البته این امر لزوما در همه جا صادق نیست. در نماز جمعه شمیرانات، شاهد رشد مقبولی در جمعیت نمازگزاران هستیم و در مجموع، استقبال عمومی رو به افزایش است. نمازهای جمعه، به تناسب وقتی که خطبای جمعه برای تهیه محتوای خطبههای اول و دوم اختصاص می دهند، جاذبه آفرین هستند. دلیل اصلی برخی از ریزشها در نمازهای جمعه، کاستی در محتواهای خطبههای فرهنگی و سیاسی است. ائمه جمعه باید بر روی محتوای خطبههایشان کار کنند، نیازسنجی کنند، برای خطبه اول و دوم کار کارشناسی و محتوایی را انجام دهند، پاسخگو به نیازهای مردم باشند و نیازهای نسل جوان و نوجوانان را در اولویت قرار دهند. به عبارت دیگر مردم باید از نماز جمعه پاسخ سوالات مذهبی و سیاسی خودشان را به صورت شفاف بگیرند و در نمازهای جمعه راهنمایی شوند. به عقیده من این موضوع کلی نیست، همه نماز جمعهها ریزش ندارند.
یعنی به خطیب آن بستگی دارد؟
بله این موضوع به خطیب آن باز میگردد. اگر خطیب مطالعه کند، کار کند و مطالب محتوایی قابل قبول استخراج کرده و مطرح کند، جاذبه آفرین است. اگر خطیب تندرو نباشد، اعتدال گرا باشد جاذبه آفرین است. اگر خطیب تندروی کند، از افرادی که به نماز جمعه میروند کاسته میشوند و دچار ریزش میشوند.اعتدالگرا بودن و وحدت بخش بودن امام جمعه، اهمیت دارد. نقش وحدت آفرینی نماز جمعه هرچه پررنگ تر شود، جاذبه نماز جمعه بیشتر میشود و به انسجام دینی و ملی کشور هم کمک میکند.
یعنی شما می گویید خطیب نماز جمعه
قبل از اینکه پشت تریبون قرار بیرد ممکن است اصولگرا باشد یا اصلاح طلب
ولی پشت تریبون باید یک خطیب اعتدالی باشد و درگیر مشی سیاسی اش نباشد؟
قطعا همین است، خطیب جمعه به هیچ عنوان نباید از هیچ گروه و جریان سیاسی دفاع کند.
اما آنچه که دیده می شود متفاوت
از این گفته شما است، برخی تریبونها آشکارا موضع گیری سیاسی و مشی سیاسی
خطیب به نفع یک جریان را نشان می دهد؟
خطیبی که فراجناحی فکر
نکند، خطیبی که به منافع و مصالح ملی نگاه نکند، خطیبی که از چارچوب تعالیم
دینی خارج شود، آن خطیب در نماز جمعه اش باید منتظر کاهش و ریزش باشد. این
که گفته میشود نماز جمعهها با کاهش روبرو شده است، مربوط به نماز
جمعههایی است که خطبا متاسفانه در خط اعتدال قرار ندارند. البته ممکن است
خودشان متوجه نباشند اما هر خطیبی که تندروی کند ولو اینکه این تندروی ناشی
از تعصبات دینیاش باشد دچار ریزش می شود. چون اسلام تحت هیچ شرایطی
تندروی را نمی پذیرد و تاکید بر اعتدال دارد.
خود شما بارها از تریبون خطبههای نماز جمعهتان زمانی دولت خاتمی را نقد میکردید و زمانی دیگر دولت احمدینژاد را. این نقدها از موضع یک امام جمعه بود یا دعاگوی اصولگرا؟
من هرگز از موضع هیچ جناحی خطبههای نماز جمعه را ایراد نکردم. هرگز در چارچوب های تعریف شده حزبی و جناحی نایستادم. اگر از من سوال کنید که اصولگرا هستی یا اصلاح طلب یا اعتدال گرا، می گویم هم اصولگرا هستم هم اصلاح طلب هم اعتدال گرا. این واژه ها، گرایش های دینی هستند اما هرگز تندرو نیستم. اعتدال گرایی با مفهوم صحیح اعتدال گرایی، مورد توجه من است. اصولگرایی با همان مفهومی که در دین مطرح است، مورد نظر من است، اصلاح طلبی به عنوان جریانی که امام حسین برای ایجاد آن در بین امت اسلامی شهادت را پذیرفت، مورد قبول من است، اعتدال گرایی به عنوان جریانی که دین بر آن بنا شده مورد نظر من است. نه افراط است، نه تفریط، نه تندروی است نه کندروی. اعتدال گرایی عین اسلام و خود اسلام است.
به بحث خطیبهای تندرو اشاره کردید، آیت الله امام کاشانی هم از اینکه برخی خطبا از این تریبون برای کوبیدن شخصیتها استفاده میکنند انتقاد کرده بودند، اما این امری است که از برخی تریبونهای مهم نمازجمعه کشور بارها و بارها مشاهده شده است.
من به عزیزانی که نماز جمعه میخوانند و در جایگاه خطیب نماز جمعه قرار دارند توصیه میکنم که هرگز از مرز اعتدال که دقیقا همان اسلام است، خارج نشوند. در نماز جمعه متعرض اشخاص حقیقی و حقوقی و جریانات سیاسی نشوند. نقد منصفانه و واقع بینانه از مسئولیتهای سنگین خطیب جمعه است.
خطیب جمعه میتواند یک موضع سیاسی را نقد کند، اساسا باید این کار را بکند و نقاط قوت و ضعف یک اندیشه سیاسی را نمایان کند تا مخاطبین بتوانند موضع درست را انتخاب کنند. اما پریدن به جریانات سیاسی و درگیر کردن جریانات سیاسی وفادار به نظام با یکدیگر در شان امام جمعه نیست، مورد نظر رهبری هم نیست. هیچ خطیب جمعه ای حق ندارد جریانات سیاسی وفادار به نظام را با هم درگیر کند یا به نفع یک جریان سیاسی وفادار علیه جریان سیاسی وفادار دیگر سخنی بگوید.
این جریان سیاسی وفادار، اصلاحطلبان را هم شامل میشود؟
قطعا. همه جریانات سیاسی که نظام را قبول دارند، رهبری را قبول دارند و مصالح و منافع ملی را مورد توجه قرار میدهد جریان سیاسی وفادار به نظام هستند.
شورای سیاستگذاری نماز جمعه به خطبای تندرو تذکر میدهد
شما عضو شورای سیاستگذاری نماز جمعه هم هستید، این شورا نظارتی بر عملکرد ائمه جمعه دارد؟ پیش آمده که تذکری به خطبای جمعه داده شود؟
نظارت
بر عملکرد ائمه جمعه بصورت مرتب صورت می گیرد، البته حوزه کار بسیار
گسترده است، این که بتوان 500 آدم را در تریبونهای نماز جمعه و هر هفته
کنترل کرد کار سختی است ولی هرجا که تندروی ای صورت بگیرد، شورای
سیاستگذاری تذکر میدهد و ورود میکند.
پیش آمده که امام جمعهای بخاطر تندروی کنار گذاشته شود؟
ممکن
است این اتفاق افتاده باشد. در واقع اگر امام جمعهای باشد که به تذکرات
شورا توجه نکند، طبیعی است که جای او را به فرد دیگری میدهند و او را
برکنار میکنند. مجموعا ائمه جمعه موظف هستند که سیاستهای کلی نظام را
رعایت کنند، هیچ امام جمعهای حق ندارد جلوتر از رهبری حرکت کند، هیچ امام
جمعهای نباید مواضعش با مواضع رهبری در تعارض باشد در غیر اینصورت از
شورای سیاستگذاری تذکر خواهند گرفت.
در بحث محتواهای خطبه های ائمه
جمعه که اشاره داشتید، خود شورای سیاستگذاری هم هر هفته یا در خصوص مسائل
مهم، محتوای خاصی را به ائمه جمعه دیکته می کند؟
هرگز. در
شورای سیاستگذاری برای اطلاع ائمه جمعه از مسائل مهم کشور در حوزه سیاسی و
فرهنگی، نشریه ای تهیه و توزیع میشود و هر امام جمعهای که دوست داشته
باشد میتواند از محتوای آن نشریه در خطبههای خود استفاده کند. آن نشریه
هم مربوط به خود ستادهای نماز جمعه است که اطلاعات را در اختیار ائمه جمعه
می گذارد، اما هیچ چیزی را این شورا به ائمه جمعه دیکته نمی کند.
هم در دوره إصلاحات، هم اصولگراها نقدی که وجود دارد این است که راهکارهایی از سوی دولت ها یا جریانات سیاسی برای رونق فضای نماز جمعه ها ارائه نمی شود و آنچه دیده می شود حضور خودجوش خود مردم است. راهکار شما برای رونق نماز جمعه ها چیست؟
مردم باید ببینید آنچه از نظر سیاسی و فرهنگی مورد سوال آنها است و شفاف نیست در نماز جمعه پاسخ داده میشود. اگر احساس کنند که به نیازهای فرهنگی و سیاسی شان پاسخ داده میشود، حضورشان در نماز جمعه بیشتر خواهد شد. نمازهای جمعه در حقیقت رسالت افزایش انگیزههای دینی و ملی در مردم را بر عهده دارند. در واقع، انگیزه آفرینی، یک رسالت بزرگ در نماز جمعهها است. اگر ائمه محترم جمعه و ستادهای برگزاری نماز جمعه برای انگیزه آفرینی و پاسخگویی به نیازهای واقعی نمازگزاران، برنامهریزی کنند این مشکل قطعا حل میشود.
روحانی تندرو متعهد به ارزشهای دینی نیست
از بحث نماز جمعه وارد بحث
روحانیت شویم، شاید مواضع خیلی از روحانیون زمانی که از مرز اعتدال خارج
میشوند و در مسیر تندروی میافتند، به نحوی جاده صاف کن تندروی جریانات
سیاسی شود که چون فلان روحانی، تندرو است پس ما هم می توانیم. چون فلان
روحانی، فلان شخصیت نظام را منکوب می کند، پس ما هم می توانیم. این تندروی
روحانیون چه آسیبی به جایگاه روحانیت زده است؟
روحانی تندرو،
روحانی متعهد به ارزشهای دینی نیست. هرکسی درهر لباسی تندروی کند، با
ارزشهای دینی فاصله گرفته است و جریان نادرستی را ایجاد کرده یا هدایت و
تقویت میکند. رسالت یک روحانی، دفاع از اسلام است و هرگز نباید در موضع
تندروی قرار گیرد. هیچ روحانی ای حق ندارد ناسزاگویی کند، حق ندارد توهین
کند یا تهمت بزند، و هر روحانی ای در این جایگاهها بایستد، همه کسانی که
توسط او مورد تعرض قرار گیرند، حق دارند علیه اش شکایت کنند. خصوصا ائمه
جمعه که مطلقا نباید اسیر تندروی شوند و امیدواریم که هیچ یک از ائمه جمعه
ما درگیر تندروی نشوند. بقیه روحانیون هم نباید وارد توهین، تهمت، تخریب و
تضعیف شخصیت ها شوند. تندروی نه مورد تایید امام بود، نه مقام معظم رهبری
این مشی را قبول دارند. اساسا تندروی از خصائص شیطانی بوده و با آموزههای
دینی سازگار نیست و فرقی نمیکند این تندروی در چه لباسی صورت گیرد.
موضوع این است که خیلی از تندروی ها به اسم نظام و در پوشش حمایت از نظام مطرح می شود. چه از سوی روحانیون و چه غیر ایشان. اما این پوشش از سوی روحانیون بارز تر و مشهودتر است.
معتقدم برای جامعه اسلامی ما باید روشن شود که آنچه درست و حق است، معیار است، همه انسانها باید با حق سنجیده شوند، هیچ فردی میزان نیست، جز معصومین و معصوم گونهها. اساسا خود اسلام و ارزشهای دینی و منافع و مصالح ملی معیار هستند. اگر فردی در لیاس روحانیت، اسلام را نقض می کند، ارزش های مورد احترام جامعه را مورد توجه قرار نمی دهد، او باید نقد شود. مردم، باید حق را شناخته و همه را با معیارحق، بسنجند.
معیار، حق است همانطور که قرآن بر آن تاکید دارد. حق شناسی، حق گرایی، حق گزینی و حق معیاری، وظیفه اصلی مسلمان و هویت اصلی مسلمان بودن است. هیچ شخصیتی غیر از معصومین، خودش معیار نیست. آن ارزشهای دینی که به آن آراسته است، معیار است. من به مردم توصیه میکنم که عملکرد هیچ کسی را مقدم بر ارزشهای دینی ندانند و تلاش کنند که خود دین و ارزشهای دینی را شناسایی کنند و آدم ها را بر اساس آن ارزش ها بسنجند. هرکسی در هر لباسی از ارزش های دینی فاصله بگیرد، جامعه هم باید از او فاصله بگیرد.
در دوره انقلاب و قبل از آن، روحانیون عافیت طلب داشتیم، فکر می کنید هنوز هم این عافیت طلبی در این زمانه در بین روحانیون دیده می شود؟
خوشبختانه در نظام جمهوری اسلامی، روحانیون عافیت طلب بسیار کم هستند. عافیت طلب و مسئولیت شناس در همه دورهها وجود داشته است ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، حضور روحانیون مسئولیت شناس و وظیفه شناس، روحانیونی که مردم را به مسیرحق هدایت کرده و از حق دفاع میکنند، خیلی بیشتر شده است. به عبارت دیگر، حضور افراد عافیت طلب و مسئولیت ناشناس، بعد از تشکیل نظام مقدس جمهوری اسلامی رو به کاهش رفته است.
شاخصه روحانیون عافیت طلب امروز چیست؟
هرکسی در حوزه تعرض به دین و تعرض به ارزشهای دینی بی تفاوت باشد، هرکسی که نسبت به منافع و مصالح دینی حساسیت نشان ندهد، هرکسی که از نظام جمهوری اسلامی دفاع نکند، هر کسی که برای دور ماندن از عوارض تلاش، امر به معروف و نهی از منکر یا اصولگرایی و اصلاح طلبی از انجام مسئولیت خودداری کند و احساس کند اگر از موضع گیری فاصله بگیرد، اگر کمکی به جامعه نکند، راحت تر زندگی می کند، او را باید یک روحانی عافیت طلب دانست. روحانی ای که به ولایتمداری، پایداری نظام و انقلاب و دستاوردهای آن، امام، رهبری و ...توجه نکند و برای حفاظت از نظام تلاشی نکند، یک روحانی عافیت طلب است.
آنچه در صحبت های برخی سابقون نظام و انقلاب مطرح میشود این است که برخی روحانیون که در دوره انقلاب عافیت طلب بودند الان خیلی ولایتمدار و علاقمند به نظام نشان می دهند، به عبارتی خیلی کاتولیک تر از پاپ شدند...
اگر این مطلب از سوی افراد تندرو مطرح شده باشد، قابل اطمینان نیست. اما در غیر این صورت، می تواند صادق باشد. با همین معیار می توان این افراد را سنجید. کسانی که قبل انقلاب، خودشان عافیت طلب بوده اند و امروزه در موضع تندروی قرارگرفته اند، پذیرش ادعای ولایتمدار بودن ایشان، مشکل است.
اگر واقعا به اسلام حقیقی و وظیفه شناسی رو آورده باشند، تندروی نمیکنند. روحانی ای که اهل تندروی باشد، ادعای ولایتمداری اش هم زیر سوال میرود، ادعای دین داری اش زیر سوال می رود، ادعای وفاداری اش به جمهوری اسلامی و رهبری هم زیر سؤال میرود.
امام تحجر و مقدس مآبی را خطر بزرگی برای جامعه اسلامی میدانستند
برخورد امام با روحانیون تندرو چگونه بود؟
امام همیشه با تندروی و کندوری مقابله میکردند، ایشان، تحجر و مقدس مآبی را خطر بزرگی برای اسلام و جامعه اسلامی می دانستند. کسانی که در حوزه بینش سیاسی از مرز اعتدال خارج میشوند و در حوزهها و مرزهایی که اسلام آن ها را ممنوع کرده است، فعال میشوند، تندروهایی هستند که حضرت امام هم قبول شان نداشتند، امروز هم مقام رهبری آنها را قبول ندارند. امام و مقام رهبری، کندروی و تندروی هیچ روحانی ای را نمی پسندیدند. حضرت امام همیشه از گروه متحجر و مقدس مآب نگران بودند و حوزه آسیب رسانی آنها را به اسلام می شناختند و تذکر می دادند.
تندروها برای پیاده نمودن ضوابط دینی از دستورات خود خدا هم تخلف میکنند
این که کسی بخواهد بیشتر از خدا ملاحظه دین او را بکند و برای پیاده نمودن ضوابط دین، از دستورات خود خدا هم تخلف کند، مصداق بارز تندروی است. خداوند متعال، مرز تعیین می کند اما این افراد به بهانه پیاده کردن دستورات او از این مرز جلوتر می روند. ادعای ایمان شان به خدا و اسلام را خیلی ها باور ندارند. معیار، ضوابط الهی است، نه بالاتر نه پایین تر. جلوتر از دستورات خدا حرکت کردن، مخالف دین است، عقب تر حرکت کردن هم مخالف دین است. به عبارت دیگر، افراط و تفریط، تندروی و کندروی، عافیت طلبی و افراطی گری، همه و همه با مواضع دینی مخالفند. چه روحانی انجام دهد و چه غیر روحانی. روحانیون باید منزه از هر تندروی و کندروی باشند. بحمدالله، غالب روحانیون کشورمان منزه هستند اما اگر موردی پیدا شود که خطا و اشتباهی کند، توصیه می کنیم که از موضع تندروی فاصله بگیرد و در خط اعتدال که همان اسلام است حرکت کند. روحانی باید مدافع اجرای بدون کم و کاست احکام دینی باشد.
حاج آقا دعاگو! قبول دارید فضای سیاسی کشور ما خیلی حرمت شکن شده است؟ خیلی راحت تهمت زده می شود، خیلی راحت بهم توهین می کنیم، خصوصا در چند سال اخیر؟
نمی توانم بگویم حرمت شکنی شدیدتر شده است، از آغاز انقلاب اسلامی تا امروز یک جریان حرمت شکنی همیشه در کشورمان وجود داشته است که ما از آنها تعبیر به تندروها می کنیم. تندروها، تشکیل می شوند از آدمهای نا آشنا به سیاست یا سیاست بازی که در گروهها، جناحها و جریانات سیاسی حضور دارند.
اعتدال گرایی هم ممکن است درگیر تندروها شود
تندروهای جریان اصلاحطلبی، تندروهای جریان اصولگرایی، حتی ممکن است جریان اعتدال گرایی هم درگیر تندروها شود. همه
تندروها در جریانانهای سیاسی وفادار به نظام در مقابل نظام قرار می
گیرند، بدون آنکه خود این جریانات خواسته باشند. تندروی، تعارض با نظام و
ملت است. تندرو، منافع و مصالح ملی را در معرض خطر قرار می دهد. این تندروی
ها، ناشی از جهالت و انگیرههای شیطانی است. ممکن است منافقین بین آنها
نفوذ کرده و آنها را تحریک کرده باشند یا تحت تاثیر رسانههای بیگانه و
دشمنان نظام باشند. کسانی که وحدت دینی و ملی جامعه اسلامی را نمی پسندند (
دشمنانی مانند منافقین، آمریکا و صهیونیسم جهانی)، آنها ممکن است برنامه
ریزی کرده باشند که در درون جامعه اسلامی درگیری ایجاد کنند، اختلاف افکنی
کنند و جامعه اسلامی را از درون تضعیف کنند. افرادی بخاطر نادانی و تعصب
های نادرست شان تحت تاثیر قرار می گیرند و تندروی می کنند. من تندروها را
متصل به جامعه اسلامی نمی دانم و اعتقاد دارم که سرنخ اصلی تندروها و بستر
سازی جریان تندروی در کشور ما، به توطئه های دشمنان خارجی نظام، باز می
گردد.
تندروها متصل به دشمنان نظام هستند و بستر نفوذ آنها در کشور را فراهم میسازند
فرقی هم ندارد تندرو، اصولگرا باشد یا اصلاح طلب. در لایه های زیرین، این جریانات تندرو متصل به دشمنان نظام می شوند. آنها درگیری در جوامع اسلامی را طراحی می کنند. آنها تفرقه افکنی را طراحی می کنند. تندروی، بستر نفوذ دشمنان در جوامع اسلامی را فراهم میکند. در واقع، از جهالت این افراد استفاده می کنند، حتی ممکن است کمک مالی و سازماندهی هم بکنند و آنها را برای تفرقه افکنی در درون جامعه اسلامی تحریک و تهییج کنند. می بینیم که یک عده مسلمان که در مسائل اصلی با هم مشترکند اما با هم درگیر میشوند و این درگیری را، این تندروهایی که حریم و حرمت نمی شناسند ایجاد می کنند.
برخی شخصیتهای سرشناس نظام هم ممکن است در دام توطئه درگیرسازی دشمن بیفتند
آنچه
مشهود است این است که هدف اصلی این تندروها هم، نیروها و سابقون انقلاب و
اختلاف افکنی بین آنها است، جالب تر این است که بین خود این نیروها اتفاقا
اختلافی وجود ندارد. در واقع تندروها و تازه به دوران رسیده های سیاست،
تلاش شان را معطوف به درگیری بین سابقون انقلاب کردند. برای نمونه، با
واکاوی و تقطیع خاطرات آقای ناطق نوری که تلاش می شود عنوان کنند که آقای
هاشمی و ناطق که امروز کنار هم هستند، یک زمانی با هم خوب نبوده اند.
در
توطئه درگیرسازی و تضعیف و تخریب نظام جمهوری اسلامی، گاهی حتی برخی
شخصیتهای سرشناس نیز ممکن است که در دام آن توطئه ای که دشمنان خارجی برای
جامعه اسلامی طراحی کردند، افتاده باشند.
متوجه حرف شما نشدم، شما می گویید برخی شخصیتهای اصلی نظام این تفرقه افکنی بین سابقون انقلاب را دنبال می کنند؟
حرف
من این است که خارجیها برنامهریزی کردند که این افراد را با هم درگیر
کنند، طرفداران این افراد هم با یکدیگر درگیر می شوند و در نتیجه، اختلاف
در بدنه نظام رسوخ پیدا می کند.
این بحث توطه خارجی همه جا مطرح می شود، در مشکلات داخلی کشور، درگیری بین جریانات سیاسی و افراد. اما بهرحال بخشی از آن هم مربوط به داخل کشور است، همیشه که پای یک توطئه خارجی در بین نیست؟
من نمیگویم همه اتفاقات نتیجه توطئه خارجی است. حرف من این است که تندروی بستری است که از این بستر دشمنان خارجی استفاده میکنند و توطئهسازی میکنند. ببینید الان در سوریه یا عراق یا حتی مصر به عنوان کشورهای اسلامی، همه با هم درگیرند. منشأ این درگیری کجاست؟ اگر شما درست پیگیری و واکاوی کنید به صهیونیسم جهانی می رسید. تخریب اسلام و جوامع اسلامی، تضعیف اعتبار و اقتدار امت اسلامی، هدف جامعه جهانی صهیونیسم است. آنها زمینهها را در این جوامع پیدا میکنند و براساس آن، توطئههایشان را طراحی میکنند.
میبینند که این روحانی زمینه تندروی دارد پس روی او کار میکنند، یا فلان شخصیت اثر گذار، فردی تندرو است، پس روی او سرمایه گذاری میکنند، از کانالهایی که خودشان طراحی میکنند با این افراد تماس میگیرند، انگیزش کافی برای درگیری ایجاد میکنند و مسائل قومی، قبیلهای و طائفهای و جناحی را زنده میکنند، جناحها و شخصیتهای سیاسی را با هم درگیر میکنند، میان مردم اختلاف می اندازند، من می گویم زمینه درگیری در درون کشور وجود دارد، زمینه اش با انحراف افراد از آن مسیر اعتدالی که اسلام تعیین کرده، به وجود می آید. طرفهای خارجی هم، پول و سرمایه می گذارند، کار تبلیغاتی انجام می دهند و از این طریق هم سران را با هم درگیر میکنند هم سایر مردم را. یا اگر درگیری در درون بوجود آمده از این زمینه استفاده می کنند تا این درگیری را عمیق کنند. من پشت درگیریهای سیاسی در داخل کشور، در آن لایه نهایی، دشمنان اصلی نظام را میبینم که با سرمایه گذاری فراوان و صرف وقت زیاد این جریانات را طراحی و راه اندازی می کنند.
من جواب سوالم را نگرفتم، من می
گویم تندروها از درگیری بین نیروهای انقلاب چه نفع و فایدهای میبرند، این
که یک نیروی انقلاب بخواهد دیگر نیروی انقلابی را حذف کند چه نفعی برای
آنها دارد؟
این افراد سرمایههای دینی و ملی کشور هستند، یکی
از سرمایههای رکنی و اصلی هر نظامی نیروی انسانی وفادار به آن نظام و
شخصیتهای سیاسی و علمی آن نظام است. برای اینکه نظام را تخریب کنند، برای
اینکه نظام را تضعیف کنند و بستر و زمینه دخالت ایجاد کنند تلاش می کنند
شخصیتهای اصلی نظام را با هم درگیر کنند. دشمنی آنها با اسلام و نظام و
ملت ایران است.
آقای دعاگو سوالم پیرامون تندروهای داخلی بود. اخیرا آقای امامی کاشانی خاطره ای نقل کرده بودند از انتخابات ریاست مجلس خبرگان. اینکه در آن زمان آقای مهدوی کنی و آقای هاشمی اتفاقا برخلاف آنچه رسانه ها عنوان می کردند اختلافی بین این دو چهره نظام نبود، آقای مهدوی، آقای هاشمی را از صاحبان انقلاب می دانستند، اقای هاشمی هم معتقد بودند آقای مهدوی کنی رییس شود به نفع نظام است. منظورم این است که درگیری که گفته می شود بین این چهره های نظام نیست. چرا تلاش می شود که این افراد را دشمن نشان دهند.
منم همین را عرض می کنم. دشمنان انقلاب اسلامی از زمینههای ویژهای برای ایجاد درگیری در درون نیروهای انقلاب استفاده میکنند، شما کشوری که دارای وحدت ملی ممتاز است، دارای فرهنگ دینی و ملی ممتاز است، دارای قدرت اقتصادی بالا است، دارای نفوذ سیاسی بالا است، کشوری که دارای این شاخصهها است را نمی توانند تحمل کنند باید این کشور در همه حوزه ها تخریب و تضعیف شود، بهترین وسیله هم این است که نیروهای داخلی با هم درگیر شوند. نیروهای داخلی که توجهی به نقشه دشمنان انقلاب اسلامی ندارند در حقیقت فریب برنامه ریزی آنها را خوردند و در دام برنامه ریزی آنها قرار گرفتند. آقای مهدوی کنی یا آقایون دیگری که گفتید، شخصیت ها و سرمایه های انقلاب هستند.
نمی گویم که همه تندروها وابسته به خارج هستند، من میگویم جریان تندروی بستر نفوذ خارجیها را فراهم میکنند. آنها از این بستر استفاده می کنند و اهداف خودشان را تعقیب میکنند. اگر امروز دو شخصیت بزرگ نظام با هم درگیر باشند وسیله خوشحالی دشمنان انقلاب اسلامی را فراهم می کنند و آن را پیروزی خود می دانند که فلان چهره را با فلان شخصیت درگیر کردیم. معتقدم همه نیروهای وفادار به نظام باید براساس مشترکات دینی و ملی شان با هم متحد شوند.
معتقد نیستم که هیچ حزبی بر حزب دیگر مقدم باشد، هیچ جناحی بر جناح دیگر مقدم باشد، همه جناحهای وفادار به نظام دارای ارزش هستند و به همه آنها باید احترام بگذاریم. دشمنان نظام جمهوری اسلامی هم، تندروهای همین جناح های سیاسی هستند، عده ای از آنها با نادانی این نقش را ایفا می کنند عده ای هم به عنوان مهره های جریانات سیاسی بیگانه عمل می کنند.
جریانی که تلاش کند القای اختلاف بین هاشمی و رهبری کند عامل دشمن است
این دو قطبی هاشمی- رهبری که شما به آن اشاره کرده اید را در راستای همین اختلاف افکنی ها می دانید؟
بله من این دوقطبی را در همین راستا می بینم. هر نگاهی که آیت الله هاشمی را در کنار مقام معظم رهبری و در خدمت ایشان ببیند و تلاش کند که نیروهای اطراف هاشمی را در حوزه دفاع از رهبری قرار دهد، این جریان سالم است. اما هرجریانی که تلاش می کند بین هاشمی و مقام رهبری القای درگیری یا القای اختلاف کند و دو گروه و دو جریان تعریف کند که یکی وابسته به مقام رهبری و دیگری وابسته به آقای هاشمی باشد، معتقدم این همان جریانی است که از طریق دشمنان خارجی برای ایجاد درگیری تقویت می گردد. یعنی جریانی است که فریب دشمنان خارجی را خورده است، عامل بیگانه است برای تخریب نظام جمهوری اسلامی.
مسلمان معتدل و عاقل و وفادار به مصالح ملی، کسی است که تلاش کند در هر گوشه ای زاویه ای با رهبری وجود دارد، آن زاویه را بردارد و سعی کند که آن جریان را به رهبری نزدیک کند. ملت پشت سر رهبری قرار بگیرند، شخصیت های دینی و ملی پشت سر رهبری باشند و یک جریان کاملا یکپارچه که کاملا متحد و وفادار به نظام است را ایجاد کند. هرجریانی که تلاش می کند زوایه ها را درشت و بزرگ کند، زاویه ها و فاصله را زیاد کرده ودرگیری و صف بندی ایجاد کند آن جریان، مورد حمایت دشمن و عامل آنها است.
ادعای وجود تقابل میان رهبری و هاشمی که دشمنان آن را مطرح می کنند از چه زمانی بوجود آمده است؟
بعد از دوره دوم ریاست جمهوری آقای هاشمی، این جریان پررنگ شد. ببینید، تندروها و کسانی که در مجموعه، جریان تندروی سیاست بیگانه را در درون کشور ایجاد می کردند، منافع خودشان را در ایجاد تقابل دیدند. آمدند دو جبهه تعریف کردند و سعی کردند که مصالح خودشان را در درون دو جبهه دنبال کنند. درگیر سازی دو جبهه با یکدیگر و تقسیم جریانات اساسی و اصلی کشور به این دو جبهه، این منفعت را برای آنها دارد که منافع شان را در هر جبهه ای می بینند به سمت آن جبهه حرکت کنند.
منافع شان را در این ببیند که خیلی ولایتمدار باشند، در حوزه ولایتمداری تندروی می کنند و با ادعای دروغین ولایتمداری شعارهایی را مطرح می کنند که آن شعارها به نفع ولایت نیست. تا می بینند که منافع شان در جبهه مقابل است، یک جبهه ای را در مقابل ولایت قرار می دهند. اصلا تشکیل جبهه در مقابل ولایت، خطا و اختلاف است. هرکسی که در مقابل رهبری جبهه سازی کند به نظام خیانت کرده است. خائن به نظام کسی است که در مقابل نظام جبهه درست کند. کسانی که در مقابل رهبری جبهه تعریف می کنند یا جبهه در مقابل رهبری می سازند و سازماندهی می کنند، وفادار به نظام و رهبری نیستند و دروغ می گویند.
نقاط ضعف دوره اصلاحات و اصولگرا مربوط به تندروها است
من در زمان اقای خاتمی، نقدم نقد فکری بوده است. من مواضع فکری و سیاسی و عملکرد آقای خاتمی را نقد کردم ولی نقاط قوت دولت آقای خاتمی را هرگز انکار نکردم. انصاف را رعایت کردم، در دوره آقای احمدی نژاد هم وقتی دولت را نقد کردم، نقاط قوت آن دولت را هم گفتم نقاط ضعفش را هم بیان کردم. معتقدم که نقاط ضعف دوران اصلاحات و اصولگرایی، مربوط به همان جریانات تندرو است که در درون این جناح های سیاسی وجود دارند.
تاریخ
انقلاب نشان داده است که کسانی که ادعای وفاداری به رهبری کردند هیچ
کدامشان در تراز آیت الله هاشمی به انقلاب وفادار نبودند. جز شخصیت هایی که
ما می شناسیم که اطراف امام و رهبری و وفادار به آنها بودند، هرکسی که
ادعا کرد که وفادار به رهبری است و قدرت سیاسی را به دست گرفت، هیچ گاه
وفاداری اش قابل مقایسه با وفاداری هاشمی به رهبری نبود. من اهل تعارف
نیستم و شفاف حرف میزنم. من می گویم این نگاه اشتباه است و اگر کسی تصور
می کند که می شود آدم ها را حذف کرد اشتباه است. من حتی معتقدم جریانات
مخالف رهبری و نظام هم اگر تشکلی داشته باشند، به اندازه نفوذ سیاسی
اجتماعی شان در جامعه، صاحب قدرت هستند.
نفوذ هاشمی همان نفوذ رهبری است نه در مقابل ایشان
یعنی هرکسی از هر جریان سیاسی ای که باشد، وابسته به داخل باشد یا خارج، به اندازه نفوذ سیاسی-اجتماعی اش دارای قدرت است. معتقدم آقای هاشمی به عنوان یکی از شخصیت های وفادار به نظام و رهبری، دارای نفوذ سیاسی بالایی است. نفوذ آقای هاشمی، همان نفوذ رهبری است. نفوذ آقای هاشمی در مقابل نفوذ رهبری نیست. هرکسی که آقای هاشمی را در مقابل رهبری تعریف کند به نظام خیانت کرده است.
اخیرا زمزمههای بازگشت ایشان به ریاست مجلس خبرگان دوره بعد هم مطرح شده است، فضا را برای بازگشت ایشان مناسب می بینید؟
خدا
انشالله آقای مهدوی کنی را شفا بدهند و ایشان به مجلس خبرگان بازگردند. من
دوست دارم این نکته را تذکر دهم که آقای هاشمی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام
آنهم با حکم رهبری هستند. یعنی یکی از بازوهای قدرتمند مقام معظم رهبری،
مجمع است. بنابراین ایشان در حوزه قدرت سیاسی هنوز هم حضور دارند. یعنی با
تدبیر و حکم رهبری، آیت الله هاشمی در جایگاهی حضور دارند که روسای سه قوه و
کلیه شخصیت های حقیقی و حقوقی بانفوذ کشور در آن مجمع حضور دارند.
بنابراین همین امروز هم آقای هاشمی در قدرت سیاسی معمول، حضور دارند. ایشان
عضو مجلس خبرگان هم هستند. تکلیف ریاست مجلس خبرگان الان مشخص است و آقای
مهدوی کنی هستند. طبیعی است که هر زمان شرایط اقتضا کند...
نه منظورم دوره بعد است؟
در
دوره بعد، این اعضای مجلس هستند که نسبت به ریاست آن تصمیم گیری می کنند
که چه فردی رییس باشد، هر مسأله ای امکان پذیر است. هر عضوی از مجلس خبرگان
این شانس را دارد که در هیئت رییسه یا حوزه ریاست قرار گیرد. در مجلس
خبرگان رأی گیری می شود و همه افراد، شانس کاندیدا شدن را دارند.
پیش بینی شما چیست فکر می کنید الان فضا برای کاندیداتوری و ریاست ایشان وجود دارد؟
معتقدم اگر الان درباره مجلس خبرگان و ریاست آقای هاشمی صحبت کنیم، پیش بینی دقیقی نمی تواند باشد. ولی معتقدم که آقای هاشمی هم مثل بقیه اعضای این مجلس، هم این حق را دارند هم این قدرت انتخاب را که نامزد شوند یا نه. اجازه بدهید که مباحث مجلس خبرگان را بعدا بحث کنیم.
تخصص برخی جریانات سیاسی این است که از دوستان، دشمن بسازند
در نماز جمعه ها خیلی نسبت به این انتخابات هشدار داده می شود. اینکه برخی به دنبال نفوذ به مجلس خبرگان رهبری هستند، این هشدار هم صنفان شما نشات گرفته از چه چیزی می بینید؟
معتقدم برخی جریانات سیاسی از دوستان ملت، کشور و رهبری در عالم خیال خودشان دشمن میسازند. تخصص شان این است که از دوستان دشمن بسازند. در نماز جمعه ها تذکر می دهند، اما نیازی به تذکر نیست، هرکسی که قرار باشد وارد مجلس خبرگان شود باید از فیلتر شورای نگهبان عبور کند. شورای نگهبان هم در چارچوب قانون اساسی باید عمل کند. البته من این نکته را هم قبول دارم که شیطنت هایی به طور طبیعی وجود دارد که می خواهند همه حوزه ها را با هم درگیر کنند و این شیطنت ها ممکن است در عرصه انتخابات مجلس خبرگان هم اعمال شود.
ایران، محور اصلی و قطب جهان اسلام و مقاومت در مقابل استکبار جهانی است. به همین خاطر، بیگانگان تلاش دارند که در درون کشور درگیری ایجاد کنند تا راحت تر در دیگر کشورهای اسلامی نیز اختلاف و تفرقه را بسترسازی کنند. اساسا سرنخ اصلی درست کردن دو جبهه سیاسی در کشور که وفاداران به نظام و رهبری را در مقابل یکدیگر تعریف کنند، به دشمنان خارجی ختم می شود. من یقین دارم از توفیقات بزرگ دشمن، این بوده است که این نقشه را در ایران اجرایی کرده و وفاداران به رهبری را در مقابل یکدیگر قرار داده است.
آیتالله هاشمی هرگز از جبهه رهبری خارج نمیشود
یعنی شما می گویید تندروها، آقای هاشمی را در راس جریانی قرار دادند که بگویند او وفادار به انقلاب و رهبری و نظام نیست؟
من می گویم تلاش این تندروها این است نه اینکه واقعا آقای هاشمی در راس این جبهه باشد. هاشمی هرگز از جبهه رهبری خارج نمی شود. آقای هاشمی همیشه در خط رهبری و وفادار به ایشان است، آقای هاشمی بدون هیچ تردیدی مطیع رهبری است.
کسانی که تلاش می کنند بگویند نه، من می گویم این افراد به نظام خدمت نمی کنند، به وحدت جامعه اسلامی و رهبری خدمت نمی کنند. در مقابل، کسانی که تلاش می کنند در مقابل القای زاویه بین آقای هاشمی و رهبری بایستند، قطعا آنها به نظام خدمت می کنند. کسانی که القای زاویه و فاصله می کنند و تلاش شان درگیر سازی نیروهای انقلاب است، به انقلاب خیانت می کنند.
آقای دعاگو شما هنوز هم آیت الله هاشمی را در قدرت می دانید؟ فکر می کنید که ایشان هنوز هم همان هاشمی قدرتمند دهه 60 و 70 است؟
تا تعریف شما از قدرت چه باشد.
شاید نگرانی تندروها نسبت به آقای هاشمی این است که می خواهند ایشان در صحنه نبوده و اتفاقا در گوشه ای بنشینند و منزوی باشند؟
تحلیل صحیح
این است که معیار راستین قدرت، نفوذ سیاسی و اجتماعی یک فرد در جامعه است و
این یعنی این که هاشمی در ساختار سیاسی و اجتماعی قدرت، حضور دارد. هر
روحانی ای، هر شخصیت سیاسی و هر مسئولی که دارای نفوذ سیاسی و اجتماعی است،
به همان میزان قدرت دارد. قدرت چیزی جز نفوذ اجتماعی سیاسی نیست.
آقای هاشمی این نفوذ سیاسی اجتماعی را دارد؟
بله، آقای هاشمی این نفوذ را دارد. مردم آقای هاشمی را قبول دارند. مردم اول، مقام معظم رهبری را قبول دارند و بعد از آن آقای هاشمی را.
آیت الله سازی و تلاش جریاناتی که وفاداری خودشان را به نظام و رهبری نتوانستند اثبات کنند یا تلاش کردند که زوایه های خودشان را نشان دهند. اگر این جریانات برای انتخابات مجلس خبرگان فعال شوند، به طور طبیعی یک مجموعه ای حساس می شوند. کسانی که همیشه در موضع ایجاد فاصله با رهبری ایستادند و تلاش کردند که زاویه با رهبری تعریف کنند، اگر این افراد در انتخابات خبرگان فعال شوند یا تلاش شان برای ورود به مجلس خبرگان باشد، دستگاه های اطلاعاتی و برخی شخصیت های سیاسی را خودبخود حساس می کنند. واقعا من معتقدم که برای حضور در مجلس خبرگان باید دنبال آدم هایی بگردیم که دارای هیچ وابستگی سیاسی به جریانات تندرو نباشند. جریان تندرو از هر ناحیه ای که باشد برای انقلاب خطرناک است. تندروهای موسوم به جریان اصلاح طلب در یک جا فعال می شوند، تندروهای موجود در جناح اصولگرا هم در جایی دیگر فعال می شوند. توصیه من به کسانی که می خواهند نقشی در نظام ایفا کنند این است که تلاش کنند زاویه ها و فاصله ها را با رهبری کم کنند و تلاش نکنند که زاویه و فاصله تعریف کنند.
مصباح یزدی هم سنگ آیت الله هاشمی نیست و میزان نفوذشان بسیار بسیار متفاوت است
در انتخابات مجلس خبرگان و حتی در
فضای داخلی مجلس خبرگان فعلی تلاش زیادی می شد که یک دو قطبی مصباح -هاشمی
هم ایجاد کنند. این فضاسازی را شما چطور درک کردید. این دو قطبی به دیگر
فضاهای سیاسی کشور هم کشیده شده است. اصلا شما وزنه این افراد را هم سنگ با
هم می بینید؟
این دو شخصیت، هم سنگ با هم نیستند. میزان نفوذ
سیاسی شان و نفوذ اجتماعی شان بسیار بسیار متفاوت است. معتقدم که جریان
تندروی به دنبال ایجاد تقابل میان شخصیت های نظام و همان جبهه سازی سیاسی
است. ولی واقعیت آن است که اصلا جایگاه سیاسی- اجتماعی این دو شخصیت، مثل
هم نیست که بر أساس آن، دو جبهه سیاسی تعریف شود. آن چه که مهم است این است
که باید تندروی ها در تمام گروه ها و جناح های کشور کنترل شود.
جامعه روحانیت و مدرسین در هر انتخابات مجلس خبرگان لیست های اصلی را می دهند الان جامعه روحانیت برنامه ای برای لیست ها دارد؟
قطعا برای مجلس خبرگان لیست خواهد داد.
اگر آیت الله کنی در انتخابات آینده حضور نداشته باشند سرلیست اصلی بیشتر روی چه کسی است؟
من
خیلی دوست ندارم که فرض نبودن ایشان را مطرح کنیم. امیدوارم که ایشان شفا
پیدا کنند و در مجلس خبرگان بعدی حضور داشته باشند. تصور می کنم که جامعتین
در انتخابات خبرگان فعال می شوند ولی رییس را نمایندگان مجلس خبرگان تعیین
می کنند.
ولی معمولا سرلیست های جامعتین در هیئت رییسه حضور دارند؟
این
را قبول دارم. این طبیعی است ولی چون رییس را خود مجلس باید انتخاب کند،
در هیچ لیستی نمی توان این را مطرح کرد. ولی چون جامعه روحانیت هنوز به
تصمیم گیری نهایی در این انتخابات نرسیده نمی توانم بیان کنم. البته ما
سرلیست انتخاب نمی کنیم، از شماره گذاری لیست ها مردم احساس می کنند که
فلان فرد، سرلیست است.
پس جامعه روحانیت هنوز جلسه نداشته است؟
برای مجلس خبرگان تا این لحظه جلسه نداشته است.
جلسات همگرایی جریان اصولگرایی که از سوی آقای تقوی دنبال می شود، در جامعه روحانیت مورد بحث و تایید است؟
خود آقای تقوی دنبال می کنند.
جلسات همگرایی تقوی مصوبه تشکیلاتی نیست و شخصی انجام می شود
مورد تایید جامعه است؟
کار شخصی است و خودشان دنبال می کنند. مصوبه تشکیلاتی نیست که بتوان در آن مورد صحبت کرد و خودشان فعال هستند.
جریان انحرافی تندروهای جریان اصولگرا هستند
اخیرا آقای داوری، از نزدیکان
رییس جمهور سابق، عنوان کرده بودند که طیف احمدی نژاد به مناسبت تولد 80
سالگی هاشمی همایشی را برگزار می کند، به نظر می رسد جریان احمدی نژاد، این
بار هم برای بازگشت به قدرت، آن تقابل هاشمی - احمدی نژاد در دستور کار
خود قرار داده است. فکر می کنید این استراتژی این بار هم جواب بدهد؟
جریان
انحرافی، یک جریان سوخته است و شانس بازگشتش به قدرت، بسیار بسیار ضعیف
است. جریان انحرافی، تندروهای جریان موسوم به اصولگرایی هستند. بازگشت این
جریان به قدرت، یعنی خراب کردن کلیه ساختارهایی که در چارچوب قانون اساسی و
مصالح و منافع ملی، تقویت اش دنبال میشود. تصورم این است که هیچ شانسی
وجود ندارد که جریان انحرافی دوباره به قدرت برگردد.
این جریان انحرافی که میگویید ما باید همان جریان احمدی نژاد تعبیر کنیم؟
جریان انحرافی، به عقیده من همان جریان تندروی مدعی اصولگرایی است. حالا شما تعبیر به جریان احمدی نژاد کنید یا...
شانس احمدی نژاد برای بازگشت به قدرت را خیلی خیلی کم میدانم
صریح بگویید احمدی نژاد به قدرت برمی گردد یا نه؟
من شانس او را برای بازگشت به قدرت خیلی خیلی کم می دانم.
اینکه دوباره این جریان متوسل به دو قطبی هاشمی - احمدی نژاد شده است، در این فضایی که هاشمی دوباره جایگاه خوبی در بین مردم پیدا کرده است میتواند مانند سال 84 کمکی به این جریان کند یا یک ضد استراتژی است؟
انتخابات گذشته، یک عرصه آزمایش نفوذ
جریانات سیاسی هم بود. من معتقدم این جریان، شانسی برای توفیق ندارد. آن
راهبرد ایجاد تقابل، الان دیگر جواب نمی دهد چون اساسا در مقابل، جبهه قابل
ذکر و صاحب قدرت و نفوذی وجود ندارد. ببینید، شما میگویید این جریان
احمدینژاد میخواهد در مقابل جریان هاشمی قرار گیرد اما من میگویم اصلا
جبههای وجود ندارد که توانی برای ایجاد کردن این تقابل داشته باشد.
اینها ممکن است تلاش کنند، من جریان انحرافی را برای بازگشت به قدرت فعال میبینم و کسانی که به جریان انحرافی وفادار بودند، امروز هم وفادار هستند، عدهای زیادی هم از این جریان بازگشتند و در خط رهبری قرار گرفتند اما کسانی که هنوز هم انحراف را دنبال میکنند، آن افراد باید بدانند که کشور به هیچ وجه دوباره به دست این جریان نخواهد افتاد.
نگاه سیاسی احمدینژاد در حد رییسجمهور شدن نبود
برخی اطرافیان آقای احمدینژاد مانند آقای جوانفکر یا تمدن میگویند سکوت احمدینژاد در این یک سال اخیر به نفع دولت و مهمتر از همه نظام بوده است. شما در جایی گفته بودید که احمدی نژاد را از دوران شهرداری اش میشناختید، براساس همین شناخت شما او را فردی مصلحت اندیش برای نظام می دانستید یا نه؟
من نگاههای سیاسی و فرهنگی ایشان را قبول ندارم. معتقدم که ایشان دارای بینش سیاسی و فرهنگی در حد رییس جمهور نبود. ولی برای عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام مناسب است، ایشان در دوره ای رییس جمهور بوده و اطلاعات و تجربه هایی دارند و میتوانند در حد یک کارشناس در مجمع بنشینند. حد و اندازه احمدی نژاد در حد نشستن در مجمع تشخیص است نه بالاتر از آن.
احمدینژاد شایسته رییس جمهور شدن نبود
در سال 84 او را در حد رییس جمهور شدن می دانستید؟
در
آن سال هم هرگز باور نکردم که در حد رییس جمهور باشد. هرگز در طول تاریخ
زندگی سیاسی ام من ایشان را شایسته رییس جمهوری نمی دانستم. کلا بینش سیاسی
و فرهنگی احمدی نژاد را در حد ریاست جمهوری نمی دانستم. امروز هم او را
باور ندارم.
الان به نظر می رسد تلاش احمدی
نژاد و جریان نزدیک به او این است که برای بازگشت به قدرت دوباره به
نیروهای اصولگرا نزدیک شود، گفته می شد که حتی احمدی نژاد تلاش داشته با
آیت الله کنی هم دیدارهایی داشته باشد، یا حضور برخی وزرای مورد تایید او
در حلسات هم نشینی اصولگرایان.
از موضوع دیدار با آیت الله کنی
اطلاعی ندارم. ولی من این اراده را در جامعه روحانیت نمی بینم و تمایلی به
جریان انحرافی وجود ندارد. این را هم تاکید کنم که من آن جریان تندرو را
که با تظاهر به اصولگرایی فعالیت می کرد را جریان انحرافی می دانم و تمام
مهرههای آن را هم مهرههای جریان انحراف می دانم و معتقدم که شانسی در
انتخابات آینده نخواهند داشت.
این که آقای شجونی گفته بودند احتمال جامعه روحانیت و پایداری به هم نزدیک شوند این احتمال تا چه اندازه جدی است؟
لطفا نظراتی را مطرح کنید که ارزش پرداخت داشته باشد.
تندروها دلواپسند که دیگر نتوانند به قدرت برگردند
این جریان تندرو خیلی هم خودش را دلواپس نظام و انقلاب نشان می دهد...
دلواپس خودشان هستند، دلواپس این هستند که قدرت سیاسی شان را از دست بدهند و دیگر نتوانند به قدرت برگردند. تندروی ضد نظام است، این افراد نمیتوانند دلواپس نظام باشند. اگر معتدلین و افرادی که مطیع رهبری هستند، اظهارنظر کنند مورد قبول است، آنها دلواپس نظام هستند اما این تندروها نمی توانند مدعی دلواپسی برای نظام باشند.
مردم از دست دلواپسها، دلواپس نظام شدهاند
این دلواپسی را ناشی از نگرانی آنها می دانید یا عصانیت شان از روی کار آمدن دولت؟
دلواپس ها نگران هستند، اما من به دلواپسها می گویم همه ملت از دست شماها دلواپس نظام هستند. همه مردم دلواپس وحدت دینی و ملی هستند که عملکرد شما آن را زیر سوال برده است، همه ملت دلواپس نقش آفرینی شما در حوزه تخریب وحدت دینی و ملی مردم هستند.
نگرانی و دلواپسی نسبت به دولت ندارم
از جایگاه امام جمعه، دلواپسی از عملکرد دولت دارید؟ به مرحله ای رسیده که شما را دلواپس کند.
من تا این لحظه نگرانی و دلواپسی ندارم ولی معتقدم دولت اقای روحانی باید نسبت به برخی مسائل باید حساس تر باشد.
مثلا در چه حوزههایی؟
حوزه
فرهنگ بسیار حساس و مهم است، این حوزه نیازمند برنامهریزی دقیق همه
دستگاههای وفادار به نظام است. من معتقدم دولت روحانی باید برای شکل دادن
یک جامعه فرهنگی برنامه ریزی جدی داشته باشد. جامعه ای که وفادارتر به ارزش
های اسلامی باشد. بسیاری از حوزههای فرهنگی برای جامعه ما ناشناخته است،
مردم در بسیاری از مسائل فرهنگی دارای آگاهی نیستند، فرهنگ ما باید اسلامی
باشد، دولت باید بتواند در جهت نهادینه کردن درست این فرهنگ برنامه ریزی
کند و یک مسلمان الگو را به لحاظ اندیشه، منش و عملکرد تعریف کند، سیستم
آموزشی کشور باید به گونه ای سازماندهی شوند که همه افراد جامعه متناسب با
آن الگو تربیت شوند. باید یک سامانه آموزشی و تربیتی ملی طراحی شود تا اگر
گفته می شود اخلاق باید اینگونه باشد، عملکرد اینگونه باشد، انگیزه و
اندیشه اینگونه باشد و...آن سامانه در درون آموزش و پرورش و دانشگاه و دیگر
نهادهای آموزشی و فرهنگی، این الگوها را آموزش دهد. دولت آقای روحانی باید
خودش را برای سیاستگذاری کلان در حوزه فرهنگی و آموزش فرهنگ دینی آماده
کند.
منبع: خبرآنلاین