روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:نظام جمهوری اسلامی ایران طی سالها و دهههای گذشته همواره در «شرایط حساسی» قرار داشته است که اگرچه برخی آنرا دستمایه طنز قرار میدهند ولی وقتی به مسائل و حوادث این قریب به چهار دهه درست دقت شود، مقطعی را سراغ نداریم که در آن حادثهای و ماجرایی رخ نداده باشد.
برخی از این شرایط حساس را واقعاً دشمنان این نظام نوپا و مستقل ایجاد کردند که حوادث بزرگ دهه اول انقلاب و از همه مهمتر تحمیل یک جنگ هشت ساله و درگیر شدن همه توان کشور به دفع تجاوز دشمن بعثی و پس از آن بازسازی خرابیها اختصاص یافت.
ولی این، همه ماجرا نیست. حساسیت را گاه و بیگاه بویژه در دو دهه گذشته، خودمان بوجود آوردهایم نمیتوان بطور کلی نقش دشمن را نادیده گرفت اما قدرت طلبیها و فساد ناشی از آن و تبعات گستردهای که در همه زمینهها داشته که ربطی به دشمن ندارد.
آیا تخریب شخصیتها و به حاشیه بردن نیروهای انقلابی کار دشمن بود؟ بیتدبیری در اداره امور که منجر به فسادهای چند هزار میلیارد تومانی شد، به وجود آوردن گروههای خودسر برای تخریب رقیب، دروغ و تهمت و رواج بداخلاقی، دشمن تراشیهای بیدلیل در سیاست خارجی، راه دادن افراد و جریاناتی که هیچ نسبتی با انقلاب نداشتند به سوی مناصب و جایگاههای تعیین کننده، و مصادیق فراوانی از این دست به دشمن ربطی ندارد.
اینها هنرنمایی محض خودمان میباشد و در این میان آتش زدن به باورهای نسل دوم انقلاب و بدبین کردنشان نسبت به نظام که واقعاً گناهی نابخشودنی است. این بدبینی فقط برای شرایط موجود نیست بلکه نسبت به اصل و اساس انقلاب اسلامی و اهداف و انگیزههای آن نیز صدق میکند.
چگونه میتوان بیاعتمادی ایجاد نکرد وقتی فردی که 8 سال در مسند ریاست قوه مجریه این نظام بوده، در فضای مجازی و از طریق ویدئو کنفرانس با مردم صحبت میکند و با طرح مواردی که متاسفانه پاسخگویی نیز برایش پیدا نمیشود همه را دچار تناقض فکری مینماید؟ میگوید: حمله به سفارت انگلیس با اطلاع انگلیسیها و نظام بوده و حتی رسانه ملی را متهم به پخش مستقیم این رویداد مینماید.
از وقایع دیگر، فساد در سایر قوا، لکهدار کردن چهرههای انقلابی و زمامداران و نهادهای انقلابی و... هرچه میخواهد میگوید و چون کسی نیز پاسخ نمیدهد عدهای از مردم باور میکنند و از فسادهای گسترده دوران حاکمیت خود وی غافل میگردند. با این اوضاع، کدام ارزش برای اعتقاد باقی میماند؟ کار به جایی میرسدکه برخی از چهرههای انقلابی و پیشرو در نهضت، از بسیاری کارها تبری میجویند و مرتب تکرار میکنند: ما نقشی نداشتیم. ما نمیخواستیم کار به اینجا بکشد! گویا هر کس تیشهای برداشته و به ریشههای این درخت میزند بدون آنکه متوجه عاقبت کار باشد. این سوراخ کردن عرشه یک کشتی است که همه بر آن سوار هستند. انقلابیها منزوی میشوند و عدهای غیرانقلابی و تازه به دوران رسیده، جای آنان را میگیرند.
در پایان باید گفت: درست است که اکنون به هر دلیلی باز نظام همچنان در «شرایط حساس» قرار دارد و دشمنان آشکارا چنگ و دندان نشان میدهند و شبح جنگی نامعلوم بر منطقه سایه افکنده، اما اگر قرار باشد آسیبی به این نظام برسد حتماً از این ناحیه و حوادثی همچون آن نیست. زیرا قطعات سیاسی منطقه خاورمیانه به نحوی کنار هم چیده شدهاند که هر جابجایی کوچک و حرکت نسنجیدهای کل معادلات را بهم میریزد. ولی چیزی که برای مسئولان نظام جمهوری اسلامی مهم و حیاتی و مسئولیت اول آنان میباشد، جلوگیری از پدیده رو به گسترش «ریزش باروهای باور» است. این حصارهای محکم ارزشی و اعتقادی شاید بیش از این تاب تحمل سنگهای بزرگی که از منجنیقهای متعدد خارج و داخل پرتاب میشوند را نداشته باشد. تدبیری لازم است که برای مدت کوتاهی هم که شده، این شرایط حساس، کمی فروکش نماید تا بتوان نفسی کشید. راه حل آنرا نیز خود آقایان بهتر میدانند و احتیاج به پرگویی نیست.