سرویس تاریخ «انتخاب»: حسن روحانی که در آستانه انقلاب اسلامی در لندن به سر میبرد و چند باری هم در نوفل لوشاتو خدمت امام رسیده بود، روز چهارشنبه ۱۱ بهمن ۵۷ به محض اینکه باخبر شد هواپیمای حامل امام فردای آن روز روانه تهران خواهد شد، خود را به سرعت به نوفل لوشاتو رساند تا جزو مسافران این پرواز تاریخی باشد، اما این اتفاق هرگز نیفتاد، چراکه لیست مسافران از قبل بسته شده بود. روحانی در کتاب خاطرات خود «انقلاب اسلامی (۱۳۵۷-۱۳۴۱)» (مرکز اسناد انقلاب؛ ۱۳۸۸؛ ۵۲۵-۵۲۶) ماجرا را اینطور روایت میکند:
امروز چهارشنبه (۱۱ بهمن ۱۳۵۷) نزدیک ظهر که به خانه آمدم، گفتند: «یکی از دوستان از پاریس دو بار تماس گرفته است.» هر کاری کردم نتوانستم تلفن نوفل لوشاتو را بگیرم. همه تلفنها مشغول است. چارهای نبود که در منزل منتظر تلفن مجدد بمانم. حدود ساعت یک بعدازظهر یکی از دوستان تماس گرفت و گفت: «حرکت امام به ایران امشب خواهد بود.» سریع به سمت بندر «دوور» حرکت کردم. حدد ساعت چهار بعدازظهر به بندر رسیدم و با کشتی به بندر «کاله» و از آنجا با قطار به سمت پاریس رفتم. حدود ساعت هفت بعدازظهر به پاریس و ساعت هشت بعدازظهر به نوفل لوشاتو رسیدم. همه آماده حرکت بودند. احمد آقا را پیدا کردم و گفتم: «من هم با شما عازم خواهم بود.» گفت: «لیست اسامی دست آقای عراقی است.» آقای عراقی را پیدا کردم که آماده حرکت بود. گفتم، اسم من را هم در لیست بنویسد. گفت: «لیست اسامی بسته شده و دست بنیصدر است و او هم به فرودگاه رفته است»! خیلی ناراحت شدم. در حیاط باغ آقای محمد منتظری را دیدم که عصبانی بود. گفتم: «من دیر رسیدم و آقای عراقی میگوید لیست بسته شده است.» گفت: «اسم من را هم در لیست ننوشتهاند، چند نفر از دوستان دیگر هم همینطور. بیا فردا با پرواز دیگری به تهران برویم.» گفتم: «اگر با این پرواز نروم، ترجیح میدهم برگردم لندن و با خانوادهام به ایران برگردم.» به هر حال با یکی از اتوبوسها به سمت فرودگاه «اورلی» حرکت کردیم. در فرودگاه آقای اشراقی را دیدم و گفتم: «مایل بودم با این پرواز به ایران بروم.» گفت: «من هم چند روزی در پاریس هستم و بعدا به ایران میروم.» ظاهرا لیست را بعدازظهر به «ایرفرانس» دادهاند. به هر حال در سالن فرودگاه که حدود سیصد چهارصد نفر از دانشجویان برای بدرقه آمده بودند، ماندیم تا پرواز هواپیمای امام انجام شد.
بعد با آقای اشراقی به منزل محله کشان آمدیم. ساعت حدود دوازده شب است. کسی نمیتواند بخوابد. همه کم و بیش نگران این پرواز هستیم. تلفنها مرتب با تهران در تماس هستند. صبح زود حدود ساعت پنج شش صبح است که خبر میرسد هواپیمای امام در فرودگاه مهرآباد به زمین نشسته است. اشک شوق از دیدگاه همه جاری است. لحظات تاریخساز برای ملت ایران و جهان اسلام است. لحظه به لحظه از تهران خبر میرسد، پیاده شدن امام از هواپیما، استقبال در سالن فرودگاه و بالاخره حرکت امام به سوی بهشتزهرا. خبر رسید که امام از میدان آزادی عبور کردهاند تا زمانی که بالاخره خبر رسید امام به بهشتزهرا رسیدهاند و در آنجا سخنرانی خواهند داشت. خبرگزاریها از بزرگترین استقبال تاریخ در تهران خبر میدهند. بیش از سی کیلومتر طول صف استقبالکنندگان است.
عصر امروز (۱۲ بهمن ۵۷) با آقای اشراقی و دوستان خداحافظی کردم و به لندن برگشتم. آقای اشراقی در کنار خانواده امام در پاریس مانده است.
صادق خلخالی: کسی که اینقدر بینش ندارد و اسم تعزیر را شکنجه میگذارد نمیتوان گفت: صلاحیت دارد... / مهندس سحابی: اگر قرار باشد عزل و نصبها همه با تظاهر و راهپیمایی و شور و هیجان مردم صورت گیرد قوه قضاییه به چه درد میخورد؟! / اعظم طالقانی: من این توطئه را از طرف آمریکا و انگلیس و شوروی و سمپاتهای آنها میدانم. / موسوی خوئینیها: آیا هیچ فکر کردهاید که چرا از زمانی که آقای بنیصدر به مقام ریاستجمهوری دست مییابند به تدریج شعار مرگ بر آمریکا فراموش شده است؟!... آیا هرگز دیدهاید که اجتماعکنندگان در سخنرانیهای آقای بنیصدر... در پی سخنرانیهای ایشان ناگهان فریاد مرگ بر آمریکا از حلقوم آنان بیرون بیاید و فضای سیاسی ایران را عطرآگین کند؟