سرویس تاریخ «انتخاب»: صبح روز شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ مجلس شورای اسلامی به ریاست علیاکبر هاشمی رفسنجانی تشکیل جلسه داد. در این جلسه طرح دوفوریتی عدم کفایت سیاسی بنیصدر مطرح و نمایندگان مخالف و موافق آن صحبت کردند. صبح و عصر فردای آن روز نیز برای ادامه بررسی همین طرح جلسات مجلس شورای اسلامی برگزار شد.
بیشتر بخوانید:
بخش دوم گزارش جلسه مورخ سیام تیر و نیز بخش نخست از جلسه فردای آن روز را که به ترتیب در روزنامه کیهان، مورخ ۳۱ خرداد و ۱ تیر منتشر شد در ادامه میخوانید:
موسی زرگر نماینده شهریار و اشتهارد، موافق طرح
[تنفس در ساعت ۱۰ و ۳۵ دقیقه پایان یافت. سخنران بعد از تنفس موسی زرگر بود که به عنوان موافق طرح صحبت کرد. وی گفت:]در بررسی عملکرد آقای بنیصدر ابعاد مختلفی وجود دارد که مهمترین آنها عبارتاند از:
۱- تخلفات ایشان از قوانین عادی و قانون اساسی؛
۲- عدم کفایت سیاسی.
[..]آقای بنیصدر پس از منصوب شدن به ریاستجمهوری شدیدا فعالیت میکنند تا تمام مراکز قدرت را به دست آورند. با جانشینی فرمانده کل قوا (قدرت نظامی) و با ریاست شورای انقلاب قوه مقننه، و با تعیین وزیر دارایی و رئیس کل بانک مرکزی به میل خود قدرت اقتصادی، و با گماشتن یاران نزدیک خود در رادیو تلویزیون (قطب تبلیغاتی) را با انحصارطلبی کامل به دست میگیرند.
[..]نصایح امام در ایشان موثر واقع نشد و بالاخره به راهی رفتند که کشور را به پرتگاه سقوط کشاندند. به نظر اینجانب آقای بنیصدر که طبق اصل ۱۱۳ قانون اساسی مسئولیت اجرای قانون اساسی و تنظیم روابط قوای سهگانه را دارد و طبق اصل ۱۲۱ سوگند یاد کرده است پاسدار مذهب رسمی، نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی باشد و همه استعداد و صلاحیت خویش را در راه ایفای مسئولیتهایی که به عهده گرفته است به کار گیرد و خود را وقف خدمت به مردم و اعتلای کشور کند و اخلاق و دین را ترویج نماید و از حق و گسترش عدالت پشتیبانی نماید و از خودکامگی پرهیز کند، نه تنها کفایت سیاسی انجام وظایف خود را نداشته بلکه در جهت عکس اهداف فوق به صورت جریانی همراه سایر نیروهای ضدانقلاب حرکت کرده است و او حتی نتوانسته است روابط خود را با قوه مجریه بر اصل قانون و حسن نیت تنظیم کند چه رسد به اینکه روابط قوای سهگانه را تنظیم نماید.
صادق خلخالی نماینده قم، موافق
آقای بنیصدر به چند دلیل کفایت سیاسی ندارند: یکی اینکه در داخل و خارج به دست ضدانقلاب بهانه میدهد و تمام کسانی که با انقلاب مخالفت دارند در اطراف او جمع میشوند و افرادی مثل دختر ناجی معدوم و فرزندان طاغوتیان و تاجران محتکر و حزب جمهوری خلق مسلمان به عنوان طرفداری از بنیصدر خود را مطرح میکنند و اینجاست که میگوییم ایشان بینش سیاسی ندارد و نمیتواند در راس امور مملکتی قرار گیرد.
مسئله دیگر این است که وی همیشه از نهادهای انقلابی مثل سپاه و جهاد انتقاد میکرده است؛ و این معنا را مردم درک میکنند کسی که اینقدر بینش ندارد و اسم تعزیر را شکنجه میگذارد نمیتوان گفت: صلاحیت دارد.
من بنیصدر را نه کافر میدانم نه منافق بلکه بینش و کفایت سیاسی امر دیگری است. آقای بنیصدر در سخنرانیها به جای اینکه در خط امام باشد حرفهایی میزند که مخالف خط امام است. مردم رای را به خاطر چه دادند؟ توهم کردند که ایشان در خط امام است.
اکنون تمام لیبرالها که از ابتدا با هم دشمن بودند از بنیصدر حمایت میکنند.
مهندس سحابی، مخالف
ابراز مخالفت نشانه و حاکی از آن نیست که من با همه اعمال آقای بنیصدر موافق باشم و کسانی که در شورای انقلاب بودند شاهد اختلاف نظر بنده و ایشان بودند. اما بعد از انتخاب ایشان ما به دلیل دلبستگی به جمهوری اسلامی موظفیم که دست به دست هم دهیم که این جمهوری ریشهدار شود. اگر من به عنوان مخالف صحبت میکنم، نه به دلیل این است که بگویم آقای بنیصدر بیعیب و نقص است، من مخالف آنچه هستم که در این طرح مطرح میشود که مسئلهای تاریخی و حساس است.
[ضمن توضیح اختلافات بین رئیسجمهور و سران حزب جمهوری اسلامی]آن روزهایی که ایشان در یک سال پیش بیان میکرد آن روندها همچنان به عملکرد خود ادامه دادند و لحظه به لحظه ایشان را به مواضعی کشاند که برای حفظ و دفاع از خود کارهایی بکند و سخنانی بگوید و یا احتمالا مصاحبههایی بکند. این روند، روند سالمی نبود. بنیصدر عیبش این بود و هست که حرف زیاد میزند و خیلی جاها از حدود احساس مسئولیت خارج میشود. آنطور خارج میشود که کیان جمهوری اسلامی را در معرض سوال و خطر قرار میدهد، اما این ظاهر مطلب است. اما طرف مخالف هم آرام عمل میکرد و پیشرفت میکرد. تقصیر آقای بنیصدر عدم کفایت سیاسی است و طرف مقابل هم مقصر در ایجاد این عدم کفایت سیاسی بود.
[با اشاره به سخنان حجتالاسلام خامنهای در نماز جمعه روز قبل از آن]برادر عزیز جنابعالی معاون وزارت دفاع بودید؛ نماینده امام بودید، قدرت شما در وزارت دفاع از وزیر دفاع بسیار بالاتر بود. خود شما چه کردید؟! اگر تقصیری هست و اشکالی هست شما هم در آن سهیم هستید. در هر امری که بفرمایید آقای بنیصدر میتواند بگوید که آیا جبهه مخالف ایشان واقعا دلسوزانه برای انقلاب و امام و در خط امام حرکت کرده است. در این دعوا آیا فقط یک طرف بود و حمله میکرد و طرف دیگر آرام بود. به هر حال بنده فکر میکنم با شرایطی که پیش آمده و جوی که امروز حاکم است و صرف نظر از اینها با موضعگیریهای آقای بنیصدر، آقای بنیصدر دیگر نمیتواند رئیسجمهور باشد؛ و اینکه مجلس به فرض محال این طرح را رد کند، آقای بنیصدر نمیتواند دیگر با این وضع بماند. چه خوب بود ایشان استعفا میداد که کار به اینجا نمیکشید. به هر حال من این نگرانی شدید را دارم که بعد از این اوضاع بدتر شود.
آقایان ما همیشه طرفدار این بودیم و هستیم که مردم تعیینکننده هستند، اما اگر قرار باشد عزل و نصبها همه با تظاهر و راهپیمایی و شور و هیجان مردم صورت گیرد قوه قضاییه به چه درد میخورد. اگر هرچه را ما با تحریک مردم عمل کنیم خود شما آقایان به زودی در مقابل بنبست واقع خواهید شد.
من در اینکه آقای بنیصدر نمیتواند رئیسجمهور باشد موافقم، اما با نحوه تنظیم طرح مخالفت.
پاسخ حجتالاسلام سید علی خامنهای به مهندس سحابی
من از آقای مهندس سحابی تعجب نمیکنم که تشریف بیاورند اینجا و در پوشش مخالفت مسائلی را که بین ما و ایشان بوده مطرح کنند. ایشان ادعا کردند که سران حزب جمهوری اسلامی یک طرف و آقای بنیصدر یک طرف قضیه بودهاند در صورتی که ایشان و دوستانشان هم در منازعات شرکت داشتند، اما در یک نقطه با آقای بنیصدر مشترک بودند و آن مخالفت با عناصری در شورای انقلاب بود که در خط فقاهتی حرکت میکردند.
[در مورد قسمت دیگر سخنان سحابی در رابطه با وزارت دفاع]این واقعا مایه تعجب است، زیرا آقای مهندس سحابی باید توجه میکردند که وزارت دفاع طبق هیچ قانونی حاکم بر ارتش نبود و الان هم نیست. وزارت دفاع واحد پشتیبانیکننده ارتش است، رابط ارتش و قوه مقننه و مجریه است و در تعیین فرماندهان مطلقا وظیفهای نداشته است؛ و با اینکه بنده به طور قانونی هیچ دخالتی نمیتوانستم در ارتش داشته باشم با استفاده از ایمان و علاقه برادران ارتشی کارهای مثبتی توانستیم در ارتش انجام دهیم.
[با اشاره به استعفای خود از وزارت دفاع پس از فرماندهی کل قوای بنیصدر]۱۵ روز بعد از خروج من اولین جلسه توطئه برای کودتا تشکیل شد. در حدود اردیبهشت ماه اولین حرکات ضدانقلاب در ارتش آغاز شد. در ۲۰ تیرماه تمام مقدمات کودتا آماده شده بود و قرار بود که کودتا انجام گیرد. از اینجا میشود فهمید که حضور نماینده امام در وزارت دفاع چه اثری در ارتش میتوانست بگذارد، اما کمترین کاری که انجام گرفت این حضور میتوانست حضور ضدانقلاب در ارتش باشد. حال ببینید مقایسهای که این برادر محترم ما کردند چقدر میتواند منصفانه باشد!
سید محمد خامنهای؛ موافق
مطلب این است که ملت ایران دقیقا و عمیقا بداند این مجلس برای چه کاری نشسته و ماهیت آن از این نظر قلب نشود و مسیر کار را به مسیرهای شخصی نبرند. باید یک عمل صحیح و عمیق ملت ایران از مسیر اصلی خارج نشود. [!]همه تا آخرین لحظات معتقد به قوت و اقتدار مقام ریاستجمهوری در قانون بوده و هستند. ما دنبال حزب و یا شخص و اشخاص و اغراض نیستیم، این را ملت بداند و این را به صورت دیگر درنیاورند. اگر حسابهای شخصی بود، اگر کار بنی صدر شخصی بود امام نمیگفتند «من صبر کردم».
من دو نکته از سخنان مخالف قبلی (مهندس سحابی) جهت اثبات بیکفایتی سیاسی بنیصدر را گرفتم: یکی اینکه ایشان هر ناسزایی را به سزا تبدیل میکرد، و دیگر اینکه آقای بنیصدر تحمل و تسلط بر زبان نداشت و مطالبی میگفت که به رسوایی میکشید و جمهوری را در انظار عالمیان خوار میکرد؛ بنابراین سخنان آقای سحابی همانطور که صریحا عرض کردم دفاع از بیکفایتی نبود، ایشان صریحا و تلویحا پذیرفتند و چیز دیگری افزودند «حالا که حکم به بیکفایتی میدهید تقصیرات طرف دیگر را هم بررسی کنید.» قسمت اول را ما قبول داریم، ولی قسمت دوم را ما و مجلس نمیپذیریم و آنچه تاکنون گفته نشده فقط برای حفظ حرمت قانون است. ملت بداند که ما بر حسب وظیفه شرعی و قانونی کار میکنیم و مسئله شخصی نیست. حرمت قانون و مقام بود که تا امروز لب بسته بودیم.
وقتی ما بیکفایتی را مطرح میکنیم از رئیسجمهور چه برداشتی داریم؟ اصل ۱۱۵ جزء صفاتی که برای رجال مذهبی و سیاسی ذکر کرده، مدیر، مدبر و دارای حسن سابقه و امانت و تقوا و من معتقدم میتوان روی یک یک اینها بحث کرد.
[با اشاره به خطبههای حظرت امیر (ع) درباره خصوصیت یک رجل سیاسی]بنیصدر فاقد این صفات بود.
حمایت بنیصدر از کودتاچیان و فرخرو پارسا و اعدامیهای مفسد نیز یکی از بیکفایتیهای ایشان است.
اعظم طالقانی، مخالف
اولا ما موقعی که مسئله انتخابات رئیسجمهور مطرح بود اصلا نه به آقای بنیصدر رای دادیم و نه کاندید کردیم و حتی با این مسئله درگیر بودیم و ملاک را روی تقوا گرفتیم و دکتر حبیبی را کاندید کردیم و آنهایی که آن روز با آنها درگیر [بودیم] از آقای بنیصدر حمایت میکردند؛ و اکنون چند سوال برای من مطرح است:
آیا آقای بنیصدر آن روز عامل استعمار بوده یا نه مکتبی بوده و امروز نیست؟
آیا عامل رژیم بوده یا نبوده است و امروز چیز دیگر شده؟
آیا در قانون اساسی شرایط رئیسجمهور را که یکی این است که مدیر و مدبر بود و آقایان مطرح کردند، آیا از دست دادند؟
ما بارها اعتراض خود را به آقای بنیصدر گفتیم، اما چه شد مسائل به اینجا رسید؟ دشمن از نقاط ضعف استفاده کرد تا نهاد ریاستجمهوری را در دنیا خدشهدار کند. من این توطئه را از طرف آمریکا و انگلیس و شوروی و سمپاتهای آنها میدانم. آنچنان دستها در کار بوده، که مسائل را بزرگ کند.
[پس از سخنان اعظم طالقانی مجلس در ساعت ۱۳ به کار خود پایان داد و ادامه بحث به جلسه فردا یعنی یکشنبه ۳۱ خرداد ۶۰ موکول شد.]ادامه جلسه طرح عدم کفایت رئیسجمهور، روز یکشنبه ۳۱ خرداد ۶۰
صبح و عصر روز یکشنبه ۳۱ خرداد ۶۰ جلسات بعدی مجلس برای بررسی طرح دو فوریتی عدم کفایت رئیسجمهور به ریاست علیاکبر هاشمی رفسنجانی تشکیل شد. بخش نخست جزئیات جلسات این روز را که در روزنامه کیهان مورخ اول تیر ۶۰ منتشر شد در پی میخوانید:
علیاکبر معصومی نمایندم امامشهر
مهمترین دلیل بر عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر جهت ریاستجمهوری موضعگیری ایشان علیه نظام جمهوری اسلامی و اتحاد نامقدس با کلیه نیروهای ضدانقلاب وابسته به شرق و غرب جهت نابودی این نظام است.
من در همان اوایل کتب و نوشتههای بنیصدر را تهیه و با دید اقتصادی مطالعه کردم... نتیجهای که من از نوشتههای بنیصدر و نوشتههای مجاهدین خلق گرفتم این است که سه راه جهت دستیابی به اسلام مطرح است که یکی از آنها ارائه اسلام [به]شیوه اکثر فرنگرفتههاست، که سعی میکنند که اصول و ارزشهای غربی را که خود پذیرفتهاند اصل قرار بدهند؛ و اسلام و قوانین آن تا آنجا مورد پذیرش واقع میشود که با آن ارزشهای مشعشع غربی تضاد نداشته باشد. بنیصدر را میتوان سنبل این طرز تفکر دانست؛ بنابراین مخالفت بنیصدر مخالفت با سران حزب نیست، مخالفت با کل سیستم جمهوری اسلامی که بر مبنای اجتهاد و فقاهت بنا شده و لذا بسیار طبیعی است که بنیصدر در خبرگان بگوید من با نه دلیل با ولایت فقیه مخالف هستم، چون او نه فقه را فهمیده و نه فقیه را میشناسند. او به دموکراسی ایمان آورده و لذا بعد از انتخاب به ریاستجمهوری تکیه او تنها بر ۱۱ میلیون رای است.
بنیصدر با قبول دموکراسی غربی ولایت فقیه را نفی میکند؛ و با قبول حقوق بشر غربی به اعدام فرخرو پارسا اعتراض میکند و تعزیر را شکنجه مینامد و لایحه قصاص را غیرانسانی میشمارد و اسلامی را میخواهد که منطبق با یافتههای بیست ساله او در غرب از ارزشهای غربی منطبق باشد وقتی که میبیند در ایران میخواهد نظامی به نام اسلام حاکمیت پیدا کند که با اسلام او مغایرت دارد به مبارزه با کل نظام برمیخیزد. مبارزه با اسلامی که از کانال اجتهاد عبور کرده و اسلامی که معتقد به تشرع و مقید است، اسلامی که امام شورای عالی قضایی، روحانیت، مجلس، دولت و امت تبلور عینی آن هستند و بنیصدر و سازمان مجاهدین خلق با آن طرز تفکر و برداشتی که از اسلام دارند و با آن ارزشهای غربی و شرقی که با اسلام درآمیختهاند نمیتوانند در این مجموعه جای گیرند و، چون دیدند که وصله ناهمرنگی بر نظام جمهوری اسلامی هستند عیب را از نظام دیدند. یکی ملت را دعوت به شورش میکند و دیگری اعلام جنگ مسلحانه مینماید؛ و این دلیل بر عدم کفایت بنیصدر و سازمان مجاهدین خلق. ولی اینها باید بدانند با ملتی طرف هستند و با اسلامی میخواهند بجنگند که آمریکا را به زانو درآورده است و شاه را دربهدر کرده است. اینها که چیزی نیستند من به مجاهدین خلق هشدار میدهم که با این اعلام جنگ مسلحانه گور خود را کندهاید چریک در نظامی میتواند رشد پیدا کند که نظام حاکم با مردم بیگانه باشد نه در نظامی که مردم خود سران حاکم را از زندانها و تبعیدها آوردهاند و گفتهاند بیایید بر اساس اسلام کشور را اداره کنید.
صادق خلخالی نماینده قم
مسئله، مسئله بنیصدر نیست. امروز تکلیف آقای بنیصدر و لیبرالها در این مجلس معین میشود، ایشان قبل از آنکه حکم عزلش صادر شود از طرف ملت ایران مردود است. مسئله توطئه ایالات آمریکا و ایادی زنجیری آنها در منطقه است که دیروز گوشهای از توطئه خودش را نشان داده است. در خیابانهای تهران مبارزه مسلحانه علیه مردم مسلمان ایران، علیه قرآن، علیه دستورات امام، علیه مجلس، شما برای چه اینجا نشستهاید؟ ما از مرزها نگرانی نداریم، کردهای مسلمان از همه شهرهای کردستان آمدهاند و میگویند ما در مرز نگرانی نداریم، نگرانی اگر هست در تهران است و اگر هست به دست گروهکهاست که در خیابانها سنگرگیری میکنند؛ اسلحه برمیدارند و به رخ مردم میکشند و تعدادی از پاسداران را کشتهاند. اگر امروز در مقابل اینها ایستادگی نکنیم فردا دیر شده است. من به همه شماها اخطار میکنم که امروز وقتی است که ما جواب آنها را بدهیم، مردم مسلمان ایران باید امروز را تعطیل کنند و بریزند به خیابانها و تکلیف آنها را معین بکنند. امروز باید دادستان انقلاب و دادگاههای انقلاب اسلامی حداقل ۵۰ نفر از اینها را باید اعدام کنند تا مردم بفهمند ما اینجا برای نشستن و برای بطالت نیامدهایم، ما وصیتهای خود را از زمان شاه تا به حال کردهایم و در مقابل این توطئهها ایستادگی میکنیم، ما در مقابل شاه و ساواکیها و سگان زنجیری آمریکا آرام نگرفتهایم، حالا هم در مقابل مجاهدین خلق آرام نخواهیم گرفت و ما به آنها نشان خواهیم داد که مرد جنگیم و جنگ خواهیم کرد و قبر آنها را در همین تهران خواهیم کند و هیچ نگرانی هم نداریم و من از همه وکلای مجلس میخواهم که با تمام قدرت در مقابل گروهکها ایستادگی کنند. چون ما وکیل مردم هستیم و باید حرفهایمان را به مردم بزنیم و اگر نگوییم خیانت کردهایم. در مرزها نگرانی نیست پاسدارن و ارتشیها خوب میجنگند و نگرانی اگر هست در اینجاست و آن هم به خاطر شُلکاری مقامات مسئول مملکتی است، به خاطر اینکه دادستان و مقامات مسئول کوتاه میآیند.
موسوی خوئینیها نماینده تهران
آن چیزی که وجدان عمومی جامعه و نیز مجلس شورای اسلامی و اینجانب را به بحث پیرامون عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر واداشته است اختلاف ایشان با بعضی از شخصیتها و یا سازمانها و احزاب سیاسی نیست. هرچند که آقای بنیصدر برای سرپوش گذاشتن بر سر مسئله اصلی در پی چنین فریبی سخت تلاش کرده است و متاسفانه حتی مخالفین طرح عدم کفایت سیاسی نیز گرفتار این فریب شدهاند. ۲۰ دلیل اینجانب برای اثبات عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر دارم، فقدان عدم تقوای سیاسی ایشان و حتی وجود خصلتهای شیطانی از قبیل: روحیه استکباری و خودخواهی و خودمحوری دلیل به تشخصات شاهنشاهی و مخالفت شدید با نهادهای برخاسته از انقلاب اسلامی ایران نیست و حتی دلیل اینجانب برای اثبات این مدعا دخالت صریح آقای بنیصدر یعنی رئیس قوه مجریه در قوه قضاییه و مقننه و امضا نکردن مصوبات مجلس و مصاحبه و سخنرانیهای ایشان در جهت تضعیف رهبری جمهوری اسلامی نیست بعضی از مخالفین گفتند که آقای بنیصدر در چنین جوی نمیتواند در مجلس حاضر شود و از خود دفاع کند اینجانب به این واقعیت نیز استناد نمیکنم برای اثبات عدم کفایت سیاسی رئیسجمهوری که آنچنان بد عمل میکند که نمیتواند در میان یازده میلیون رایدهنده یعنی ملت ایران ظاهر شود.
اینجانب برای اثبات عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر نمیخواهم به واقعه ۱۴ اسفند دانشگاه تهران استناد کنم که چگونه ایشان در مقام فرمانده چماقداران خلق به مقام ریاستجمهوری که عالیترین مقام رسمی کشور پس از مقام رهبری است بدترین و فجیعترین اهانتها را روا داشت و در همین جا شدیدترین اعتراض خود را به دستگاه قضایی کشور اعلام میکنم که چرا اگر یک فرد عادی جرمی عادی مرتکب میشود بلافاصله تعقیب و توقیف و مجازات میشود، اما رئیسجمهور با ارتکاب یک چنین جرم بزرگ از تعقیب و توقیف معاف میشود تا بالاخره به وی مجال مخفی شدن و فرار داده میشود؟ آیا این به مفهوم واقعی عدم امنیت قضایی نیست که هرگز هواداران رئیسجمهور و مدعیان طرفداری از امنیت قضایی کمترین اعتراضی تاکنون نکردهاند.
اینجانب به ناتوانی آقای بنیصدر در معرفی فردی به عنوان نخستوزیر مجلس شورای اسلامی متوسل نمیشوم که خود دلیل بزرگی بر عدم کفایت سیاسی ایشان است و به همین دلیل بیکفایتی سیاسی ایشان است و به همین دلیل بیکفایتی بود که دست به طرف مجلس دراز کرد و از مجلس کمک خواست و مجلس با تقاضای ایشان نمایندگی معرفی کرد تا با نمایندگی ایشان به مشاوره بنشینند و فرد یا افرادی را برای ایشان پیدا کنند که واجد صلاحیتهای نسبی باشند تا ایشان از میان آنان فردی را معرفی کند و چنین شد و آقای بنیصدر از میان افراد تعیینشده آقای رجایی را معرفی کرد و پس از رای اعتماد مجلس بلافاصله شروع به مخالفت و توهین و تحقیر کرد و فریاد زد.
نه اینها هیچیک مصیبت اصلی نیست که اینها همه میوههای تلخ شجره خبیثهای است که باید نمایندگان محترم و مهمتر ملت ایران بدان توجه اکید نمایند.
ملت ایران! اینجا بحث از یک فرد نیست که اگر مسئله یک فرد بود این همه جنجال نداشت، اینجا بحث از یک جریان است، جریان آمریکایی ضداسلامی.
آقایان مخالفین! چرا خود را فریب میدهید و یا چرا از خود بیدرایتی نشان میدهید؟ مردم به شما رای دادهاند و به شما امیده بسته بودند. ملت انتظار داشت شما خط آمریکا را بشناسید و به مردم معرفی کنید و با آن به مبارزه برخیزید.
آقایان مخالفین! آیا این انصاف است که شما اختلاف خط آمریکای ضداسلام را با خطر اصیل انقلاب اسلامی یعنی خط امام به نزاع بین دو جناح سیاسی داخلی تفسیر کنید؟!
نمایندگان محترم، شما سخنان امام را نشنیدید و به درد دل امام دل ندادید، ملت این درد دل نورانی را شنید و بدان پاسخ مثبت داد، ولی شما هنوز نشنیدید که امام گفتند که «من بیش از یک سال صبر کردم، ولی احساس خطر برای جمهوری اسلامی ایران کردم» و آیا ندیدید که امام به دنبال این احساس خطر آقای بنیصدر را از فرماندهی کل قوا برکنار کرد؟! آیا باز هم میگویید اختلاف بین دو جناح سیاسی است؟
آقایان مخالفین! ما با اینگونه برخوردهای شما با مسائل اصلی و اساسی آخرین امید خود را از شماها از دست میدهیم. چرا از خود رشد سیاسی نشان نمیدهید؟!
اینجانب از پیش از شروع انتخابات ریاستجمهوری به بسیاری از دوستان نظر خودم را درباره آقای بنیصدر گفتهام، بنده به بسیاری از دوستان روحانی گفتم که آقای بنیصدر خطری برای اسلام و انقلاب است، از ایشان ترویج نکنید که پشیمان خواهید شد، ولی متاسفانه گوش نکردند.
بنده یک جمله برای شروع در این بحث از امام نقل میکنم، درست دقت کنید. [وی سپس جریان ملاقات در بیمارستان با امام و توصیه امام را که یکشنبه ۳۱ خرداد ۶۰ در کیهان چاپ شد، بیان کرد].
آقای بنیصدر به یازده میلیون رای تاکید میکند، ولی آیا اشغال لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام مورد تایید سراسر کشور و اکثریت قاطع ملت ایران جز وابستگان به آمریکا قرار نگرفت؟ آیا امام این اقدام انقلابی را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نخواند و آیا امام نگفتند که تمام ملت این اقدام را تایید کردند جز آنها که آمریکایی بودند؟
شما نمایندگان محترم و شما ملت ایران این حماسه بزرگ و سخنان امام درباره آن و حمایت بیدریغ ملت را در سراسر کشور خوب به یاد دارید. ولی آیا فکر میکنید که چرا آقای بنیصدر از اولین مخالفین این حرکت بوده و از هر وسیلهای برای درهم شکستن این حرکت استفاده میکرد؟
آیا فکر کردهاید که چرا آقای بنیصدر به دانشجویان پیرو خط امام میگفت که شماها از چریکهای فدایی خطرناکترید؟
آیا فکر کردهاید که چرا آقای بنیصدر این فرزندان معصوم و دلیر ملت را به خودسری و ایجاد دولت در دولت متهم میکرد؟
آیا هرگز فکر کردهاید که چرا آقای بنیصدر تمام تلاش خود را برای آزادی گروگانهای جاسوس به کار میبرد و امام را در بستر بیماری تحت فشار قرار داده بود که امام این امر را به مجلس شورای اسلامی واگذار کردند؟!
آیا هیچ فکر کردهاید که چرا از زمانی که آقای بنیصدر به مقام ریاستجمهوری دست مییابند به تدریج شعار مرگ بر آمریکا فراموش شده است؟! آیا آقای بنیصدر در سخنرانیها و مصاحبهها سعی نکرده است که دائما با طرح مسائل و اختلافات داخلی مسئله آمریکا را به فراموشی بسپارد و افکار عمومی را از طرف آمریکا به دشمنانی موهوم برای این جمهوری منحرف نماید؟! آیا شما هرگز دیدهاید که اجتماعکنندگان در سخنرانیهای آقای بنیصدر در میدان شهدا، در میدان آزادی، در شهرهای مختلف در پی سخنرانیهای ایشان ناگهان فریاد مرگ بر آمریکا از حلقوم آنان بیرون بیاید و فضای سیاسی ایران را عطرآگین کند؟!
لذا بنده در همین جا به ملت ایران عرض میکنم که این بدعت زشت آقای بنیصدر را کنار بگذارید و در اجتماعات فریاد مرگ بر آمریکا سر دهید.
ملت ایران! یقین بدانید که اگر شما شعار مرگ بر آمریکا را هر روز و در هرکجا و در هر اجتماعی زنده کنید جریان خط آمریکا ماهیت خود را سریعتر آشکار میکند و خود را رسوا میسازد، و باز تکرار میکنم که بحث یک فرد نیست، عدم صلاحیت خط آمریکا برای حاکمیت بر جمهوری اسلامی ایران است، زیرا که آمریکا دشمن اصلی و دشمن شماره یک این انقلاب است. بحث بر سر عدم کفایت سیاسی رئیسجمهوریست که در متن خط آمریکا خواسته و یا ناخواسته قرار گرفته است، خطی که از جبهه آمریکایی شروع میشود و تا چپهای آمریکایی ختم میشود.
اگر آقای بنیصدر در خط آمریکا قرار نگرفته است پس این پیام آقای بنیصدر برای امام چیست؟ درست دقت کنید. آقای بنیصدر توسط شخصی که من در اینجا نام او را نمیبرم از مخفیگاهش برای امام پیام میفرستد که «اگر مجلس رای به عدم کفایت سیاسی من بدهد صدام به آبادان حمله میکند و آبادان را میگیرد.» عجیب است! چه ارتباطی است بین برکناری آقای بنیصدر از ریاستجمهوری و حمله صدام آمریکایی به آبادان؟! واقعا عجیب است! آقایان مخالفین انصاف دهید، آیا رئیسجمهوری که دلسوز به حال کشورش باشد، آیا امام را و مجلس را با یک حربه صد درصد آمریکایی تهدید میکند؟ حالا من حق دارم که به ملت ایران عرض کنم که تا در صحنه هستید که همیشه به یاری خدا خواهید بود، با تمام توان فریاد کنید مرگ بر آمریکا؛ و من به شما نمایندگان محترم ملت عرض میکنم که شما قاطعانه رای خود را به شکست جریان ضدآمریکایی که خواست امت و امام امت بدهید و مطمئن باشید به کلام آمریکاشکن امام که فرمود: «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.»
آقای بنیصدر با اظهار نظرهای ناشیانه سیاسی خود صدمات فراوانی به ایران و به انقلاب بزرگتر یعنی اشغال لانه جاسوسی زده است که من از یک نمونه از اسناد آمده، این ناشیگری سیاسی را که خود دلیلی بر عدم کفایت سیاسی آمریکاست به اطلاع شما میرسانم:
نامهایست که یک سیاستمدار برجسته آمریکایی برای آقای قطبزاده میفرستد در زمانی که ایشان وزیر امور خارجه هستند در قسمتی از این نامه این عبارت را میخوانیم:
آقای رئیسجمهور (کارتر) به دلیل علاقه بسیار به راهحلی سریع تمایل داشت در ازای گروگانها شاه را برگرداند تحت تاثیر برژینسکی و سخنان بنیصدر مبنی بر اینکه ممکن است گروگانها به زودی آزاد شوند کارتر از تصمیم خود صرف نظر کرد.
نمایندگان محترم! آقای بنیصدر مسلمان است، ولی نه به اسلام مبتنی بر فقاهت اسلامی، بلکه اسلامی از پیش خود ساخته و دلیل بنده بر این مطلب سخنی است که اینجانب از خود آقای بنیصدر شنیدهام در جلسهای که در همین ساختمان در زمانی که خبرگان مشغول تدوین قانون اساسی بودند در آن جلسه که به دعوت تنی چند از دانشجویان جهت وحدت دانشگاه و حوزه تشکیل شده بود مدعوین بنده بودم و آقای بنیصدر، آقای حبیبی، آقای خامنهای که شاید در آن جلسه به احتمال زیاد حضور نداشتند و آقای شبستری و برحسب اتفاق برادرم آقای سید احمد خمینی در این جلسه بودند. در پی جلسات دیگر بحث بر سر مسائل محوری از جمله خط امام بود که در این رابطه از جانب بعضی حاضرین این سوال تکرار میشد که «اصولا خط امام یعنی چه، به گونهای که خط امام را در هالهای از ابهام فرو میبرد؟» من پس از لحظاتی سکوت که احساس کردم دیگران با پاسخ ندادن به سوال فوق گویا وجود ابهام در خط امام را تایید میکنند عرض کردم «چرا خط امام برای شما مبهم است؟ خط امام ابعاد مختلفی دارد: بعد سیاست خارجی، بعد مسائل اجتماعی، مسائل اقتصادی، مسائل اخلاقی، مسائل عبادی و در بعد مسائل اقتصادی و عبادی خط امام احکام و قوانین اسلام را که مبتنی بر مبنای استنباط و فقه شیعی است قبول دارد نه چیز دیگر را.» در این هنگام آقای بنیصدر در حالی که سرش را به طرف من خم میکرد و دستش را به دهانش کرده بود، به من گفت: «اگر خط امام این است من این فقاهت را قبول ندارم» که بنده بلافاصله با صدای بلند گفتم: «پس چرا مخفی میکنید؟ رسما بگویید که من قبول ندارم، ولی نگویید خط امام معلوم نیست، بگویید تا دیگران تکلیف خود را بدانند.»
بله نمایندگان ملت و ملت ایران! آقای بنیصدر احکام و مقررات اسلامی مبتنی بر فقاهت فقهای شیعه را قبول ندارد. میراث امام صادق علیهالسلام را که دست به دست توسط فقهای بزرگ اسلام به دست این نسل رسیده است که امام یکی از بهترین وارثان این فقه است، قبول ندارد و این اتفاقی نیست که آقای بنیصدر با خط آمریکایی جبهه ملی هماهنگ میشود که لایحه قصاص را یک حکم غیرانسانی میداند و با این وقاحت بیسابقه جبهه ملی و همسنگرانشان دل امام را به درد میآورند و امام با امتش به درد دل مینشیند.
شما این نمایندگان مخالف که من به بعضی از شماها قبلا گفتهام که ما اول مسلمانیم و از اسلام و تعبد به احکام اسلام، مبارزه ضداستکباری را آغاز میکنیم ما مبارزه با امپریالیسم را از یک مسلمان بدون مقید به احکام نورانی اسلام هرگز نمیپذیریم. آیا شما دیدهاید که مسلمانان متعبد میتوانند در اطراف آقای بنیصدر اجتماع کنند و همکاری کنند؟ چرا همیشه افراد غیرمتعهد به اسلام اطراف ایشان جمع میشوند؟! چرا مسلمانان متعهد اگر هم جذب ایشان میشوند پس از مدتی کوتاه از ایشان فاصله میگیرند؟! شما این واقعیت را دلیل بر چه چیز میدانید؟
آیا شما گمان میکنید کسی در جریان خط آمریکا قرار بگیرد و باز هم معتقد به اسلام باشد؟ هرگز، امکان ندارد. بله دلیل اصلی اینجانب بر عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر این است که ایشان در متن جریان خط آمریکا قرار گرفته است و از همین پایگاه است که به مقابله با نهادهای انقلابی برخاسته است، آقای بنیصدر از پایگاه خط آمریکا به مخالفت با سپاه پاسداران برمیخیزد و آن را تحقیر میکند. سپاه پاسداران که اسناد لانه جاسوسی نشان میدهد که آمریکا از بدو تاسیس سپاه سخت به فکر متلاشی کردن آن است.
آقای بنیصدر از پایگاه خط آمریکاست که با دادگاههای انقلاب به مخالفت برمیخیزد و تاسف میخورد که چرا ما از روز اول به دفاع از حق آنان یعنی محکومین دادگاههای انقلاب برنخاستیم. بله آقای بنیصدر از پایگاه خط آمریکا تاسف میخورد که چرا به دفاع از حقوق نصیریها و خسرودادها و هویداها و ایلقانیانها [القانیان]و... برنخاسته است. آقای بنیصدر از پایگاه خطر آمریکا با اشغال لانه جاسوسی و با دانشجویان خطر امام به مخالفت برمیخیزد و از همین پایگاه با جهاد مخالفت میکند...
ادامه دارد...
ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور ایران صبح امروز در سن ۸۸ سالگی در پاریس درگذشت. او سال ۶۰ با رأی مجلس به عدم کفایت وی، از ریاستجمهوری عزل شده بود.