شلوغی، شلوغی سخنرانیهای آتشین قبل از انقلاب نبود.
پلیس راهنمایی و رانندگی مانع توقف خودروها در خیابان حکیم نظامی میشد. ورود به خیابان تنها پیاده امکان پذیر بود. مغازههای دو طرف حسین آباد همه پارچه سیاه نصب کرده و تعطیل بودند. این تعطیلی، تعطیلی اعتراض نبود.
وعده جمعیت پس از 34 سال مسجدی بود که سر منشا تحولات انقلاب شد و منبر آن سخنانی آتشین را به خود دید و نخستین نماز جمعه شهر اصفهان، قبل از انقلاب در آن اقامه شد. این وعده، وعده اعتراض به تبعید نبود.
حسین آبادیها میزبان دیگر شهروندان اصفهانی در مسجد اعظم بودند. قدت چه کوتاه بود و چه بلند جمعیت نمیگذاشت در ورودی مسجد را ببینی. "آیت الله جلال الدین طاهری" روی دست مردم از حسین آباد تشییع میشد.
یکسال از درگذشت آیت الله طاهری -نخستین امام جمعه شهر اصفهان- میگذرد. اما ارادت مردم به ویژه حسین آبادیها به این عالم مجاهد همچنان باقی است و گواه آن را میتوان در مغازههای دو طرف خیابان از سبزی فروشی، سوپری، تعمیرگاه موتورسیکلت و .... تا مسجد اعظم که عکس طاهری را همچنان بر دیوارهای خود دارند، دید. گویی حسین آباد در تلاش است تاریخ 30 سال پیش را همچنان زنده نگه دارد.
"چهل روز از وصل جانان گذشت" این شعری است در کنار عکس آیت الله طاهری؛ صاحب مغازه سبزی فروشی با اشاره به تصویر این عالم مجاهد میگوید: طاهری را از سال 64 میشناختم او مردمی بود و همین مردمی بودنش باعث شد که مردم حسین آباد او را دوست داشته باشند.
به گزارش ایسنا، در چند قدمی مسجد اعظم یک خیاطی است. وارد مغازه که میشوی تصویری بزرگ از آیت الله طاهری میبینی که دو طرف آن با پر طاووس تزیین شده و کنار آن یک تابلو "ان یکاد" قرار دارد. صاحب مغازه مردی جوان است، اما مغازه 31 سال پیش و از زمان پدرش در حسین آباد برپا بوده است.
صادقی که خود ساکن حسین آباد است، میگوید: قدیمیهای فامیل همیشه هر استخارهای که داشتند پیش حاج آقا میرفتند. برای کارهای مهم هم از دفتر وی وقت میگرفتند و برای حل مشکل و مشورت نزد حاج آقا طاهری میرفتند.
در مسجد اعظم قبل از نماز مغرب جلسه قرآن خوانی برپاست و پیر و جوان حسین آباد طبق عادت در این جلسه شرکت میکنند، چیزی به غروب و نماز نمانده است. نزدیک مسجد که میشوی روی سکوهای دو طرف مسجد چند پیرمرد با عصا نشستهاند.
یکی از پیرمردها میگوید: بیشتر ما پیرمردهای ساکن حسین آباد با حاج آقا بزرگ شدیم. او درس طلبگی خواند و لباس پوشید و شد امین مردم حسین آباد. انقلاب از خمینی و در اصفهان از حاج آقا طاهری و همین مسجد اعظم شروع شد.
زارعی ادامه میدهد: آیت الله طاهری وقتی امام جمعه اصفهان شد دفتری کوچک زد و مردم برای رفع مشکلات خود یا محله پیش او میرفتند، اما خودش همیشه میگفت من کارهای نیستم اما با همه وجود برای حل مشکلات مردم تلاش میکرد.
وارد مسجد اعظم که میشوی عکس تمام شهدای انقلاب در اصفهان بر روی یک بنر چاپ و نصب شده است که در کنار آن تصویر آیت الله طاهری نیز دیده میشود. کنار مسجد یک مغازه بسیار کوچک قرار دارد که جد آیت الله طاهری در آنجا خاک بوده و اکنون سنگ قبرش در این مغازه است. یکی از پیرمردها میگوید: ابتدا این خیابان قبرستان بود و بعد کم کم مسجد و مغازهها ساخته شد.
مسجد اعظم اصفهان با عکس شهدای انقلاب
او به یک درخت توت اشاره میکند و میافزاید: پدرم زیر این درخت توت خاک است و گفته میشود جد آیت الله طاهری هم در زمین این مغازه خاک بوده است.
خادم مسجد یک سالی است که تغییر کرده و خادم جوان هم چندان اطلاعاتی از مسجد اعظم که روزگاری پایگاه آغازین انقلاب در اصفهان بوده ندارد. با پرس و جو منزل خادم قبلی مسجد را در حسین آباد پیدا میکنیم.
حاج آقا الفت نیا پس از پدرش، از سال 1360 به مدت 31 سال خادم مسجد اعظم بود و سال گذشته به هیئت امنا مسجد اعلام میکند که دیگر توانی برای خدمت به مسجد ندارد.
او دل خوشی از رسانهها ندارد و میگوید: پارسال از صدا و سیما سراغم آمدند که تاریخ انقلاب در اصفهان را پر کنند 20 دقیقه هم با من صحبت کردند اما یک دقیقه هم پخش نشد.
الفت نیا درباره آشناییش با آیت الله طاهری میگوید: وقتی بچه بودم با پدرم به مسجد اعظم میرفتم و روبه روی او مینشستم و به تقلید از نمازگزاران رکوع و سجود ظاهری میکردم تا اینکه به تدریج یاد گرفتم نماز بخوانم. وقتی عقلم میرسید حاج آقا تازه طلبه شده بود.
او میافزاید: آیت الله طاهری پیش نماز مساجد حسین آباد و فاطمیه بود. قبل از انقلاب هر شب در مسجد اعظم سخنرانی میکرد. یک شب در سخنرانیش حکومت پهلوی را با حکومت یزید مقایسه کرد همان شب ایشان را گرفتند و به مهاباد تبعید کردند.
خادم قدیمی مسجد اعظم ادامه میدهد: آیت الله طاهری قبل از انقلاب هم نماز جمعه را میخواند و یک مدتی نماز جمعه در مسجد اعظم برپا میشد تا اینکه بعد از انقلاب به صورت رسمی امام جمعه شد و چندین بار نماز را در مسجد مصلی خواند و یک بار هم در مسجد سید و بعد دیگر نمازهای جمعه را به میدان نقش جهان بردند. اما هفتهای دو شب نماز را در مسجد اعظم میخواندند.
الفت نیا، خادم قدیمی مسجد اعظم
او از دومین تبعید آیت الله طاهری و تظاهرات پس از آن اینگونه میگوید: وقتی حاج آقا از تبعید آمد استقبال عظیمی از وی شد که باید در تاریخ ثبت کنند که مطمئنا پس از ما ثبت خواهد شد. جمعیت اینقدر زیاد بود که حاج آقا نماز جمعه را به مسجد مصلی بردند و در آنجا دوباره سخنرانی تندی علیه رژیم شاه کردند. نیمههای شب ساواک به منزل حاج آقا آمدند و دوباره وی را تبعید کردند و همین باعث تظاهراتی از حسین آباد در فردای آن روز شد که در این تظاهرات محمد علی ذاکر اصفهانی، نخستین جوان اصفهان شهید شد.
الفت نیا درباره شخصیت مردمی طاهری میافزاید: برای ما او همیشه آقا جلال بود و خود را مقید میدانستیم در نمازهای جمعه وی شرکت کنیم.
حاج اکبر که صاحب یک مغازه مواد غذایی است و عکس آیت الله طاهری را در قابی بزرگ در بالای پیشخوان مغازه نصب کرده است، میگوید: این عکس به سال 1361 بر میگردد زمانی که پسر حاج آقا تازه شهید شده بود.
او ادامه میدهد: من آیت الله طاهری را از سال 1357 میشناختم و مقید به شرکت در همه منبرهای وی بودم به ویژه پس از جنگ بیشترین خطبههای وی درباره جنگ و نیروهای بسیج بود حتی یکبار خودش را دیدم که لباس رزم پوشید و در صف مسجد اعظم برای ثبت نام و اعزام به جبهه ایستاد.
دومین تبعید آیت الله طاهری تظاهرات گستردهای را به دنبال داشت و جوانی اصفهان را از محله حسین آباد گلچین کرد و به گلزار شهدا فرستاد. محمد علی ذاکر حسین آبادی 18 ساله بود و درس میخواند اما تبعیدهای پیری که هر شب بر پای منبرش مینشست را تاب نیاورد.
چند کوچه را طی میکنیم تا با پرس و چو به منزل شهید ذاکر میرسیم اما مادرش منزل نیست همسایهها میگویند غروب که میشود به مسجد فاطمیه میرود.
مسجد فاطمیه چند کوچه بالاتر و سر خیابان است مادر شهید ذاکر را در حال خواندن دعا و قرآن پیدا میکنیم. یادآوری خاطرات فرزند برایش سخت است و اشک را به چشمانش میآورد: علی در همه نمازهایی که حاج آقا در مسجد میخواند شرکت میکرد و علاقه خاصی به آیت الله طاهری داشت.
مادر شهید علی ذاکر در مسجد فاطمیه
مادر شهید ذاکر ادامه میدهد: وقتی شنید حاج آقا را دست بسته نیمههای شب از منزلش بردهاند صبح به حمام رفت لباسهایش را عوض کرد و یکدست سفید پوشید، موهایش را بالا زد و دستی به صورتش کشید. من یک ماشاءالله به او گفتم و تا سر کوچه همراهی اش کردم اما نمیدانستم برای تظاهرات میرود حتی دیدم با سبزی فروش محله چند کلمهای حرف زد و رفت.
او میافزاید: بعد از شهادتش سبزی فروش محله گفت که علی گفته است "من میروم در تظاهرات و شهید میشوم به پدر و ماردم بگویید نارحت نباشند."
مادر شهید ذاکر میگوید: ساواکیها که حمله میکنند علی از زنهای محله یک روسری میگیرد و آن را با سنگ ریزه پر میکند و به دور کمرش میبندد و به ساواک میزند. میگویند یک جرعه آب هم نخورد هر چه اصرارش کرده بودند که آب بخورد نخورده بود. ساواکی ها هم اجازه تیراندازی گرفته بودند.
او میافزاید: علی از کوچه به طرف خانه آیت الله طاهری میرفت که به سینهاش تیراندازی کرده بودند و بعد خواستند جنازهاش را بیاندازند زیر تایر ماشین که مردم نگذاشته بودند و بعد هم دیگر نمیدانم چه شد.
مادر نخستین شهید اصفهان میگوید: آیت الله طاهری وقتی از زندان آمد به خانه خود نرفت چون خبر شهادت علی را شنیده بود مستقیم به خانه ما آمد و با من و پدر علی حرف زد. علی من که شهید شد و چند ماه بعد هم علی حاج آقا (پسر آیت الله طاهری) به شهادت رسید.
از کنار یک سی دی فروشی رد میشویم. مغازه اش پر است از عکس حاج آقا و سی دیهایی از آیت الله طاهری. او را صدا میکنند "دایی جون"؛ شیریان زمانی مسئول دفتر آیت الله طاهری بوده است و خاطراتی از قبل از انقلاب از حاج آقا میگوید: حاج آقا راز دار همه مسایل مردم بود و غیر از حسین آبادیها بیشتر مردم اصفهان در خصوص رفع مشکلات زندگی و مشورت به حاج آقا مراجعه میکردند.
شیریان ادامه میدهد: حاج آقا حتی درباره پولهایی که برای کمک به انقلاب میرسید هم بررسی میکردند و هر پولی را برای کمک به انقلاب قبول نمیکردند.
او میافزاید: ایمان آیت الله طاهری به انقلاب اسلامی آنقدر زیاد بود که هر کاری در خط امام و انقلاب بود انجام میدادند به ویژه که مرید امام بودند.
حسین آباد، کوی پاچنار و سیچان در قلب اصفهان تاریخی دارد در قاب مغازههایش، بر دیوار مساجدش و بر یاد مردمانش که پیر و جوان نمیشناسد و بخشی از شناسنامه شهر شهید پرور اصفهان است. این تاریخ را مردی در ادامه راه انقلاب رقم زد که یادش همچنان بر دلها زنده است.