سرویس تاریخ «انتخاب»؛ سرهنگ صفاپور مرزبان زابل که از سال ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۶ مدت سه سال در صفحات سیستان به خدمت مرزبانی اشتغال داشت، در اسفندماه ۱۳۲۶ طی گفتوگویی با خبرنگار روزنامه اطلاعات از وضع رقتبار سیستان و خشکی و بیآبی بهتآور آن سامان بر اثر بسته شدن آب هیرمند از طرف افغانها خبر داد. متن این گفتوگو که روز چهارشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۲۶ در روزنامه اطلاعات منتشر شد به این شرح بود:
مردم سیستان امسال را با بیآبی چگونه گذراندند؟
ج- امسال یکی از دهشتناکترین سالهایی بود که بر مردم سیستان گذشت تشریح وضع پریشانی و فلاکت و بدبختی اهالی آنجا موضوعی نیست که بتوان بر قلم یا بیان جاری کرد باید شخصی در آنجا باشد و از نزدیک شاهد تیرهبختی جانگداز مردم سیستان شد. همینقدر میگویم که از اول خرداد در دهات و از ۱۷ مرداد در شهر آب هیرمند به کلی قطع شد و تا ۱۷ آبان مردم با آب چاه زندگی میکردند از چاههای آنجا نیز بیش از سه چهار روز استفاده نمیتوان کرد زیرا بعد از چند روز آب چاه شور و تلخ و دیگر غیر قابل استفاده میگردد و تازه آب این چاهها هم آبی گلآلود و زردرنگ است که باید در خمرههایی ریخت و از قطرهای که از خلل و فرج خمره خارج میشود استفاده کرد.
با این ترتیب وضع زراعت آنجا معلوم است و لازم به توضیح نیست برای مزید اطلاع عرض میکنم که امسال فقط یک خمس از اراضی زابل زراعت شده است و چهار خمس دیگر خشک و بیحاصل افتاده است.
بر اثر این وضع مردم دسته دسته به افغانستان مهاجرت میکنند واز طرفی این پیشآمد سبب شده است که بعضی متنفذین محلی در صدد سوءاستفاده برآمده و اراضی خردهمالکین را به مبلغ بسیار نازلی خریده و بر املاک و اراضی وسیع خود دائما بیفزاید.
اما باید گفت اگر این وضع ادامه پیدا کند متنفذین و خانهای محلی نیز از اراضی وسیع خود استفاده نمیتوانند برد زیرا تا یکی دو سال دیگر شاید تمام اهالی مجبور به مهاجرت شوند و دیگر جنبندهای در تمام خاک سیستان باقی نخواهد ماند.
از دریاچه هامون که یکی از دریاچههای معروفایران بوده متاسفانه کوچکترین اثر و حتی یک قطره آب نمانده و این دریاچه که دارای بیست فرسنگ طول و دو سه فرسنگ عرض است و من در دو سال پیش تا کرجی از آن عبور کردم امروز به دشت وسیعی تبدیل شده که امسال با شتر از داخل آن گذشتم و البته نیزارهای اطراف هامون هم که مرتع عمده دامداران میباشد قسمتی خشک و قسمتی هم رو به فنا است.
آیا افغانها از رود هیرمند چگونه استفاده میکنند؟
افغانها در آن قسمت از مسیر هیرمند که در داخل خاک افغانستان واقع است در سی چهل نقطه سدهایی بسته و نهرهایی از هیرمند منشعب کردهاند. مهمترین این نهرها نهر سراج است که چندین سال پیش در زمان پادشاهی امیر اماناللهخان حفر گردید و بیشتر بیآبی زابل در نتیجه وجود همین نهر و سدبندیهاییست که از مقابل شهرستان کریشک تا کنار مرز ایجاد نمودهاند و مهمترین این سدها سد قلعه فتح و سد چهار برجک و سد خواجه علی میباشد. اما تمام این انهار و سدبندیها در برابر رودی که به نام بغرا افغانها از چند سال پیش مشغول حفر آن شدهاند چیزی نیست.
همینقدر باید بگویم که چنانچه این رود مفتوح شود فاتحه زابل خوانده خواهد شد و دیگر حتی یک قطره آب هم از رود هیرمند به داخله خاک ایران نخواهد رسید (مگر در مواقع طغیان که آن هم به درد زراعت غله نخواهد خورد) این رود که چهل فرسنگی مرز ایران و جنوب کریشک حفر شده شاید تا سال دیگر افتاح شده و مورد استفاده قرار گیرد و افغانها از حفر این رود نه تنها استفاده زراعتی و اقتصادی خواهند کرد بلکه در نتیجه قطع شدن آب هریمند مردم زابل را نیز که به واسطه دوری راه و بیابانهای خشک و بیآب و علف دسترسی به قائنات و بلوچستان ندارند طبعا به داخله خاک افغانستان خواهند کشانید و از این راه جمعیت کثیری نزدیک به ۲۵۰ هزار نفر بر نفوس خود خواهند افزود.
آیا مقامات مرکزی از این جریان آگاه میباشند و گزارشی در این باره به مقامات مربوطه دادهاند یا خیر؟
ج- اینجانب از بدو ورود به زابل (۱۳۲۳) در اثر علاقهای که به میهن عزیزم و مردم زابل و ملت ایران داشتم گزارشهای خود را در موضوعات مختلفه مفصلا به عرض مقامات مرکزی رسانیدهام و از جمله چندین گزارش راجع به آب هیرمند و چگونگی اقدامات افغانها به مرکز فرستادهام ولی از نتیجه آن اطلاع ندارم فقط موقعی که در مرکز با یکی از مامورین تصادفا در این باره صحبت میکردم و توجه ایشان را به اهمیت این موضوع و عواقب وخیم آن برای کشور و ملت ایران جلب مینمودم حس کردم که موضوع چندان برای ایشان درخور اهمیت نیست و با خونسردی فرمودند حفر رود بغرا از طرف افغانها زیانی به آب زابل نمیرساند. در صورتی که به عقیده من و تمام اهالی زابل هیچ خطری برای آینده سیستان بالاتر و مهمتر از حفر این رود وجود ندارد.
آیا در مدتی که در زابل بودید از طرف دولت برای رسیدگی به اختلاف آب هیرمند ماموریتی به شما واگذار نشد؟
دو مرتبه به اینجانب ماموریت داده شد که به افغانستان برای رسیدگی به آب هیرمند بروم: یک بار در سال ۱۳۲۵ برای دیدن سدهای افغانها که متاسفاه افغانها مانع شده و نگذاشتند اینجانب از قلعه فتح افغانی بالاتر بروم ولی در این ماموریت چند سد از افغانها در رودخانه دیده شد و بار دیگر امسال مامور شدم که به همراه هیأتی مرکب از نمایندگان ایران و افغان به بند کمالخان رفته و بر حسب دستور مرکز آب را از بند کمال خان بین زابل ایران و چخانسور افغانستان تنصیف کنیم ولی باز هم متاسفنه افغانها نگذاشتند که از بندر کمالخان (که جلوتر از بند کمالخان است) به بند کمالخان برسم زیرا آنها مدعی هستند که آب باید از بندر کمالخان بین زابل و چخانسور مناصفه شود و در صورتی که دستور مرکز و پیمانهای منعقده با افغانها تماما مناصفه آب را از بند کمالخان تعیین کردهاند.
مگر بند کمالخان با بندر کمالخان تفاوتی دارد؟
بلی بندر کمالخان به مرز ایران نزدیکتر از بند کمالخان است و وجود همین حرف (ر) باعث اختلاف گردیده و چنانچه آب از بندر کمالخان تنصیف شود انهار قلعه فتح چهار برجک، خلمک و رودبار به زیان ایران از مناصفه خارج میشود و اگر آب از بند کمالخان نصف شود انهار مذکور به نفع ایران در مناصف قرار خواهد گرفت.
وقتی افغانها از رفتن شما به بند کمالخان ممانعت کردند چه اقدامی فرمودید؟
اولا ما به افغانها اعتراض نمودیم که اگر اقداماتی به زیان ایران در رودخانه انجام نشده علت ندارد که از رفتن ما به بند کمالخان ممانعت نمایید ثانیا پس از دو روز مکالمه و مباحثه صورت مجلس موجز و روشنی تنظیم و به امضای دو هیأت رسانیده شد که در آن به صراحت ذکر گردیده که افغانها از رفتن هیأت به سد کمالخان جلوگیری نمودهاند و این صورتمجلس ضمن گزارش مبسوط به مرکز ارسال گردید.