غلامرضا بنی اسدی: این شبها و روزها که به نام مبارک سید الشهدا، شکوهی معرفتی یافته است لحظات زمان هم، چون ذرات زمین گویا غنی سازی شده اند. آدمی بیشتر تامل میکند، نشانه میبیند و حرکتهای تازه اش به فهمی تازه ارتقاع مییابد. این ارتقاع به ارتفاع فهم میانجامد. در روشنای همین آیات است که به درسی تازه میتوان رسید از جمله تامل در این که موضوعات بسیاری هست که میتوان بدون موضع گیری از آن گذشت.
میتوان با ورود به آن، به فکر طراحی به قاعده برد_برد بود. تاریخ کم ندارد از این موضوعات که فراوان هم دارد. حتی خیلی از امور هم هستند که به باخت_ باخت انجامیده اند، اما مواردی هم هست که نمیتوان با آن مواجههای چنین داشت بلکه باید به صراحت اعلام موضع کرد و به قاعده برگزاری فینال بدان نگریست که حتما برد و باخت دارد. فکر میکنم، کربلا و نهضت حسینی را میتوان مهمترین اتفاق تاریخ دانست که حتما نیازمند اعلام موضع صریح است و پایانش برد یکی و باخت دیگری است.
نمیتوان بی طرف بود که باید طرفداری و نقش آفرینی کرد. نمیشود سر خود گرفت و به طریق عافیت رفت. حتی نمیتوان به احتیاطات آنچنانی گرفتار آمد و برخاستن را موکول به آمدن حسین، علیه السلام، کرد آنگونه که سلیمان بن صرد خزاعی که از زعمای شیعه در کوفه بود انجام داد. نه، نمیشود. کربلا عرصه صراحت و صداقت است از آن نوعی که حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه را از کوفه به کربلا میرساند و زهیر بن قین را به لحاظ معرفتی و مذهبی به هجرت وامی دارد تا به خیمه امام برسد.
آن گونه که جوان نصرانی را به اوج مسلمانی میرساند. کربلا را نمیشود با تردید و اما و اگر خواند. این از راه به در شدن است. حتی کسانی که زبان به پند و نصیحت امام میگشودند هم راه به فیروزی و فلاح نمیبرند که رستگاری در همراه حسین بودند و به قاعده او زیستن است.
در کربلا آدم بی طرف نداریم. هرکس در شمار حسینیان نبود بر آنان بود. کسانی که آینده نگرانه مآل اندیش، در کنار لشکر عمر سعد بودند و حتی یک تیر هم پرتاب نکردند و سنگی هم نزدند باز در شمار قتله نینوا یند و مشمول لعن اولیا. این ماجرا تا همیشه ادامه دارد و نمیتوان حاشیه نشست و بی طرفی پیشه کرد که فینال زندگی معنوی را برد و باختی بزرگ است که لاجرم دامن گیرمان میشود. این مراقبت دائمی را میطلبد تا رفتار مان را نو به نو حساب کنیم تا ببینیم به حکم کتاب چه جایگاهی داریم. این هم فقط برای زمان جنگ در کربلای ۶۱ هجری قاعده سازی نشده است بلکه باید همیشه بدان توجه داشت. یعنی همین امروز هم باید بدانیم در فینال معرفتی حیات برنده و بازنده وجود دارد.
عاقلان گرفتار قدمهای پیش رو نمیشوند بلکه به افقهای پیش رو نظر دارند، به ابدیتی که زندگی همگان را در بر میگیرد. برای این هم طرف حسین میایستند و پرچم مکتب حضرت او را برمی دارند که برنده واقعی و همیشگی عاشوراست. با پرچم او راه را باز میکنند. این طرف بینی و پرچم برداری هم خیلی فراتر از محبتهای احساسی و شورهای زودگذر که تنیده در عقلانیت و عمل است.
باید در تیم قهرمان بود تا مدال گرفت و الا حتی هواداران هم گردن آویز نمیگیرند. باید زندگی را حسینی ادامه داد تا در شمار برندکان نهایی صاحب عنوان شد. عنوانی که برای همیشه میماند و ابدیت ما با آن گره خورده است. توجه داریم که راه حسین همیشه باز است حتی اگر در برگزاری مراسم، محدودیت باشد. به راه بیاندیشیم که رسم حسین حرکت کردن است. در حرکت هاسات که عیارها مشخص میشود. حرکت کنیم که رسم همیشه حسین این است و کاروانی که در هشتم ذی الحجه از عرفات به راه افتاد هنوز و همیشه در حرکت است. خود را به کاروان برسانیم.
غلامرضا بنی اسدی: روزنامهنگار