سرویس تاریخ «انتخاب»؛ ابوظبی، بزرگترین شهر امارات، که امروز ساختمانهای لاکچریاش برای پیشفروش مدام از شبکههای مختلف اجتماعی تبلیغ میشود و گرفتن اقامت آن به آرزویی برای بخش بزرگی ایرانیان تبدیل شده، ۶۲ سال پیش طبق گزارش خبرنگار اطلاعات بیابانی بیآب و علف بود که ساکنانش آب آشامیدنی شیرین نداشتند. عبدالعلی بحرینی، خبرنگار اطلاعات زمستان سال ۱۳۳۷ به شیخنشینهای خلیجفارس سفر کرد و طی چندین گزارش دیدههای خود را در این سرزمینها به رشته تحریر درآورد. آنچه در پی میخوانید گزارش او از ابوظبی در آن سالهاست:
اینجا سرزمین خشک و بیآبی است. هنگامی که کشتی در ساحل پهلو میگیرد و مسافر پیاده میشود، چنان است که گویی در آستانه معبری به دنیای ریگزارهای بیپایان ایستاده است.
در امتداد سواحل جنوبی خلیجفارس بیابانهای سوزان و خشک عربستان کشیده شده و در بعضی نقاط ساحل سنگلاخی و کوهستانی میشود. ولی ابوظبی از این حیث استثنایی است. درخت و سبزی در این شیخنشین وجود ندارد و آب آشامیدنی اهالی از چاههای تلخ و شور تامین میگردد.
طبیعت آب را که سرچشمه آبادانی است از زمینهای عطشان و سوخته ابوظبی دریغ داشته و تکنیک و تمدن نیز بدان درجه رشد نیافته است که بتوان بر خست طبیعت غلبه کرد. در اینجا طبیعت بر انسان حاکم است و درجه این اسارت چنان شدید و رقتانگیز است که اگر معجزات نفت پدیدار نگردد بینوایی و ظلمت تا سالها در ابوظبی ادامه خواهد یافت، لکن شیوخ محلی با این سرنوشت همداستان و شریک نیستند و اگر بخواهیم تفاوت دو زندگی را در ابوظبی تصور کنیم شاید چگونگی تامین آب آشامیدنی وسیله خوبی برای منظور ما باشد؛ برای شیوخ که به تدریج بر اثر ثروتهای نفتی به زندگی لوکس رو میآورند، آب آشامیدنی شیرین از خارج تهیه میشود. بدین معنی آب یکی از واردات ابوظبی است.
وضع سیاسی
حکمران ابوظبی شیخ شخیوط بن سلطان است که چندین سال است بر ابوظبی و داس حکومت میکند. جمعیت ابوظبی در حدود چهل هزار نفر میباشد که از اعراب و ایرانیان تشکیل یافته و عده معدودی هم مصری و لبنانی هستند. طرز حکومت در ابوظبی مانند سایر شیخنشینهای خلیجفارس است، حکومت به شیوه قرون وسطی است و از تاسیسات جدید دموکراسی در آن اثری نمیتوان یافت. همه چیز بسته به اراده حکمران است و مردم در اداره امور دخالتی ندارند. با این حال آن چه در سایر شیخنشینها روی میدهد در ابوظبی هم تکرار میشود. فعالیت نفتی آغاز میگردد، تمدن جدید دیوارهای زندگی کهن را میشکافد و به تدریج طبقه جدیدی که با دانش امروزی بیشتر سر و کار دارد پدید میآید. زندگی آرام و بیحرکت بومی دچار هیجان و تاب و تب شدیدی خواهد شد زیرا همراه ورود وسایل جدید افکار تازه نیز به درون میآید و از این نظر فعالیت افراد مصری و لبنانی که قشر تحصیلکرده و روشنفکر را تشکیل میدهند جالب است.
به طوری که تحقیق شده اکنون در تهران بیش از پانصد کافه و کاباره و اغذیهفروشی بزرگ دایر است. البته تعداد اغذیهفروشیها به نسبت کافههایی که در آنها ساز و آواز و رقص دایر است بیشتر است یعنی میتوان گفت سیصد اغذیهفروشی است و دویست کافه و کاباره و بار... چه بخواهید و چه نخواهید با این حساب دو دو تا چهار تا همه شب سه میلیون و سیصد و شصت هزار تومان از ما بهتران پول مشروب و خوراک در این کافهها میدهند.