نمیدانم رفتارهای غیراخلاقی سیاسی را از کی به ارث بردهایم؟ یقیناً اسلام از ما نخواسته که رقیب، مخالف و منتقد سیاسیمان را خُرد کنیم. ادبیات دینی ما مملو از روایات و حکایاتی است که ائمه ما چگونه مخالفین خودشان را تحمل میکردهاند و حاضر نمیشدهاند که شخصیت آنها خُرد شود. اما بسیاری از کنشگران سیاسی ما مثل آب خوردن رقبای سیاسیشان را خرد کرده و از رویشان بدون هیچ دغدغه و تأملی عبور میکنند. در زندگینامه بسیاری از اولیاء و بزرگانمان آورده شده که آزارشان به یک موریانه هم نمیرسیده. یقیناً بسیاری از بزرگان دینی ما مخالف، رقیب و دشمن داشتهاند. حداقل از باب حسد ممکن بوده که برخی چشم دیدن آن بزرگواران را نداشته بوده باشند. اما کمتر در زندگینامه و تذکره آنها خواندهایم که مثلاً فلان مرجع تقلید، فلان عالم دینی در نجف یا قم یکی از کسانی که با ایشان مخالفت کردهاند را دشنام داده یا او را نفرین کرده باشند یا حتی بدتر از آن خوانده باشیم که به مریدان دستور داده باشند که فلانی را ادب کنید چون به من دشنام داده یا با من مخالفت کرده یا به من بیاحترامی کرده است؛ بلکه هرچه به ما گفته شده، عکس این رفتار بوده است. یعنی از مریدان، از مقلدان و از آدمهای کوچه و بازار خواستهاند که آنها را دعا کنند و نگران بودهاند که مبادا دل کسی را بشکنند یا یک وقت ظلمی به کسی کرده و حقی از دیگری را پایمال کرده باشند.
به دلیل این عقبه تاریخی است که من از بسیاری از رفتارهای سیاسی امروزی سر در نمیآورم. مثل آب خوردن به مخالف سیاسیمان هرچه به ذهنمان میرسد نسبت میدهیم و ذرهای احترام، تقوی، ادب، عرف، نزاکت و هیچچیز دیگری را در مورد مخالفین، رقبا و منتقدین خود رعایت نمیکنیم. ما شاقول هستیم و طراز، و همه باید خود را با ما تطبیق دهند و اگر کسی با ما مطابقت پیدا نکرد، از وابسته، مزدور و لیبرال گرفته به او نسبت میدهیم تا منافق، واداده، نفوذی و عامل بیگانه، تا غربزده، عافیتطلب، منحرف و ... . آیا بزرگان ما هم اینگونه رفتار میکردهاند؟ اساساً نفس اینکه ما فیلم فردی را بدون آنکه او خودش رضایت داشته باشد، پخش کنیم از نظر اخلاقی کاری درست است؟ آیا ما به فرزندانمان نمیآموزیم که سر کیف، جیب و وسایل شخصی دیگران حتی اعضاء خانواده خودشان هم نبایستی بروند؟ آیا به فرزندانمان یاد میدهیم که اگر مصالح ایجاد کرد سر کیف مادر و سر جیب پدر هم میتوانند بروند و عنداللزوم از سوراخ کلید و مخفیانه هم اشکالی ندارد و میتوانند از خواهر و برادرشان جاسوسی کنند؟ ما را چه میشود که بدیهیات ابتدایی و اولیه اخلاقی را که حسن و قبح آن حتی برای کودکان هم مشهود است رعایت نمیکنیم؟
آیا مصاحبه یا فیلم مصاحبه آقای محمدعلی ابطحی جزء وسایل شخصی یا خصوصی وی نباید محسوب شود؟ در هیچ جامعه متمدنی نه فیلم، نه مصاحبه، نه اعترافات، نه هیچ قول و فعل دیگری از متهم پذیرفته نمیشود مگر آنکه قاضی یقین داشته باشد که او آن مطالب را در یک شرایط آزاد، به اراده خودش و به دور از قرار گرفتن در معرض فشارهای روحی و روانی گفته یا نوشته است. مهم نیست که ابطحی آن مصاحبه و سخنان را در دادگاه اظهار داشته، یا در مصاحبه با 20:30 ابراز داشته، یا در حال تمرین برای نمایش در دادگاه داشته میگفته؛ تنها نکته اخلاقی مهم آنست که آیا ابطحی در یک شرایط و وضعیت آزاد بسر میبرده و به اراده خودش و بدون ترس و واهمه آن سخنان را گفته است؟ یا آنکه در یک شرایط روحی و روانی قرار گرفته بوده و احساس میکرده که گفتن آن حرفها را مقامات امنیتی از وی انتظار دارند؟
واقعیت تلخ آن است که این رفتارهای غیراخلاقی - اگر نگفته باشیم ضداخلاقی - نه به اسلام ربطی دارند و نه به هیچ مرام و آئینی غیر از اسلام. این رفتارها یادگارهای دوران سیاه اختناق استالین هستند که توسط حزب توده وارد عرصه سیاسی ایران گردید. رفتارهایی که در یک کلام هدف آنها خرد کردن شخصیت زندانی سیاسی است تا او هر چه را که مسئولین از وی میخواهند ابراز و اعتراف نماید. در دوران مخوف دیکتاتوری حزب کمونیست به رهبری استالین دهها هزار تن از نویسندگان، روشنفکران، فعالین سیاسی، اعضاء حزب کمونیست حتی افراد عادی به جرم یا اتهام و در بسیاری موارد صرفاً به ظن مخالفت یا انتقاد از سیاستهای استالین روانه بازداشتگاهها و اردوگاههای کار اجباری در سیبری شدند. یک از متداولترین روشهای مقامات امنیتی روسیه خرد کردن شخصیت بازداشتیها بود. آنان گروه گروه در نتیجه فشارها و شکنجههای روحی روانی در هم شکسته و نه تنها به اعمال و گناهان ضدانقلابی خود اعتراف میکردند بلکه از ملت بزرگ روسیه و زحمتکشان آن کشور بواسطه خیانتهایی که در حقشان کرده بودند طلب بخشش و در مواردی تقاضای اشد مجازات از دادگاههای خلقی برای "گناهان و خطاهایی که مرتکب شده بودند" میکردند.
بعنوان یک جریان سیاسی مسلح به یک جهانبینی مدرن، پیشرو و انقلابی، حزب توده 73 سال پیش ادبیات جدید، بالنده و انقلابی حزب کمونیست روسیه را وارد ایران نمود. جهانبینی انقلابی جدید به سرعت در میان اقشار و لایههای تحصیلکرده، نویسندگان، دانشجویان، فعالین جنبشهای کارگری، زنان، اکراد، فرهنگیان، حتی نظامیان جوان و اهل مطالعه و ارامنه برای خود جای باز کرد. ملهم از جهانبینی مارکسسیتی حاکم بر حزب کمونیست روسیه، حزب توده منشاء تولد جریان ضد غرب، ضد سرمایهداری و ضد امپریالیسم در ایران معاصر شد. حزب توده فقط ادبیات انقلابی ضد غربی را در ایران به راه نیانداخت بلکه شیوه جدیدی از رفتار سیاسی را هم در ایران پایهگذاری نمود. بعنوان یک جریان پیشرو، ترقیخواه، مدافع زحمتکشان، زنان، روستائیان، اقلیتها و ... حزب خود را مبارز، ترقیخواه و انقلابی میدانست و متقابلاً مخالفینش را مزدور امپریالیزم، حقوقبگیر انگلستان، غربزده، بورژوآ، لیبرال، سرمایهدار، اشرافزاده، فراماسون، صهیونیست و ... میدانست. حزب توده چون خود را مظهر و پیشاهنگ مبارزه با آمریکا و غرب و سرمایهداری ظالم و پلید حاکم بر دنیا میدانست لذا هرکه با آن حزب مخالف بود یا فراماسون بود یا ملاک یا اشراف یا حقوقبگیر سفارت انگلستان یا مأمور سازمان سیا.
حزب توده اساساً به جای پاسخ به منتقدین خود، همواره سعی میکرد تا ماهیت پَست، وابسته و مزدور آنها را برای ملت شریف و زحمتکش ایران افشا نماید. اصطلاح «افشاگری» با حزب توده در دهه 1320 بود که در ایران تولد یافت. جراید حزب توده همواره مملو بود از "افشاگری" علیه نیروها، عناصر و جریانات خود فروخته که یا وابسته به امپریالیسم آمریکا بودند یا مزدوری استعمار انگلستان را بر عهده داشتند. ادبیات حزب سرشار بود از واژگانهایی همچون مزدور، فریبخورده، وابسته، سرسپرده، آلت دست بیگانه، مهره استعمار و ... که تودهایها همچون نقل و نبات بر سر مخالفین میریختند. حزب توده همانطور که گفتیم خود را موظف و مکلف به پاسخ به منتقدین و مخالفین نمیدانست. بلکه رهبران حزب همواره سعی میکردند تا در عوض ماهیت مخالفین، رقبا و منتقدین را برای مردم روشن سازد.
میراث حزب توده به گروههای رادیکال مارکسیست دیگر و از آنها هم به سازمان مجاهدین خلق رسید. مجاهدین خلق نیز به جای پاسخ، به جای دلیل و به جای استدلال نسبت به آنچه که مخالفین و منتقدین آنها میگفتند، همچون حزب توده و مارکسیستها سعی میکردند تا ماهیت «ارتجاعی»، «وابسته»، «سازشکار» و «غیر انقلابی» مخالفین را برای مردم شریف و انقلابی ایران «افشا» کنند. به نظر میرسد که آن میراث تاریخی از مجاهدین به گروههای انقلابی و رادیکال اسلامگرا رسیده باشد. آنها هم به همین ترتیب در صدد افشاگری و نشان دادن ماهیت «منافق»، «دورو»، «وابسته» و ... مخالفین و منتقدین خود به مردم هستند. این هم حکایتی است که در جامعهای که مهد اسلامخواهی و حرکت در خط انبیاء و ائمه است منش سیاسیاش در برخورد با مخالفین و منتقدینش ریشه در منش بر جای مانده از استالین و مارکسیستها داشته باشد.
اگر با این دید به موضوع فیلم آقای محمدعلی ابطحی نگاه کنیم، دیگر چندان مهم نیست که آیا او داشته در آن فیلم برای ظاهر شدن در مقابل دوربین صداوسیما و برای دادگاه انقلاب تمرین میکرده یا آنکه خیر، آن فیلم حقیقی بوده و اساساً ربطی به دادگاه و صداوسیما پیدا نمیکند. اینها همه به قول مرحوم شهید شیخ فضلالله نوری میشوند صغرویات. مسأله اساسی آن است که همانطور که در قانون اساسی کشور ما هم تصریح شده، هر اقرار و اعترافی که از روی فشار، تهدید، ارعاب وعده و عید و غیره از متهم گرفته شده باشد فاقد هرگونه آثار و تبعات کیفری میباشد. آنچه میماند، تأسف و تأثر خوردن به حال خودمان است و اینکه قدرت واقعاً دارد ما را به کجا میکشاند؟