پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»: از صبح تا شام مشغول کار بودیم. کتاب بیطرفی درست میکردیم و رسائل مینوشتیم. کاغذی به لئون بورژوا برای عمل مجمع ملل نوشتم. کاغذی هم میرزا حسینخان از قول مشاور [وزیر خارجه ایران] برای وسترمان آمریکایی در جواب سوالاتی که راجع به آشوریها کرده بود نوشت و ترتیب آن را دادیم. ضمنا در اوقاتی که قهرا بیکار شدم رباعیات خیام را که انتخاب کرده بودم بیرون نویس کردم.
عصر با میرزا حسینخان قدری راه رفتیم و برگشتیم. خیلی خسته و کسل شده بودیم. بعد از شام ممتازالسلطنه [سفیر ایران در فرانسه] اینجا آمد. چون برای مذاکره در عمل یادآوری کار ما به کنفرانس بنا شده بود با مسیو پیشون مذاکره کند، امروز ظهر وقت داده بود، ولی به واسطه آنکه امروز مجلس ده نفری عثمانیها را دعوت کردهاند ملاقات مفصل نشده و به رئیس کابینه خود محول داشته و او قرار است فردا پسفردا جواب بدهد.
باری با هم به گردش رفتیم. در قهوهخانه دوفین نشسته آبجو خوردیم و برگشتیم. ضمنا با انتظامالملک به لهجه ممتاز میخندیدیم. اما مشاور چیز غریبی است. دیروز بعدازظهر مبلغی با هم مذاکره کرده بالاخره گفت: «من امشب میروم در خط اینکه پنجاه شصت هزار فرانک پول تهیه کرده اولتیماتومی به دولت بدهم که اگر پول نفرستید حرکت میکنیم و ضمنا اقدامی هم بکنیم که هر طور شده از کنفرانس جوابی به ما داده شود، ولو جواب نفی صلاحیت یا ارجاع به مجمع ملل باشد.» با این تفصیل شب اقدامی که کرده بود این بود که به منزل خانم لهستانی رفته با هم شامپانی خورده بودند. حقیقتا اگر ما آدمهای عیاشی بودیم و برای این کار حاضر میشدیم چنان حاضر بود که مشغول و مستغرق شویم که یک وقت از خواب بیدار شویم ببینیم آفتاب وسط حیاط است. تاکنون یک دفعه نشده که صحبتها یا اقدامات یا مکاتبات و کارهایی که کردهایم از جانب او عنوان شده باشد و همیشه ما تحریک و اصرار کردهایم و اگر به خودش واگذار کنیم یا میخوابد یا سیگار میکشد، فکر میکند یا گردش و تفنن میکند. کاغذها ده روز و بیست روز پیش او میماند خلاصه.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، ص ۱۴۹.