arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۴۸۴۴۸
تاریخ انتشار: ۵۸ : ۲۳ - ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۹

یادداشت‌های علم، پنجشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۵۶/ شاه: کارتر خیلی عاقل‌تر شده و تمام حرف‌های مزخرف تبلیغاتی خودش را فراموش کرده

عرض کردم: «اقبال شاهنشاه من بلند است، سرمای شدید آمریکا و بدی هوای خلیج‌فارس که نگذاشت به موقع ظرفیت عربستان سعودی بالا برود، همه نقشه‌های آمریکایی‌ها را نسبت به ایران نقش بر‌ آب کرد. البته در به زانو درآوردن ژاپن و آلمان استفاده خودشان را کردند.» شاهنشاه خندیدند، فرمودند: «همین‌طور است، به علاوه کارتر خیلی عاقل‌تر شده و تمام حرف‌های مزخرف تبلیغاتی خودش را فراموش کرده است.»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

شاه: کارتر خیلی عاقل‌تر شده و تمام حرف‌های مزخرف تبلیغاتی خودش را فراموش کرده

سرویس تاریخ «انتخاب»؛‌ صبح شرفیاب شدم. موضوع ملاقات با سفیر شوروی را عرض کردم. فرمودند: «من هم از او خوشم آمده. به علاوه او در سفر اخیر ما به شوروی و مسافرت به ولادیوستک مهمان‌دار ما بود.»

کارهای جاری را عرض می‌کردم که تلفن زنگ زد و طرف، صحبت از آتش‌سوزی بزرگی در میدان نفتی می‌کرد. من دلم پاره شد. بعد که صحبت شاهنشاه تمام شد با آن‌که هرگز به خودم اجازه جسارت نمی‌دهم، پرسیدم: «چه اتفاقی افتاده؟» فرمودند: «در عربستان سعودی است وگرنه من به این راحتی در صندلی خودم نمی‌نشستم.» عرض کردم: «اقبال شاهنشاه من بلند است، سرمای شدید آمریکا و بدی هوای خلیج‌فارس که نگذاشت به موقع ظرفیت عربستان سعودی بالا برود، همه نقشه‌های آمریکایی‌ها را نسبت به ایران نقش بر‌ آب کرد. البته در به زانو درآوردن ژاپن و آلمان استفاده خودشان را کردند، ولی تخم شاهنشاه را هم نتوانستند بخورند.» شاهنشاه خندیدند، فرمودند: «همین‌طور است، به علاوه کارتر خیلی عاقل‌تر شده و تمام حرف‌های مزخرف تبلیغاتی خودش را فراموش کرده است.» عرایض دیگرم را می‌کردم که شیخ راشد (شیخ دوبی) وارد شد، فرصت نشد مسئله افغانستان را عرض کنم. فقط اجازه گرفتم فردا با دکتر خودم که از فرانسه دعوت کرده بودم، برای دو سه روزی به بیرجند بروم. اجازه فرمودند.

پس از مرخصی، شاهنشاه گردش تشریف بردند.

پس از مرخصی، دیدن یک دختر ایرلندی بسیار زیبا رفتم و واقعا نیم ساعتی که با او بودم، همه چیز را فراموش کرده بودم. عکس او را این‌جا می‌گذارم. فوق‌العاده زیباست. افسوس که من پیر شده‌ام. بعدازظهر در منزل کار کردم.

عریضه‌ای از [ذوالفقار علی] بوتو رسیده بود، تقدیم کردم. به دقت ملاحظه فرمودند. فرمودند: «برو فکر کن جوابش را چه بدهیم؟ ما که نمی‌توانیم هرچه گفته است تصدیق بکنیم.» من عرض کردم: «فکر نمی‌کنم آمریکایی‌ها بر علیه او عملی کرده باشند. چه نفعی در به هم زدن یک رژیم که راه خودش را می‌رود می‌توانند داشته باشد؟ به علاوه به هم خوردن پاکستان به نفع شوروی تمام می‌شود.» فرمودند: «فکر می‌کنم چون در موضوع معامله اتمی با فرانسه، حرف آمریکا را با آن‌که ما هم توصیه کردیم، نه او نه فرانسوی‌ها گوش دادند و کار را ادامه می‌دهند، آمریکایی‌ها به خیال خودشان می‌خواستند او را تنبیه بکنند.» عرض کردم: «اگر کمی عقل داشته باشند به هم خوردن وضع پاکستان را برای به هم زدن یک معامله با فرانسه در قبال هم نمی‌گذارند.» شاهنشاه خندیده فرمودند: «در همین مسئله شک داریم!»...

نظرات بینندگان