پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ «انتخاب»؛ امروز تصحیح کتاب سبز را تمام کردم. میرزاحسینخان و مشاور پیش از ظهر به دیدن مرگنتاو سفیر سابق آمریکا در اسلامبول رفته بودند و اظهار نگرانی و یاس میکرد از اینکه در کنفرانس به حرف ایران گوش بدهند و میگفت کلیت آمریکاییها و مستر ویلسون از اروپاییها بدشان آمده و مکدر شدهاند.
بعدازظهر قدری در باب کارهای خودمان مذاکره کردیم و گفتیم بالاخره کار دیگری نمیتوانیم بکنیم جز اینکه اینجا محصلی کنیم و به طهران هم فشار بیاوریم و ضمنا صبر کنیم. و قرار شد کاغذی به مسیو پیشون نوشته شود و تلگرافی به طهران بعد از دو سه روز دیگر مخابره شود. حدس بعضی این است که وثوقالدوله سکوت کرده که موقع کنفرانس بگذرد بدون اینکه به کار ایران رسیدگی شود. آن وقت بگویند پس حالا چاره نیست جز اینکه با انگلیس بسازیم. بعد از آن طرف عصر به بوا دوبلن رفته گردش کردیم و تا آبادی بولن رفته از آنجا تراموا سوار شده آمدیم.
دیروز عهدنامه صلح را به نمایندگان آلمان در مجلس رسمی دادند و پانزده روز مجال دادهاند که مطالعه کرده نظریات خود را کتبا بگویند. در این عهدنامه در قسمت اول مسئله مجتمع ملل مذکور است و مخصوصا دولت ایران جزء دولی که عضو مجمع هستند مذکور است.
شیبانی و ابوالقاسم خان آمده ماهانه خود را مطالبه میکردند. خدا پدر مشاور [وزیر خارجه] را بیامرزد، تا اظهار کردم پول ایشان را داد. از این حالتهای مشاور خیلی مسرور شدهام. در صورتی که میدانم دارد پولش تمام میشود و از طهران هم هرچه مطالبه میکند جواب نمیرسد و این هم یکی از نقطههای تاریک آینده ماست.
امروز میگفت، عیب کار این است که اگر اینجا بمانیم ممکن است هیچ کار از پیش نبریم و مفتضح میشویم. و اگر برویم خواهند گفت وقتی که موقع کار بود گذاشتید رفتید. یک هفته است ممتاز سراغی از ما نمیگیرد. نمیدانم قهر کرده یا حکایت دیگری است.