هوشنگ گلمکانی، سردبیر مجله «فیلم»، درباره سطح فیلمسازی اصغر فرهادی، کارگردان مشهور سینمای ایران میگوید که او از سطح «خوب» پایینتر نیامده اما سه فیلم اخیرش در حد بهترین فیلمهای کارنامهاش نیستند.
توقعات از فرهادی بالاست
به گزارش یورونیوز، گلمکانی در پاسخ به منتقدان و تماشاگرانی که فیلم «همه میدانند» را در حد ساختههای قبلی اصغر فرهادی ارزیابی نمیکنند، به یورونیوز گفت: «این به نظرم عیبی ندارد. استاندارهای کیفی کارنامه فرهادی بالاست و بنابراین توقعها هم از او بیشتر است. فرهادی که تصمیم نگرفته فیلمهایی در سطحی پایینتر از "جدایی نادر از سیمین" بسازد. او تلاش خودش را میکند و این بار هم فیلم خوبی ساخته اما فیلمش در حد "جدایی..." نیست. اگر نمره "جدایی..." ۱۸ باشد، نمره فیلمهای بعدی فرهادی مثلا ۱۴ تا ۱۶ است. در بین فیلمهای فرهادی، فیلمهای "چهارشنبهسوری"، "درباره الی" و "جدایی نادر از سیمین" نزدیک به شاهکار بودند. سه فیلم اخیر فرهادی هم فیلمهای خوبی هستند ولی در حد آن سه فیلم نیستند. همین فینفسه مطلوب است.»
اصغر فرهادی در چند سال اخیر، سه فیلم «گذشته»، «فروشنده» و «همه میدانند» را ساخته است. اما بسیاری از منتقدان ایرانی و خارجی، این سه فیلم را در حد فیلمهایی چون «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» نمیدانند.
روانشناسی اجتماعی ایرانیان مهم است
هوشنگ گلمکانی درباره تفاوت سطح کیفی آثار فرهادی در دهههای هشتاد و نود شمسی میگوید: «من اصلاً نمیدانم این بحث چرا مطرح میشود. یک فیلمساز چند شاهکار ساخته و چند فیلم خوب. ما باید به روانشناسی اجتماعی جامعه خودمان هم توجه کنیم. در ایران پنجه میکشند به صورت آدمهای موفق. انگار خوشحال میشوند او از نقطه اوج خودش پایین بیاید و حتی ساقط شود. بعد هم مسخرهاش میکنند. این همان کاری است که مشهور شده به نخبهکشی. نخبهکشی فقط کار حکومتها نیست. مردم هم چنین کاری میکنند. عدهای از مردم خوشحال میشوند که آدمهای مشهور و موفق را به زیر بکشند و شاهد خفت و خواری آنها باشند. چون خودشان به جایی نرسیدهاند یا ناکام ماندهاند، ته دلشان میگویند چقدر خوب که فلانی هم زمین خورد. انتقام ناکامی خودشان را با شکست آدمهای موفق می گیرند. من در چنین مواردی همیشه یاد فیلم "مالنا" میافتم. آن زنها به زیبایی مالنا حسادت میکردند. مردها هم حسرت میخوردند که چرا دستشان به مالنا نرسیده. وقتی هم که موقعیت مناسب نصیبشان شد، به خشنترین شکل ممکن با مالنا برخورد کردند. اظهار این که چون این فیلم فرهادی در حد فیلمهای سابق او نیست بنابراین مزخرف است، صرفاً ناشی از دغدغههای هنری نیست بلکه در روانشناسی اجتماعی ما هم ریشه دارد.»
آقای گلمکانی میافزاید: «من متوجه نمیشوم تماشاگران و منتقدانی که این طور اظهار نظر میکنند، منتظر چه چیزی هستند. آیا فیلمسازان بزرگ تاریخ سینما، همیشه شاهکار خلق کردهاند؟ ساخته شدن یک شاهکار سینمایی، جدا از نبوغ و هنر سازنده فیلم، بستگی به عوامل زیادی دارد. این طور نیست که یک فیلمساز بزرگ، هر بار که میخواهد فیلم بسازد، تصمیم بگیرد یک شاهکار بسازد و حتماً هم بسازد. آیا همه فیلمهای هیچکاک و جان فورد و برگمان یا هر فیلمساز بزرگ مورد علاقة ما شاهکار بودهاند؟ کارنامه فیلمسازان بزرگ هم بالا و پایین دارد. در مسیر کاریشان در قلههایی مرتفع، کمی بالاتر میروند یا پایینتر میآیند.»
«همه میدانند»، مشکلی برای فرهادی ایجاد نمیکند
سردبیر مجله فیلم درباره احتمال مشکلآفرینی پخش و تماشای اینترنتی فیلم «همه میدانند» در ایران، میگوید: «ممکن است کسانی در گوشه و کنار نق بزنند، اما از نظر قانونی فکر نمیکنم مشکلی برای اصغر فرهادی پیش بیاید؛ چرا که کل این ماجرا، موضوع حساسی نیست. داستان فیلم جنبه سیاسی و ایدئولوژیک ندارد و تنها مشکلی که وجود دارد، نوع پوشش خانمهاست که آن هم پردهدری خیلی حساسیتبرانگیزی نیست اما به هر حال به همین دلیل فیلم در ایران نمیتواند اکران شود.»
وی همچنین درباره این شایعه که پخش اینترنتی فیلم «همه میدانند»، خواسته خود اصغر فرهادی بوده ولی فرهادی به گونهای عمل کرده که مسئولیتی متوجه او نشود، گفت: «آقای فرهادی با توجه به تعهداتش به تهیهکننده فیلم، طبعاً خودش نمیتواند پخشکننده نسخه فیلم بوده باشد. ولی گفته است که چون این فیلم پخش شده، و مایل است تماشاگر فارسیزبان دیالوگهای فراوان فیلم را دقیقا متوجه بشود، زیرنویسی را که خودش بر تنظیم آن نظارت داشته، در فضای مجازی منتشر کرده است. با این که عدهای هم گفتهاند توزیع اینترنتی فیلم با تصمیم خود فرهادی بوده، ولی چون این کار از نظر اقتصادی به نفع خودش و تهیهکننده فیلم نیست، قاعدتاً دور از عقل است که خود فرهادی آن را در فضای مجازی پخش کرده باشد. به نظرم توضیحش در روزنامه "شرق"، توضیح قانعکنندهای بود.»
اصغر فرهادی روز سهشنبه ۱۳ آذر در گفتوگو با روزنامه «شرق» توضیح داد که قرار بوده فیلم «همه میدانند» به این دلیل که در ایران امکان اکران ندارد، پس از اکران فیلم در آمریکا، روی اینترنت منتشر شود تا مردم ایران بتوانند آن را تماشا کنند ولی پس از انتشار اینترنتی قابل انتظار اما غیرقانونی فیلم، سازندگانش زیرنویس از قبل آماده شده را منتشر کردند «تا مانع انتشار زیرنویسهای متفرقه» شوند. پوشش بازیگران زن فیلم «همه میدانند» دلیل اصلی ممنوعیت اکران این فیلم در ایران است.
فرهادی مرد است، گلشیفته زن
سردبیر مجله فیلم در پاسخ به این سوال که چرا عدم رعایت ضوابط پوشش شرعی در فیلم اصغر فرهادی برای وی مشکلساز نمیشود اما همین امر در صورت بازگشت گلشیفته فراهانی به ایران، احتمالاً موجب برخورد مقامات قضایی ایران با گلشیفته فراهانی خواهد شد، به یورونیوز گفت: «کار گلشیفته قابل مقایسه با کار فرهادی نیست. از نظر کسانی که این چیزها را مصداق کار "خلاف" میدانند، "خلاف" فرهادی (اگر حتی خلافی هم در کار باشد) خیلی رقیقتر از کار گلشیفته فراهانی است. ضمناً فرهادی مرد است و گلشیفته زن. عرف و سنت هم در نحوه موضعگیری این و آن علیه این دو نفر دخیل است. همین چند سال پیش لیلا حاتمی با ژیل ژاکوب، که یک پیرمرد است، در جشنواره کن دست داد و آن همه جنجال به پا شد. ولی همین اتفاق در مورد یک سینماگر مرد ایرانی به آن اندازه حساسیت ایجاد نمیکند.»
فرهادی نباید آثارش را تفسیر کند
هوشنگ گلمکانی درباره این انتقاد که اصغر فرهادی پس از ساخت هر فیلم، در گفتوگوهای مطبوعاتیاش مفصلاً درباره معانی و پیامهای مستتر در فیلمش توضیح میدهد، گفت: «این به نظر من هم کار درستی نیست. فرهادی از این جهت برخلاف کیارستمی است. کیارستمی مایل بود نکتهای را پرتاب کند وسط جمعیت، سپس خودش بایستد و واکنشها و تفسیرها را تماشا کند. اما فرهادی این طور نیست و به نظر من اشتباه میکند که خودش فیلمهایش را تفسیر میکند. شاید کار درست این باشد که در مصاحبههایش یک کلید، به طور کلی، به تماشاگر بدهد و بعد از آن دیگر خودش کنار بایستد. مثلاً فرهادی در مصاحبه با روزنامه شرق، به همزیستی الخاندروی دیندار و پاکوی غیردیندار اشاره کرد و گفت که این دو نفر به همزیستی میرسند برای "نجات موجودی به نام ایرنه". ایرنه هم ظاهراً نماد ایران بود. همین مورد نشان میدهد فرهادی اشتباه کرده که این قدر وارد تفسیر و جزئیات شده. اینها نکاتی هستند که دیگران باید به آنها برسند نه اینکه فرهادی خودش آنها را توضیح بدهد. فرهادی آدم بسیار باهوشی است و حساسیتها را درک میکند و میداند که فیلمهای او همیشه بحثانگیز بودهاند. من به یاد نمیآورم که در تاریخ سینمای ایران، فیلمی به اندازه "جدایی نادر از سیمین" موضوع بحث و تفسیر از جنبههای مختلف بوده باشد. این بحثانگیزی آثار، نشان دهنده قدرت یک فیلمساز است. بعضی از این تعبیر و تفسیرها ممکن است در ذهن فیلمساز بوده باشد و بعضی هم نه؛ یعنی صرفاً برداشتهای تماشاگر باشند. اما فیلمی که پر از جزئیات است، این استعداد و قابلیت را دارد که تعبیرهای مختلفی پدید آورد. فیلمسازی مثل فرهادی، با توجه به حساسیتهایی که در جامعه ما وجود دارد، پس از ساخت فیلمش بهتر است به جمع مفسران فیلمش نپیوندد.»
مگر هیچکاک و برگمان خودشان را تکرار نمیکردند؟
سردبیر مجله فیلم درباره فرم فیلم «همه میدانند» گفت: «فرم این فیلم مثل بقیه آثار فرهادی است. به فرهادی این ایراد را هم میگیرند که از حیث فرم نیز خودش را دارد تکرار میکند. ولی مگر جان فورد و هیچکاک و برگمان و هانکه و خیلیهای دیگر فرم خودشان را تکرار نکردهاند؟ این منتقدان مثلاً انتظار دارند فرم فیلم بعدی فرهادی، مثل آثار قبلی خودش نباشد و شبیه آثار برگمان یا وندرس یا گدار باشد؟ یا هر بار فرم و قالب متفاوتی داشته باشد؟ او یک فیلمساز مولف است و موتیفها و عناصری معنایی و فرمی در کارهایش تکرار میشود. فرهادی کاری را که بلد است انجام میدهد و این کار را بسیار هم خوب انجام میدهد و الان در ایران مقلد پیدا کرده و به نظرم بهزودی در جهان هم مقلد پیدا میکند. همان طور که سبک کیارستمی الگو شده بود و کار برخی از فیلمسازان دنیا را با کیارستمی مقایسه میکنند، اصغر فرهادی هم چنین موقعیتی پیدا خواهد کرد و این نشانه قدرت یک فیلمساز و آثارش است. تقریباً هر فیلمسازی یک الگو را خوب بلد است و با این الگو داستانهای مختلف را روایت میکند. جزئیات فراوان فیلمهای فرهادی، که از نظر فرم و معنا قابل تفسیرند، نشاندهنده قدرت او در کارش هستند. من سه فیلم آخر فرهادی را دوست دارم ولی البته از نظر غنای جزئیات، به نظرم این سه فیلم در حد "جدایی نادر از سیمین" و "درباره الی" نیستند. این را هم ایراد نمیدانم. اینها فرازونشیب در کارنامه یک فیلمساز توانا هستند.»
کیارستمی فیلمساز تجربی بود، فرهادی فیلمساز جریان چیره
با این حال آقای گلمکانی درباره نقش منفی تکرار فرم و محتوا در آثار اصغر فرهادی میافزاید: «از آنجا که فرهادی آدم بسیار باهوشی است باید به روانشناسی جامعه توجه کند. وقتی بخشی از جامعه نسبت به این تکرار عکسالعمل منفی نشان میدهد، او باید فکری به حال این تکرار بکند. چون فرهادی شاعری نیست که در خلوت برای خودش شعر بگوید. او برای تماشاگر انبوه فیلم میسازد و آن قدر باهوش هست که بتواند این تحول را در آینده در کار خودش ایجاد کند. وضعیت او با موقعیت کیارستمی تفاوت دارد. کیارستمی یک فیلمساز تجربی بود و برای تماشاگر خاص فیلم میساخت و در همین عرصه، روایتها و فرمهای مختلفی را تجربه میکرد و برایش مهم نبود که فیلمش چقدر تماشاگر دارد. اما اصغر فرهادی برای تماشاگران عام سینما، برای Mainstream (جریان چیره) فیلم میسازد.»
در ایران همه چیز سیاسی است
هوشنگ گلمکانی درباره غلظت پیامهای سیاسی سینمای فرهادی و تاثیرپذیری او از غلامحسین ساعدی در این زمینه، میگوید: «با توجه به شرایط جامعه ما، هر فیلمی جنبهای سیاسی دارد. حتی فیلمهایی که ظاهراً غیرسیاسیاند. مثلاً همین کمدیهایی که الان روی پرده است و بعضی از آنها واقعاً هم مبتذلند و به نظر میآید فقط برای خنداندن مردم و پول درآوردن ساخته شدهاند، جنبه سیاسی دارند چون وجهی از حیات سیاسی معاصر ما را بازتاب میدهند. مردم هم در این شرایط با استقبال از این فیلمها، به نوعی به اوضاع دهنکجی میکنند و واکنش نشان میدهند. فیلمسازانی مثل فرهادی به شکلهای دیگری به اوضاع حاکم بر جامعه ما واکنش نشان میدهند. برخی ممکن است واکنش سیاسی غلیظتری داشته باشند، برخی هم رقیقتر. اوج دوران ساعدی دهه ۱۳۴۰ بود و الان فرهادی، پنج دهه پس از ساعدی، شاید خودآگاه یا ناخودآگاه نوعی الگوی متحول شده کار ساعدی را در فیلمهایش رعایت میکند. داوری درباره غلظت پیامهای سیاسی سینمای فرهادی هم بستگی به نظر تماشاگر درباره اوضاع کلی حاکم بر جامعه دارد. ممکن است تماشاگری معتقد باشد اوضاع آن قدر خراب است که این میزان پیام سیاسی در آثار فرهادی کم است و او باید واکنش شدیدتری به وضع موجود داشته باشد. برعکس، شاید تماشاگری معتقد باشد اصلاً لزومی ندارد ما شاهد چنین واکنشهایی در آثار فرهادی باشیم. به هر حال از سیاست گریزی نیست. فیلمسازی مثل فرهادی هر کاری بکند، باز میتوان جنبههایی سیاسی در آثارش پیدا کرد یا آنها را تفسیر سیاسی کرد. در سینمای کیارستمی هم جنبههای سیاسی میتوان پیدا کرد. این که در دلالتهای سیاسی در آثار کدام یک از این دو فیلمساز بیشتر بوده، تا حدی ناشی از تفسیر شخصی است. اما فرهادی چون برای انبوه تماشاگران فیلم میسازد، قاعدتاً جنبههای سیاسی آثارش واضحتر است. این جنبهها در سینمای کیارستمی پنهانتر بود. در جامعه ما همه چیز سیاسی است. این که علیه یک فیلمساز چنان موضعگیری شود که گویی او حق ندارد در فیلمش یک دیالوگ یا متلک سیاسی داشته باشد، رویکردی نادرست و خلاف زندگی طبیعی است. در زندگی عادی، در گفتار آدمها شوخی و متلک هم وجود دارد و این چیزها ممکن است قابلیت تفسیر سیاسی هم داشته باشند. جریان راست افراطی، اظهار نظر سیاسی مخالف را برای "دیگران" و بهاصطلاح غیرخودیها به رسمیت نمیشناسد و واکنش نشان میدهد یا به هر خال در پروندة او ثبت میکند. تفکر توتالیتر همه چیز را برای خودش میخواهد و خوش ندارد کسی کوچکترین حرفی علیه تفکر او بزند. به هر حال فیلمسازی مثل فرهادی باید منتظر این جور عکسالعملها هم باشد. اگر فرهادی فیلمی بسازد و هیچ کس چیزی علیه او نگوید، اتفاقاً این نشان میدهد که فیلم او بیخاصیت است.»
شفافیت در ایران دشوار است
آقای گلمکانی در خصوص کمرنگ شدن عناصر «قضاوت» و «دروغ» در فیلم جدید اصغر فرهادی، نسبت به آثار قبلی وی، میگوید: «خود فرهادی هم گفته که چون قصه این فیلم در جامعهای متفاوت از جامعه ایران میگذرد، آدمهای قصه خیلی زودتر خودشان را افشا میکنند و افشای اسرار گذشته آنها هم، برخلاف جامعه ایران، واکنش شدید منفی به بار نمیآورد. البته قضاوت افراد را تغییر میدهد ولی فاجعهای رقم نمیزند. من بازی با مفاهیم و مقولاتی چون "افشاگری" و "قضاوت" و "راست" و "دروغ" را در فیلمهای فرهادی دوست دارم چون این چیزها مسائل جامعه ما هستند و آدمها در زندگی روزمرهشان مدام با این امور درگیرند. این جور فیلمها لااقل در ذهن بخشی از مردم میتواند تاثیر بگذارد و آنها را در مورد خودشان و اعمال و افکارشان به تردید بیندازد که شاید بعضی جاها، تجدید نظری در رفتارشان بکنند. اگر نگوییم فرهادی به عنوان یک سینماگر مولف، این مضمون را به سینمای ایران بلکه به سینمای جهان اضافه کرده، اما بهاصطلاح پروندهاش را روی میز آورده و چنین مضمون و محتوایی در کار فرهادی، به فرم هم تبدیل شده است. در فیلم "همه میدانند"، نسبت به فیلمهای قبلی فرهادی، نقش عناصر "قضاوت" و "دروغ" کمرنگتر بود؛ چون احتمال کشمکش در اثر راستگویی و افشای حقیقت کمتر بود. مثلاً وقتی حقیقت درباره پدر اصلی ایرنه فاش میشود، کشمکش چندانی ایجاد نمیشود اما در ایران چنین چیزی میتواند یک فاجعه ایجاد کند.»
فرهادی برخلاف بیضایی، زیاد منتقد حکومت نیست
سردبیر مجله فیلم درباره شباهتها و تفاوتهای سینمای اصغر فرهادی و بهرام بیضایی گفت: «فرهادی بیشتر منتقد جامعه است تا منتقد حکومت. اگر بخواهیم فرهادی و بیضایی را از حیث مواجهه انتقادی با جامعه و حکومت مقایسه کنیم، باید بگوییم شباهتشان در این است که هر دو منتقد "جامعه"اند. تفاوتشان هم در این است که انتقاد از حاکمان در کار فرهادی، کمرنگتر از کار بیضایی است. علاوه بر این، بیضایی مفاهیمی کلی را با نظر انتقادی مطرح میکند که گاه به انتزاع و ابهام میرسد، ولی فرهادی به درون روح و روان آدمها نقب میزند و روابط آدمها را در زندگی شخصی و در گسترهای اجتماعی واکاوی میکند. به نظرم تاثیر اجتماعی کار فرهادی خیلی بیشتر و بزرگتر از تاثیر کار بیضایی در عرصه اجتماع است. فرهادی ذهن آدمها را به چالش میطلبد ولی طرح مفاهیم کلی، حالت انتزاعی پیدا میکند و به همین دلیل بسیاری از تماشاگران در درک سینمای بیضایی مشکل دارند. ارزشهای کار بیضایی در زمینههای دیگریست. اما فرهادی ذهن تماشاگر را درگیر میکند و حس همذاتپنداری آنها را برمیانگیزد. در فیلمهای بیضایی گاهی "موقعیت" قابل درک نیست و تماشاگر نمیداند کجا باید بایستد؛ باید فقط تماشا کند یا اینکه با شخصیتها همذاتپنداری کند. همذاتپنداری با شخصیتها و موقعیتهای آثار بیضایی دشوار است.»
«فقر» مساله رخشان بنیاعتماد است نه اصغر فرهادی
آقای گلمکانی همچنین درباره تفاوت رویکرد اصغر فرهادی و رخشان بنیاعتماد به مقولاتی چون فقر و عدالت اجتماعی، به یورونیوز گفت: «فیلمهای رخشان بنیاعتماد از نظر کیفیت سینمایی با آثار فرهادی قابل مقایسه نیستند. بنیاعتماد بیشتر به فقر و مشکلات کاستیهای اجتماعی و وظایف محقق نشده مدیران جامعه میپردازد. ولی فقر و کمبودهای اجتماعی موضوعات فیلمهای فرهادی نیستند. اگرچه در فیلمهای فرهادی آدمهای فقیر هم وجود دارند که برخی رفتارهایشان ممکن است ناشی از فقرشان باشند، اما فیلمهای فرهادی با روح و روان آدمها سر و کار دارند و این جنبه در فیلمهای رخشان بنیاعتماد خیلی رقیق است. از این حیث فیلم "بانوی اردیبهشت" در کارنامه بنیاعتماد فیلم کمیابی است چرا که در این فیلم به نیازهای یک زنِ جوان تنها توجه میشود فارغ از فقر و مشکلات اجتماعی. یا مثلا احساس تنهایی رسول (عزتالله انتظامی) در "روسریآبی" که منجر به تصمیمش برای ازدواج با دختری فقیر میشود، در حالی که دختران خود رسول پای عرف و سنتها را پیش میکشند ضمن اینکه حواسشان به ارث پدر هم هست. جدا از این که پدیدههایی چون فقر و مشکلات اجتماعی در کانون فیلمهای رخشان بنیاعتماد قرار دارند ولی مساله فرهادی چنین مقولاتی نیست، جزئیات در فیلمهای فرهادی بسیار مهم است و آثار او از این حیث، بسیار غنیترند.»