پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ سفیر مالزی در کاخ جهاننما شرفیاب شد. هنگام شرفیابی او واقعه عجیبی رخ داد؛ کبوترهای زیر شیروانی به طوری سر و صدا راه انداختند که همگی وحشت کردیم.
بعد من ضمن لباس عوض کردن شاه، عرایضم را کردم. مذاکرات دیشب با آمریکاییها را به عرض رساندم. فرمودند: «من هم از مذاکرات با آنها راضی هستم. عرض کردم: «راجع به نفت چه فرمودید؟» فرمودند: «گفتم که شما میگویید تحت امر من هستید، لااقل به شرکتهای نفتی بگویید این صدوپنجاه میلیون دلار را بدهند. قول مساعدت دادند.» عرض کردم: «نمیدانم دیروز نتیجه مذاکرات با نمایندگان شرکتهای نفتی چه شد؟» فرمودند: «موضوع اضافه برداشت را رفتند با نظر مساعد گزارش بدهند.» نامه نیکسون را که وسیله ریچاردسون فرستاده بود به من مرحمت کردند... معلوم میشود چقدر به فرمایشات شاهنشاه اهمیت میدهند.
موضوع عالیخانی را عرض کردم، که «نخستوزیر از بالای سر او... سرتیپی را به ریاست بیمارستان (پهلوی) فرستاده است، دیگر برای رئیس دانشگاه آبرویی باقی نمیماند.» فرمودند: «به دستور من بود.» عرض کردم: «دیگر بدتر!» فرمودند: «دستور قبلی من بود، حالا اتفاق افتاده است که اجرا میشود، همین موقع که این دو نفر با هم دعوا دارند.» عرض کردم: «این مطلب دیگری است و به هر صورت عالیخانی میخواهد استعفا بدهد.» فرمودند: «غلط کرده است.» عرض کردم: «به هر صورت شاهنشاه هیچوقت زیردست کار نکردهاید و به این جزئیات امور اداری وارد نیستید که چجور به انسان انگشت میرسانند، تا بالاخره شخص بیچاره شود.» دیگر چیزی نفرمودند. مثل اینکه خوششان نیامد!
ناهار خدمت والده بودم. بعدازظهر شهبانو کتابخانه کودک پارک نیاوران را افتتاح کردند...
امروز دولت در مسئله بحرین، جواب استیضاح را در مجلس داد و رای اعتماد گرفت. حزب پانایرانیست به صورت خاک بر سر و مفلوکی در مسئله استیضاح صحبت کرد، که هیچ تناسبی با آن همه حرارت اولیه نداشت...
نیکسون اعلان کرد صدوپنجاه هزار دیگر سرباز آمریکایی را از ویتنام خارج خواهد کرد.