پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : فیلمساز صاحبنام ژاپنی هیچگاه پیامدهای زلزله مهیب دوران کودکی خود را در سینما تصویر نکرد، اما همیشه از آن حرف میزد.
به گزارش خبرآنلاین، زمینلرزه بزرگ کانتو در سال
1923 و آتشسوزی پس از آن شهر یوکوهاما و سهپنجم توکیو را نابود کرد و
باعث مرگ 150 هزار نفر شد.
آن زمان آکیرا کوروساوا دوره راهنمایی
را میگذراند. کارگردان فیلمهای «راشومون» و «هفت سامورایی» هیچگاه سعی
نکرد زمین بایری را که ناگهان چشمانداز دوران کودکیاش تسخیر کرد، در
دنیای سینما به تصویر بکشد، اما در مصاحبهها و یک زندگینامه شخصی خود به
دفعات به این ویرانی اشاره کرد.
زلزله روز جمعه در ژاپن، بخصوص
آنطور که سونامی شهرهای ساحلی را در آب فرو برد، ما را به یاد چیزی
میاندازد که کوروساوا هیچگاه فراموش نکرد. او سال 1993، 70 سال پس از آن
واقعه در یک مصاحبه، گفت: «همان روزها برادرم من را وادار کرد یک روز در
توکیو بگردم و قربانیان زمینلرزه بزرگ کانتو را ببینم.»
او
ادامه میدهد: «جنازهها روی پلها تلنبار شده بودند، انبوه جنازهها باعث
بسته شدن تقاطع یک خیابان شده بود، جنازهها هر نوع مرگ انسانی را که تصور
کنید، به نمایش گذاشته بودند. وقتی ناخواسته سرم را برگرداندم، برادرم
سرزنشکنان گفت، "آکیرا، خوب نگاه کن.» آن شب وقتی از برادرم پرسیدم چرا
وادارم کرد آن صحنههای هولناک را ببینم، پاسخ داد، "اگر از صحنههای
ترسناک رو برگردانی، در نهایت از همه چیز میترسی، اما اگر همه چیز را خوب
نگاه کنی، دیگر چیزی نیست از آن بترسی." من با دوربین خودم کاری را انجام
میدهم که داستایوسکی با نثرش انجام میداد. من سعی میکنم تماشاگر را - که
اغلب بیمیل است - وادار کنم با دقت همه چیز را ببیند.»
کوروساوا
در عین حال به خشونت سیاسی هولناک پس از وقوع زمینلرزه 1923 و بیمعنایی
آن توجه داشت. چماقبهدستها هزاران کرهای را کشتند. کوروساوا این جنون
را در زندگینامه شخصی خود توصیف کرده است. پدرش که ریش پری داشت و به همین
دلیل گروهی او را با یک خارجی اشتباه گرفته بودند، به زبان ژاپنی بدون
لهجه به آنها گفت «احمقها» و خودش را نجات داد، اما کوروساوا ادامه
میدهد: «حتی یک اتفاق مضحکتر هم افتاد.»
او میگوید: «آنها به ما
گفتند از آب چاه یکی از محلهها نخوریم، به این دلیل که یک نفر با گچ سفید
روی دیوار چاه چیزی عجیب نوشته بود. گفتند یک کد کرهای است که اشاره
میکند آب چاه سمی است. مبهوت شدم. واقعیت این بود که آن متن عجیب را خود
من روی دیوار چاه نوشته بودم. وقتی میدیدم بزرگترها این طوری رفتار
میکنند، چارهای نداشتم جز اینکه با حیرت سرم را تکان بدهم و به خودم
بگویم ما آدمها چی هستیم.»