پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : درست است
که حریم شهرهای شیعه نشین عراق هنوز امن است و گروه «داعش» تنها برخی از
مناطق سنی نشین را به تصرف خود درآورده اما این طبیعی است که ترکش های حمله
«داعش» و پیامدهای بعدی آن به کربلا و نجف هم برسد.
به گزارش انتخاب، اینها نه به
خاطر قدرتمندی گروه تکفیری «داعش» با آن تفکرات عصر حجری و بربریت بی نظیرش
بلکه بیشتر به دلیل شکنندگی اوضاع سیاسی، دینی، اجتماعی و حتی اقتصادی
کشور عراق است.
واقعیت حیرت آور و درعین حال تلخی که در حمله
«داعش» به موصل به وضوح خود را نشان داد و اثبات کرد عامل اصلی پیروزی
«داعش» نه قدرت جنگی آنها بلکه بیشتر وادادگی نیروهای ارتش عراق بود که
سلاح ها را رها کرده و پا به فرار گذاشتند.
این مساله در جاهای
دیگر عراق نیز به گونه های متفاوتی دارد تکرار می شود. در واقع علت اصلی
پیروزی های «داعش» را باید در خلل و حفره هایی جست که در نهادهای نظامی و
امنیتی عراق وجود داشت و گروه «داعش» که خود بومی عراق است توانست به خوبی
از آنها به نفع خود استفاده کند.
به بیان دیگر باید گفت طی هشت سال گذشته عراق روندی را پیموده است که روز به روز بر خلل ها و شکاف های درونی اش افزوده شده است.
همین
امر زمینه لازم و کافی را برای بروز و ظهور واقعیت هایی به نام حمله
«داعش» یا رفراندوم بارزانی برای استقلال کردستان یا فلج شدن پارلمان و
نهادهای قانونی و قضایی کشور فراهم کرده است.
مجموع این پازل را
اگر در کنار هم بگذاریم متوجه می شویم عراق برخلاف آن تصوری که ما از این
کشور داریم شبیه پیکری سوراخ سوراخ با هزار بیماری پنهان و نامریی است؛
باتلاقی خوفناک و عمیق که بسیار هوشمند باید بود تا در آن نیفتاد و خفه
نشد.
چند ماه پیش احمد السعداوی، رمان نویس عراقی کتابی را منتشر کرد که برنده جایزه بوکر عربی شد.
نام این کتاب «فرانکشتاین در بغداد» بود. نویسنده در این کتاب داستان فردی
را روایت می کند که می کوشد تکه پاره آدم های آش و لاش شده در اثر حوادث
انتحاری و تروریستی را گردآورده و از ترکیب آنها یک انسان جدید بسازد؛
انسانی که هیچ نامی ندارد و وقتی ساخته می شود هر شب ناپدید می شود.
جالب اینکه همین انسان بدون نام مهم ترین حرفه اش می شود انتقام گرفتن از کسانی که تک تک اعضایش را به این روز انداخته اند.
یعنی چرخه ای از یک خشونت بی مرز و ابدی که معلوم نیست از کجا آمده و به کجا می خواهد برود.
این داستان عراق امروز است. به قول نویسنده یادشده عراق دچار یک بیماری
وحشتناک اما ناشناس است. یک ویروس عجیب و غریب که به جای متحدکردن این
قوم و بهبودی شرایط پیوسته آن را به سمت کشتارهای بیشتر و مرگ و نیستی و از
هم گسیختگی بیشتر سوق می دهد.
حال با توجه به این وضعیت است که
باید به سراغ عراق رفت و مردمانش را به همگرایی و همبستگی فراخواند تا اعم
از شیعه و اهل سنت یا کرد و عرب و... به صورت جمعی کاری برای نجات کشورشان
کنند.
این کاری است که مسوولیت مستقیم آن علی القاعده باید بر عهده
دولت باشد اما دولتی که مورد اجماع نظر همگان باشد. بی تردید مرجعیت شیعه و
روحانیت اهل سنت نیز در این راه نقش مهم و موثری دارند.
کشورهای
همسایه عراق و قدرت های فرا منطقه ای نیز در این میان می توانند هر یک سهمی
را برعهده گیرند نه اینکه زخمی تازه بر این پیکر هزارچاک باشند.
نکته مهم اینکه استفاده از زور برای حل مشکلات عراق تاکنون بارها امتحان
شده و بیهوده بودن نتایج آن را هیچکس نیست که نداند. زمانی که آمریکایی ها
عراق را اشغال کردند موجی از تروریسم دراین کشور به راه افتاد.
همان زمان بارها گفته می شد راه حل مبارزه با تروریسم اسلحه نیست. اما
آمریکایی ها که سلاحی ساده تر و دم دست تر از آن نمی شناختند به حد وفور از
سلاح استفاده کردند و نتیجه اش این شد که به جای یک القاعده در آن سال ها
ده ها گروه کوچک و بزرگ با مشی تروریستی مثل قارچ از زمین رویید و مانند یک
اپیدمی مخوف کل خاورمیانه را فراگرفت.
از این روست که می توان گفت
حل مشکلات عراق به «تدبیر» ممکن است نه به «تسلیح»! گروه تکفیری «داعش»
عقبه ای ندارد و به سادگی می شود با تدبیر آن را مهار و خلع سلاح کرد.
به شرط اینکه از قبل آن حفره ها و رخنه ها باتدبیر و البته با صبر و حوصله بسته شده باشند.
منبع: شرق