سرویس تاریخ «انتخاب»؛ برخی از گروههای سیاسی معتقد هستند که در این انقلاب، و پس از پیروزی نادیده گرفته شدهاند، سهم ایشان را در انقلاب نادیده گرفتهاند...
اجازه بدهید من این بحث را کمی بشکافم؛ در این زمینه من معتقدم به غیر از پیغمبر و چهارده معصوم، هیچکس دیگری نیست که پاک باشد و اشتباهی نداشته باشد و اشتباه از هرکس در هر مقامی ممکن است، و اگر ما بخواهیم بگوییم که صد درصد حرفهایی که میزنیم درست است و کمال مطلوب است بهترش تصور ندارد، بزرگترین ضربه را به سیر کمالی علم زدهایم، یعنی آدمی دگماتیست شدهایم... حال آنکه ما فقط یک چیز را مطلق میدانیم و آن قرآن است، زیرا معتقدیم قرآن ابعاد مختلف دارد، و در هر زمان هر قضیهای را که پیش بیاید میتوانیم آن را در قرآن بیابیم و دقیقا به همین سبب است که شیعه میگوید باید از مجتهد زنده تقلید کرد و این تنها به خاطر توجه به مسائل سیاسی روز است. و الا عبادت و معاملات را از نظر دین ممکن است شیخ مفید بهتر از امروزیها میدانست پس اینطور نیست که اگر چنین بود، باید رسالهای را به دست مردم میدادند و میگفتند که بروید دنبال کارتان، یک نماز است و یک روزه و یک وضو و یک حج، و نماز هم از زمان پیغمبر تا حالا همان هفده رکعت است، اما مکتب مترقی شیعه میگوید که باید از مجتهد عادل زنده تقلید کنید. چرا؟ برای اینکه آگاهی و مسئولیت و زنده بودن این مجتهد به تو مسائلی میگوید که عین مسائل روز است. میگوید فلانجا میخواهند فلان کار را بکنند، مردم نگذارید. یا فلان معاهدهای که بسته شده است استعماری است و باید قطع شود. این اصل اساسی تقلید از مجتهد زنده است.
اما در مورد سهم؛ شما از سهم، و سهمدهنده و سهمگیرنده صحبت میکنید، حال آنکه یک «انقلابی» هرگز نباید دنبال سهم برود. یک انقلابی همیشه انقلابی است یعنی همیشه باید بدون چشمداشت به حرکت جامعهاش نگاه کند، و هر جا که خطا رفت خودش را به خطر بیندازد و خودش را به خطر به دریا بزند، و همیشه بر خلاف آب شنا کند، شنا در مسیر آب که کاری ندارد. این آدم چه موقعی میتواند کار کند و چه موقعی باید کار کند؟ آن موقعی است که ببیند انحرافی در جامعه پیدا شده، انحراف را بدون پردهپوشی بگوید و خودش را نابود کند، یعنی خودش را از رسیدن به مقام در جامعه محروم کند، اما یک ارزشی را به وجود بیاورد. مثلا شما ببینید در شورا عبدالرحمن میآید عثمان و علی را میگیرد، و به علی میگوید بیا تو چه شرایطی را قبول کن و خلیفه بشو. علی نمیپذیرد چون به آن شرایط معتقد نیست، حکومت بر یک همچون کشوری که ایران جزئی از آن است را نمیخواهد. اگر اینجور باشد که شما میگویید که فلان گروه باید بیاید سهم خودش را بگیرد در اینجا هم باید بگویم پس امیرالمومنین هم باید سهم خودش را میخواست، ولی میبینیم که علی به هیچ وجه حاضر نیست سهم برای خودش قائل شود. آنچه که متعلق به او است، و حق او هست و آنچه که باید به او بدهند میبینم آنها را زیر پا میگذارد و خودش را و آنچه که متعلق به خودش هست نادیده میگیرد، چرا؟ برای اینکه یک ارزشی به وجود بیاورد که آن ارزش برای همیشه بماند و الگویی باشد برای ما. پس هیچگاه نگویید سهم گروهها برای اینکه گروهها دو تیپ هستند: یکی گروههایی هستند که وابسته هستند، دیگر گروههایی که خودساخته هستند.
گروههایی هستند که برای شاه و دار و دستهاش سینه میزنند، گروههایی هستند که از آمریکا دفاع میکنند، به اینها که نباید سهم داد. اما به گروههایی که روی پای خود ایستادهاند و مبارزه کردهاند و از شمع وجود خود مایه گذاشتهاند باید سهم داد که حقشان است باید زمام امور را به دستشان داد که خوب هم میتوانند اداره کنند ولی باید متوجه بود که اگر ما از سهم صحبت بکنیم آنها را تا صفر سقوط دادهایم. آنها افرادی هستند که از جان خودشان مایه گذاشتند، آنها افرادی هستند که مبارزه کردند، زندان کشیدند، تبعید رفتند، شکنجه شدند، زیر دست سفاکان رژیم شاه حاضر نشدند کوچکترین حرفی بزنند، بله بگویند، حالا ما بیاییم آنها را در حد یک وزارت و یک وکالت یا یک استانداری پایین بیاوریم و آنها را به باد فنا بدهیم! البته من نمیخواهم به وزیر و و کیل و استاندار توهین کرده باشم، نه، من میخواهم بگویم حرف خوشهچیزی و میوهچینی را نباید زد، قصه قصهی مکتبمان است و قصه قصهی ایران است و به عقیدهی من همه حق فعالیت دارند به جز فرصتطلبان. نمیدانم مطلب را توانستم پیاده کنم!
میگویند فشار هست، فشار برای ما هم هست، جامعهای که درِ زندانش باز شده و ۳۵ میلیون آزاد شدهاند، هرکسی به هرکسی تهمت میزند، افترا میزند، دشنام میدهد، اما یک چیزی هست و آن اسلام است که اگر ما نسبت به او و نسبت به جذابیت اسلام بیاییم و کاری کنیم که جذابیتش را از دست بدهد بزرگترین ضربه را به مکتبمان زدهایم برای اینکه در این مملکت روح اسلام دمیده شده و مثل نخی است که دانههای تسبیح را به هم متصل میکند. این نخ را اگر ما پاره کنیم میپاشد و این کار را نباید بکنیم.
گفتید گروهها آزاد هستند و گفتید انقلابی خصلتش مبارزه است، اینها را در قالبی فیالمثل «[جبهه] دموکراتیک ملی» چگونه توجیه میکنید؟
ببینید شما با من به عنوان طلبهای که هیچگونه مسئولیت اجرایی ندارد صحبت میکنید، و حال آنکه این طلبه خودش را در مقابل مردم و خدای خودش مسئول میبیند، صحبت میکند. ما آنچه که میتوانیم بگوییم این است که امام فرمودند: «آزادی برای تمام گروهها هست اما توطئه هرگز.» این چیزی هم نبوده که امام امروز بگویند، این را در پاریس گفتهاند حال هم میگویند، در تمام مصاحبههایشان که بالغ بر ۱۲۵ مصاحبه هست گفتند: «آزادی برای همه هست اما توطئه هرگز.» اما راجع به «جبههی دموکراتیک» که شما گفتید، سرکردهی این جبهه و به طور کلی همهکارهی این جبهه کسی است که هر وقت از او سوال میکنند پدر شما کیست، میگوید: «من نوهی مصدق هستم.» راجع به این موضوع من بیشتر از این حرفی ندارم.
پایان
منبع: بامداد امروز، یکشنبه یکم مهر ۱۳۵۸، ص آخر.
الان مد شده است که برخی به آخوندها حمله میکنند و متعاقب آن «استبداد دینی» را مطرح میکنند و میگویند روحانیت دست به هر کاری که دلش بخواهد میزند. در اینجا لازم است توضیحی از خودم بدهم و آن اینکه آن عدهای که مرا میشناسند میدانند که من همیشه سعی کردهام آنچه را که میبینم همان را بگویم و تعصب هم ندارم.