پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : حمیدرضا صدر، 16 سال پیش در یادداشتی آورده بود؛ دق کردن فریدون فروغی را به جمیع اهالی موسیقی ایران که سینما، رادیو، تلویزیون و مغازهها را تصرف کردهاند، تبریک میگویم. او همانطوری جان داد که علی خوشدستِ «تنگنا» مُرد.
روز گذشته، پنجشنبه 13 مهر، شانزدهمین سالمرگ خواننده قطعاتی چون «تنگنا»، «قوزک پا»، «غم تنهایی»، «همیشه غایب»، «کوچه شهر دلم» و... بود؛ فریدون فروغی خواننده، نوازنده و آهنگسازی که در 13 مهر 1380 در 51 سالگی در منزلش در محله تهرانپارس سکته قلبی کرد.
حمیدرضا صدر، نویسنده، منتقد سینما و مفسر فوتبال در یادداشتی در آبان همان سال در شماره 276 مجله فیلم نوشت:
«خبر را که میشنوم تعجب نمیکنم. فریدون فروغی همان جور مُرد که انتظارش را میکشیدیم، دق کرد! صدای او برای «تنگنا» بازهای قدیم، باکلام، سیما و زندگی نکبتیِ علی خوشدست گره خورده بود: «دلم از خیلی روزا با کسی نیست.
صدایی نه مثل هیچ صدای دیگر، صدایی مثل فریاد. واقعا فریاد، نه ادای فریاد که برای بعضیها عربده قلمداد شد. صدای فروغی نشان از یک دوران بود. نعرهای از ته دل، همان چیزی که تلخاندیشی یک عصر به شمار میرفت و مهم نبود بعدها عدهای آن را دست بیندازند. آن صدا همچون آن فیلمها به عنوان ترکیبی از دوران باقی میماند... فیلمهای سالهای بعد و صداهای دهههای بعد نشان از ماندگاری داد، تاریخ راه خود را رفت.
فروغی وقتی مرد 51 سال داشت و برای کسی که هرگز امکان فعالیت دوباره به دست نیاورد، چه قدر زیاد! احتمالا 10 سال بیش از حد هم زندگی کرده بود! او مدتها پی کسب مجوز مجموعه جدیدش تلاش کرد و ناکام ماند و سینما، رادیو، تلویزیون و مغازهها انباشته بودند از اداهای این دوران مثلا چیزی از نوع علیرضا عصار یا نسخههای مضحک تقلیدی مثلا شادمهر عقیلی و کسی نپرسید چه تفاوتی مابین این حضرات و کسی مثل فروغی وجود داشت؟
یک بام و دو هوا تمامی ندارد. ایرج که در دهها فیلم چهچهه زده بود، آثارش را روانه بازار کرد و فروغی که صدایش در چند فیلم پخش شده بود (و برخلاف ایرج از زبان کسی جاری نشد. چه کسی میتوانست روی آن فریادها لب بزند؟) در حاشیه باقی ماند.
دق کردن فریدون فروغی را به جمیع اهالی موسیقی ایران که سینما، رادیو، تلویزیون و مغازهها را تصرف کردهاند تبریک میگویم. او همانطوری جان داد که علی خوشدستِ «تنگنا» مُرد. زندگی باز هم از سینما تبعیت کرد و صدای فروغی با مرگش گره خورد. حالا که فروغی مُرده،کاستش به بازار خواهد آمد، مطمئن باشید. صدایش در راه است.»