پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
امروز مادموازل پکیتا لوف که طبیبه است آمده. با مسیو پرنی و میرزا حسینخان گفتگوی او را تمام کردیم و بنا شد تا فردا جواب قطعی بدهد. مسیو رمانی معلم ریاضی هم آمد در باب ستارههای مقیاسدار سرتیپ با او گفتگو کردم و قرار به بعدازظهر شد. چون بنا بود بیاید و عمل کنترات خود را تمام کند، همینطور شد و آمد و قرار شد فردا کنترات امضا شود. مقیاس آنطور که میخواستم پیدا نشد و قرار شد سفارش بدهیم. عصر پیش از شام با انتظامالملک ساعتی گردش تا شانزهلیزه رفتیم.
امروز تلگرافی از رئیسالوزرا [وثوقالدوله]رسید مبنی بر اینکه قرارداد [۱۹۱۹]با انگلیسها تمام و امضا شد. تلگراف خوب استخراج نمیشد، اما اساس این است که مستخدمینی از انگلیس بگیرند و صاحبمنصب برای قشون متحدالشکل و قس علی ذلک. انگلیسها هم تمامیت و استقلال ایران را حفظ کنند و پول قرض بدهند. چشم حضرات روشن. آخر کار خودشان را کردند و این اندازه وقاحت و بیپروایی هم تصور نمیرفت در انسان موجود شود.
باری، اما در باب افراد هیات خیلی خوب شد، زیرا خودشان نوشتهاند با این حال توقف هیات در پاریس بیفایده است. مشاور [وزیر خارجه]به اسلامبول به زیارت رکاب شاه برود یا به سوئیس چنانکه خیال داشت. میرزا حسینخان به لندن چنانکه میخواست. من و انتظامالملک را هم نوشتهاند در پاریس بمانیم تا تعلیمات برسد. این یکی خوب نبود، اما احتمال میدهم خبر در همین باشد که ما سرخود به طهران مراجعت نکرده باشیم. عجالتا بنا شد تلگراف کرده تکلیف بخواهیم. عجب این است که از مسیو پرنی ذکری نکردهاند!
با بیحسی ملت و بیحیایی رجال مملکت افتادن ایران در چنگ انگلیس حتمی بود. ما هم البته کاری نمیتوانستیم بکنیم، چون نماینده واقعی ایران نبودیم. حالا دیگر گذشت، اما برای آینده باز به کلی مایوس نباید بود. اگر شرکت ایران را در مجمع ملل خراب نکنند امیدواری خیلی هست. از آن میترسم که آن را هم خراب کنند.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، ص ۱۹۲.