پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : متاسفانه برخي از اصولگرايان نسبت به اين پيشفرض رفتاري توجه كافي ندارند و خود را ملزم به رعايت آن نميدانند. نمونه بارز آن ناديده گرفتن دولت احمدينژاد در كارنامه اصولگرايي است.
به گزارش«انتخاب»، اعتماد نوشت : اگرچه نكتهاي كه اين يادداشت ميخواهد بگويد، منحصر به انتخابات پيش رو نيست، بلكه در انتخابات سال ١٣٩٢ نيز اين مشكل وجود داشت، ولي به نظر ميرسد كه در انتخابات اخير شديدتر از گذشته نمايان خواهد شد. مساله اين است كه دوستان اصولگرا فارغ از اينكه اصولگرايي را چگونه تعريف كنند، بايد به برخي از پيشفرضهاي اخلاقي متعهد و ملتزم باشند. اين پيشفرضها در فقه و كلام اسلامي نيز شناختهشده هستند و به نام مستقلات عقليه مشهورند. يعني مسائل و احكامي كه بدون رجوع به شرع و صرفا براساس عقل ميتوان به آنها رسيد. يكي از اين پيشفرضهاي رفتاري، قاعده هر كس غنيمت ميبرد بايد غرامت نيز بپردازد ، است. در واقع شكلي از ضربالمثل «هر كه بامش بيش، برفش بيشتر» است. متاسفانه برخي از اصولگرايان نسبت به اين پيشفرض رفتاري توجه كافي ندارند و خود را ملزم به رعايت آن نميدانند. نمونه بارز آن ناديده گرفتن دولت احمدينژاد در كارنامه اصولگرايي است.
از ابتداي انقلاب، براي نخستينبار اصولگرايان تمامقد پشت دولت اول آقاي هاشمي درآمدند و حمايت همهجانبه كردند و به تعبيري خود را منتسب به اين دولت دانستند. البته در همان زمان هم برخي از اصولگرايان امثال آقاي توكلي مخالف اين مسير بودند، ولي آنان فاقد صدايي رسا بودند و تعداد بسيار كمي را شامل ميشدند، به همين دليل نيز روزنامه رسالت كه منسوب به آقايان بود، به طور دربست از آقاي هاشمي حمايت ميكرد. ولي به دلايل متعددي چرخ روزگار گرديد و در ادامه معلوم نشد كه آن موافقت و حمايت از آقاي هاشمي كجا رفت؟ آنان كه مخالفان آن دولت را مخالف پيامبر ميدانستند و همه ميدانيم حكم اين اتهام چيست، چگونه شد كه ساز جدايي زدند و نهتنها هيچگونه نقدي از خود نميكنند، بلكه نسبت به آن دوره تيغ جدايي زدهاند و آن را محكوم ميكنند، بدون اينكه توضيح دهند، چرا نگاه آنان به آن دوره عوض شده است. البته ممكن است آنان به دليل تغيير خطمشي آقاي هاشمي با ايشان مخالف شده باشند كه در اين تغيير ايرادي نيست، آنچه مهم است، دفاع از آن خطمشي بود كه بايد امروز درباره آن حمايتهاي بيدريغ و اين مخالفتهاي تند امروزي توضيح دهند، فارغ از اينكه موضع آنان نسبت به آقاي هاشمي چيست؟ ممكن است بگويند كه در آن روز فقط از آقاي هاشمي حمايت ميكردند و نه از برنامههايش، كه اين نيز بسيار عجيب خواهد بود، زيرا مساله خطمشي و برنامههاست و نه افراد. اگر چنين بگويند، اين عذر بدتر از گناه خواهد بود.
در همين زمينه آقاي حداد عادل در مراسم سالگرد فوت مرحوم پرورش به نكتهاي اشاره كرد و گفت: « از جمله اتفاقاتي كه ديديم سرنوشت نوع آدمهايي بود كه آن روز شعار اقتصاد تند دولتي و سوسياليستي را دادند اما امروز از نظر اقتصادي ليبرال شدند كه انسان حيرت ميكند و اين همان نداشتن ثباتقدم است كه به عاقبتبهخيري نميرسد.» فارغ از جزييات ادعاي ايشان، آن افراد اين تغيير عقيده را ميپذيرند و از آن دفاع ميكنند، اصولا تغيير عقيده اشكالي هم ندارد، فقط بايد آن را شفاف طرح كرد. ولي پرسش اين است كه اگر دوستان اصولگرا، تغيير كردهاند، چرا آن را اقرار نميكنند و اگر تغيير نكردهاند، چرا وجود مواضع متناقض را توضيح نميدهند؟ چرا آنان كه از دولت آقاي هاشمي بهرهمند شدند و از آن حمايت كردند، مسووليت آن را نميپذيرند.
مساله فقط دولت آقاي هاشمي نيست، آنكه مربوط به ٢٦ سال پيش است، چرا مسووليت دولت تماما اصولگراي آقاي احمدينژاد را عهدهدار نميشوند؟ آيا آنان نبودند كه چقدر نذر و نياز براي موفقيت و پيروزي آن دولت كردند؟ آيا آنان نبودند كه هرچه مقدسات بود را به حمايت آن دولت بردند و پيشپاي آن قرباني كردند؟ آيا آنان نبودند كه در حمايت از آن دولت چنان راه افراط را پيمودند كه انواع و اقسام نقض قوانين و حتي ناديده گرفتن مصوبات مجلس اصولگرا را زيرچشمي رد كردند كه مبادا حواس آن دولت از خدمتگزاري و بسط عدالت پرت شود؟ خب اگر چنين است كه هست، پس چرا الان سكوت كردهاند و ساز جدايي ميزنند؟
آيا منطقي نيست كه اصولگرايان دراينباره خود را با اصلاحطلبان مقايسه كنند؟ اصلاحطلبان چه خوب و چه بد از دولتهاي منسوب به خودشان حمايت ميكنند و همچنان نيز مسووليت كارهاي آنان را ميپذيرند. حتي اگر درون خودشان هم انتقاداتي داشته باشند، ولي چون از كليت آن دولتها حمايت كردهاند، امروز نيز در برابر آن حمايتها مسووليتپذير هستند و خجالتزده نيستند.
روشن است كه مردم در برابر اين رفتار مسوولانه پاسخ مناسبي خواهند داد، ولي اصولگراياني كه به لحاظ سياسي جرزني ميكنند و از كساني كه تا ديروز حمايت بدون قيد و شرط ميكردند و از دولت آنان منتفع شدهاند، امروز اعلام برائت كرده و حتي آنان را به كنگره وحدت و ائتلاف خود دعوت نميكنند و با اعلام انحرافي بودن آنان، از خود سلب مسووليت ميكنند. مردم بايد در برابر اين رفتارهاي غيرمسوولانه و غيرپاسخگو چه واكنشي نشان دهند؟ شايد بگويند وقتي آنان از خط ولايت خارج شدند، مورد غضب اصولگرايان قرار گرفتند. اين پاسخ نيز رافع مسووليت نيست، چون بايد توضيح دهند كه چرا از ابتدا متوجه اين جريان خطرناك نشدند؟ اتفاقا حداقل بخشي از اصلاحطلبان متوجه اين موضوع بودند و انذار هم دادند، ولي از آنجا كه اصولگرايان براي مبارزه با اصلاحطلبان تكيهگاهي جز آن جريان نداشتند، چشمهاي خود را روي واقعيت بستند و گفتند كه انشاءالله گربه است و خيال خود را راحت كردند. ولي در اين ميان مردم اين توجيهات را نميپذيرند، به همين دليل احمدينژاد را با همه مشكلاتش، روراستتر از حاميان ديروز او ميدانند.