پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : روزنامه شرق نوشت: «محمدنبی حبیبی، بعد از حبیبالله عسکراولادی، دبیر کل قدیمیترین حزب موجود ایران است. مؤتلفه البته پیشتر با نام جمعیت مؤتلفه اسلامی و هیاتهای مؤتلفه اسلامی شناخته میشد. در میان احزاب موجود به نظر میرسد که مؤتلفه از همه ساختارمندتر و متشکلتر عمل میکند و به رعایت اصول حزبی پایبندتر است اما با وجود اینها ناظران بیرونی معتقدند که اثرگذاری این حزب در ساختار سیاسی ایران و به ویژه در جریان اصولگرایی به طور کلی و سهمش از مناصب قدرت مدام کم و کمتر شده است. با نبی حبیبی در دفتر حزب درباره وضعیت فعلی مؤتلفه، کنشهای سالهای اخیرش و تلاشهایی که برای حضور، ماندگاری و اثرگذاری انجام داده، نتایجش و همچنین درباره دولت در سایه گفتوگو کردهایم. نبی حبیبی صحبت مفصلی هم درباره ساختار حزب مؤتلفه داشت.
بخشی از این گفتوگو را با هم میخوانیم:
- اگر ما (موتلفه) بین خواص مطرح هستیم، که هستیم، در ذهن عامه مردم هم بیشتر از گذشته، خیلی بیشتر از گذشته باید مطرح باشیم تا اگر بخواهیم به تنهایی هم وارد انتخابات شویم رأی معتنابهی داشته باشیم و قبول داریم که فعلا اینطور نیست. منظورم از خواص مسئولان کشور، علمای تراز اول، مراجع تقلید و این طور اشخاصی است که من مجموع آنها را خواص مینامم.
- ما تا به حال قطعا موفق به تشکیل دولت مؤتلفهای نشدهایم. سهم داشتهایم که خود آنها برای ما این سهم را در نظر گرفتهاند. در دولتهای مختلف این سهم متفاوت بوده است. مثلا در دولت دوم خردادی آقای خاتمی ما یک سهم هم در کابینه نداشتیم ولی در دوره مرحوم آیتالله هاشمی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزیر بازرگانی، عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه بودند.
- یادم هست که وقتی آقای خاتمی رئیسجمهور شدند از ما خواستند کسانی را که از اعضای مؤتلفه برای کابینه مفید میدانستیم معرفی بکنیم. [این را] رسما از ما خواستند. من در جلسه شورای مرکزی گفتم پیشبینی میکنم که یک نفر هم از مؤتلفه انتخاب نخواهند کرد و اگر در دولت دوم خرداد قرار باشد یکی از ما هم حضور داشته باشد اگر ما معرفی کنیم او هم حذف میشود اما معهذا ما قاعده حزبیمان را رعایت بکنیم و برای وزارتخانههای مختلف پیشنهادهایی بفرستیم. پیشبینی من کاملا درست از کار درآمد و هیچکسی از اعضای مؤتلفه در دولت دوم خرداد قرار نگرفت. آقای خاتمی یک احترامی به ما گذاشتند و نظر خواستند که عمل نکردند ولی در کابینه آقای احمدینژاد همین نظرخواهی هم انجام نشد، نه در کابینه اول و نه در کابینه دوم از ما نظری نخواستند.
- برخی اشخاص و برخی تشکلها دون شأن خودشان نمیدانند که به اتاق انتظار بروند، بنشیند و کسی را معرفی بکنند. ما این را دون شأن خود میدانستیم و در نتیجه دوطرفه شد. نه آقای احمدینژاد از ما کسی را خواست و نه ما کسی را به ایشان معرفی کردیم. منتها در بدنه دولت این طور نبود. استاندارهای آقای احمدینژاد نسبت به دورههای قبل و بعد از آن بنابر مقتضیات زمانی بیشتر از دوستان مؤتلفهای دعوت به کار کردند.
- در دولت آقای روحانی هم هیچ نظری از ما خواسته نشد. وقتی آقای روحانی انتخاب شدند، به همراه مرحوم آقای عسکراولادی با ایشان ملاقات داشتیم. به ایشان گفتیم شما نامزد ما نبودید ولی آدأب ما این است که هر کس رئیسجمهور میشود، ولو از رقبای ما باشد، بعد از تنفیذ رهبری از او اعلام پشتیبانی اصولی میکنیم. تعریف ما از پشتیبانی اصولی این است که واقعا مایلیم دولت موفق باشد. چون خودمان را مدیون نظام میدانیم و دولتی اگر موفق نباشد (چه دولت ما باشد چه رقیب ما) دود آن به چشم نظام میرود. به آقای روحانی اعلام کردیم ما سهمی از شما نمیخواهیم ولی اگر کمکی از ما خواستید با کمال میل حاضر هستیم. آقای روحانی، چه در دوره قبل و چه در این دوره، هیچ نظری از ما نخواستند؛ نه از افراد ما و نه از تشکیلات ما.
- مؤتلفه اسلامی بسته به میزان تعارفی که به آن میکنند [وارد میشوند]. اگر خودش دولت تشکیل دهد طبیعی است که خودش هم تصمیم میگیرد.
- متأسفانه اوایل انقلاب در مؤتلفه این جو حاکم بود که چون ما اهل پست و مقام نیستیم، دنبالش هم نمیرویم. بنده با این نظر مخالف بودم که ما اگر از راه طیب و طاهر، یعنی بدون رانت و باندبازی، در مجلس و دولت حضور داشته باشیم. حضور ما در دولتها هم بسته به لطف دولتها بوده است که غالبا یا نبوده یا کم بوده است.
- در چشمانداز ۱۵سالهای که عرض کردم به دنبال همین هستیم که روزی مؤتلفه اسلامی بتواند برای مجلس فهرست دهد، اکثریت را در دست گیرد و دولت تشکیل دهد. البته در گرفتن مقامها نیات میتواند متفاوت باشد. نیت حزب مؤتلفه اسلامی از حضور در دولت، مجلس و شوراها استفاده از این اهرم برای پیاده کردن احکام الهی است.
- در چشمانداز ۱۵سالهای که عرض کردم چند سال است آن را تصویب کردهایم سه رکن داریم. یک رکن مسائل ایدئولوژیک است که دائما به دنبال تقویت و تبلیغ این ایدئولوژی در عامه مردم و به ویژه اعضای مؤتلفه هستیم. رکن دوم چشمانداز ما این است که مؤتلفه در هر صورت به این سؤال پاسخ دهد که «اداره کشور چگونه؟». وقتی میپرسیم «اداره کشور چگونه» یعنی برای اداره کشور برنامه داشته باشیم. با همین استدلال از سالهای پیش تاکنون کارگروههای مختلفی داشتیم؛ اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و... کارگروههای ما برای این هستند که در هر زمانی به روز به «اداره کشور چگونه؟» پاسخ دهند.
- از چندین سال پیش ما طرح بانک اطلاعات مدیران را در مؤتلفه اجرا کردیم. در این طرح بانک مدیران، مدیران موجود را که چه عضو مؤتلفه باشند – که یعنی طبیعتا همفکر ما هستند – و چه عضو مؤتلفه نباشند اما همفکر ما باشند، این اسامی را میبریم درون بانک اطلاعات و مثلا اگر روزی به ما گفتند شما وزارت آموزشوپرورش را تصدی کنید، ما باید چند نفر را داشته باشیم که در نهایت یکی را منصوب کنیم. یا اگر هزار اداره آموزشوپرورش در کشور داشته باشیم، باید هزار رئیس اداره داشته باشیم.
- من تحزب را یک عامل مهم تحقق جمهوریت نظام میدانم. بنابراین سخت پایبند تحزب هستم. احزاب با سلیقههای مختلف منتها با اقتدار تشکیل شوند، چیزی که ما الان به عنوان تحزب در کشور داریم، بیشتر به شوخی نزدیک است؛ ٣٠٠ حزب در کشور داشته باشیم! یعنی یک خانواده روزی اراده فرمودهاند حزب تشکیل دهند و مجوز هم گرفتهاند اما باید از آنها بپرسید چه فعلی انجام دادهاید؟ اکثر آنها حتی یک فعل هم نداشتهاند.
- نمیخواهم بگویم که در ائتلاف همیشه راضی بودهایم، خیلی وقتها هم ناراضی بودیم اما در انتخابات ۹۴، چهار نفر از فهرست از مؤتلفه بودند. اگر بر اساس سهمبندی هم میخواست اجرا شود، بیشتر از چهار سهم هم به مؤتلفه نمیرسید.
- حزب سیاسی باید قدرت پیشبینی هم داشته باشد. عدهای از دوستان ما این را اصلا باور نداشتند و میگفتند اینها (اصلاحطلبان) دیگر چیزی نیستند و مردم به آنها اقبالی ندارند. بنده جزء کسانی بودم که پیشبینی میکردم آنها متشکل میآیند و همینطور هم شد. بنابراین اگر پیشبینی ما این بود که رقبای ما متشکل میآیند، ما (اصولگرایان) با چه منطقی متفرق شویم.
- مناظرات فرصت بسیار مغتنمی است که یک تشکیلات حزبی یا یک فرد نظراتش را مطرح کند. ما چطور ممکن بود که در صداوسیما هزارو ٦٠٠ دقیقه فرصت پیدا کنیم که نظرات خود را بیان کنیم. بنابراین گفتیم که ما اجازه میخواهیم که تا پایان مناظرات بمانیم و بعد از آن به تکلیف شرعیای که احساس میکنیم، عمل کنیم. نامزد ما در شورای نگهبان پذیرفته شد و این فرصت در اختیار ما قرار گرفت. به نظر من نامزد ما هم خیلی خوب درخشید و از جاروجنجال کنار ماند و توانست حرفهایش را بزند. حرفهای نامزد ما یعنی حرفهای مؤتلفه. ما قبلا هیچوقت این فرصت را نداشتهایم.
- قبل از مناظره سوم تصور این که روحانی پیروز انتخابات باشد، نداشتیم. رأی آقای روحانی زیر ۵۰ درصد بود ما [با خود] میگفتیم هر سه نامزد حضور پیدا کنند تا سبد رأی اصولگراها را به نفع خودمان پر کنیم و حداقلاش این است یکی از ما و آقای روحانی به دور دوم انتخابات میرود.
- تحلیل ما این بود. این تا زمانی بود که بر اساس نظرسنجیها رأی آقای روحانی زیر ۵۰ درصد بود. بعد از مناظره سوم رأی آقای روحانی به سرعت بالا رفت و به ۵۰ یا بالاتر رسید. خب شرایط ما با شرایط یک هفته قبل فرق کرد. دور هم جمع شدیم. یکشنبه قبل از انتخابات رأی آقای روحانی روی ۵۴ درصد بود. بنابراین، آن تصمیم قبلی که هر سه نامزد باشند، تبدیل شد به این که بهتر است ما با یک نفر به میدان بیایم و آن هم آقای رئیسی بود. بر این اساس با آقای قالیباف مذاکراتی از طرف جمنا و روحانیت انجام شد. آقای قالیباف دوشنبه قبل از انتخابات انصراف دادند.
- بر اساس اطلاعاتی که خودم دارم و حزب مؤتلفه دارد، آقای رئیسی در تمام مدت رأیشان از آقای قالیباف بیشتر بود. در هر صورت با آقای قالیباف مذاکره شد و ایشان گفتند من نظر شما را قبول ندارم که باید کنار بروم اما چون تصمیم جمعی گرفتهاید، به احترام تصمیم جمعی شما کنار میروم.
- در مؤتلفه هیچکس فکر نمیکرد آقای میرسلیم بدون هماهنگی با سایر اصولگرایان رأی میآورد. به هر حال نظرسنجیها وجود داشتند و در بهترین حالت رأی سه درصدی برای ایشان متصور بودند اما بحث این بود که خوب است که ما به عنوان حزب بمانیم ولو این که رأی نیاوریم، بعضیها هم میگفتند که درست نیست بمانیم چون اولا به تعامل خود با اصولگرایان آسیب میزنیم و ثانیا رأی هم نمیآوریم.
- دو روز قبل انتخابات (ریاستجمهوری) این مسئله که میرسلیم بماند یا نه، به اوج خود رسیده بود. تا چهارشنبه بعد از غروب این تردید در حزب مؤتلفه وجود داشت. خود آقای میرسلیم تصمیم به ماندن داشتند. عدهای هم معتقد به ماندن بودند اما ابهامهایی بود... ما نظرات مختلف را گرفتیم و مشورت کردیم، چه با خود اعضای شورای مرکزی و چه با بیرون مؤتلفه. یک جلسه مدیریتی تشکیل دادیم. رئیس شورای مرکزی، دبیر کل و رئیس هیات نظارت. ما سه نفر از ساعت ۱۰ شب به بعد جلسه گذاشتیم و فرصت دعوت کردن شورای مرکزی هم نداشتیم. این جلسه سه نفره با توجه به ممکن نبودن جمع کردن تمام اعضای شورای مرکزی به خاطر سابقه طولانی و ممتد با روحانیت و هماهنگیای که با اصولگرایان داشتیم، مصلحت را این دانستیم که از حمایت از نامزد خود منصرف بشویم و از نامزدی آقای رئیسی حمایت کنیم. این جمع سه نفره که از اعضای ارشد حزب مؤتلفه بودند، این نظر را متفقا اعلام کردند.
- دبیر کل که بنده بودم و هنوز هم هستم. آقای بادامچیان به عنوان رئیس شورای مرکزی و آقای توکلیبینا هم به عنوان رئیس هیات نظارت. جلسه سه نفره بود. حدود ساعت ۱۲ شب با تعاملاتی که با بیرون و داخل مؤتلفه داشتیم و ممکن نبودن این که شورای مرکزی جلسه داشته باشد تصمیم [خود را گرفتیم]. قبول داریم این تصمیم شورای مرکزی نبود اما تصمیم مدیریتی سه نفر از مسئولان طراز اول مؤتلفه بود. حدود ساعت ۱۲ تصمیم گرفتیم بیانیه بدهیم. در اطلاعیه اعلام کردیم مؤتلفه اسلامی از ادامه نامزدی کاندیدای مورد نظر خود صرف نظر کرده و از آقای رئیسی حمایت میکند. این [اطلاعیه] ساعت ۱۲، ١٢:١٥روی رسانهها قرار گرفت. قبلا با آقای میرسلیم صحبتهایی شده بود ولی ایشان اصرار به ماندن داشتند. بعد از اطلاعیه ما، ایشان اعلام کردند باز هم میمانند. فردای آن روز هم با ایشان یک جلسه گذاشتیم که ما فکر میکنیم مصلحت مؤتلفه و جریان اصولگرایی و روحانیت در این است که شما اعلام انصراف بکنید. آقای میرسلیم گفتند من چنین مصلحتی را احساس نمیکنم و در رقابت باقی ماندند.
- به نظر من آن طرف هیچ کس با حزب مؤتلفه دشمنی ندارد. بنده هیچ اصولگرایی را دشمن مؤتلفه نمیدانم. در اصول هم در اکثریت موارد مشترک فکر میکنیم اما در سلیقهها، عدهای سلیقه مؤتلفه را قبول ندارند ما هم بعضی از سلایق آنها را قبول نداریم.
- اولا آقایان خودشان تعریفی از نواصولگرایی اعلام نکردهاند. بنده هم وقتی صرف نکردم که حرف شخص دیگری را تفسیر بکنم. اصولگرایی و نواصولگرایی را تعریف کنند تا بعدا ما در مقام توضیح و تفسیر برآییم. البته اگر لازم دانستیم.
- به نظر من در جریان اصولگرایی آنجایی که بحث اصول است، ما هیچ فرقی با یکدیگر نداریم. یعنی در اصولی که پایداری و ایثارگران و روحانیت و قالیباف به آن معتقدند، هیچ اختلافی وجود ندارد اما در روشها قطعا با هم اختلاف نظر داریم.
- ببینید من از شما عذرخواهی میکنم اما خودم را موظف نمیدانم آقای قالیباف یا غیر از آقای قالیباف هر حرفی که میزنند، من هم بلافاصله آن را تفسیر کنم.