سرویس تاریخ «انتخاب»؛ در سالنامههای رسمی دولت انگلیس تا سال ۱۳۰۸ (۱۸۹۰ م) به هیچ وجه ذکری از جزایر بحرین نیست فقط از سال ۱۸۹۰ به بعد جزایر بحرین را جزو قلمروی انگلستان ثبت کردهاند و در مجلد مربوط به آن سال در باب بحرین چنین نوشتهاند: «رئیس و سلطان کنونی بحرین شیخ عیسی است که به دستیاری انگلستان به سلطنت نشست و از سال ۱۸۶۷ که دولت ایران به خیال تصرف بحرین افتاد انگلستان آن را تحتالحمایهی خویش قرار داد، در سال ۱۸۷۵ بار دیگر شیخ عیسی به تخت سلطنت نشست و رقیبان او را به هندوستان فرستادند.»
مولف مفاتیحالادب مینویسد (ص ۱۴): در ۱۲۸۶ که عیسی حکمرانی خود در بحرین آغاز کرد نخست اموالی را که از اتباع انگلیس به تاراج برده بودند از مردم جزیره جبرا گرفت و پس داد و پس از چند سال احمد مرد و عیسی دیگر منازع و رقیبی نداشت و در سال ۱۳۰۸ قرار داد که هرکس در بحرین بمیرد ثلث اموال او متعلق به حکومت خواهد بود به همین جهت مردم به هیجان آمدند و بیم شورش میرفت و عیسی از آن قرار صرف نظر کرد.
امین ریحانی در کتاب ملوکالعرب (ص ۱۳۳) مینویسد: حکومت بحرین در این زمان با شیخ عیسی بن علی رئیس خانوادهی آل خلیفه است که در سال ۱۸۶۹ (۱۲۸۶) انگلیسها او را به تخت نشاندهاند و از سال ۱۹۰۴ (۱۳۲۲) به بعد دولت انگلیس همواره از ادارهی سیاسی هندوستان یک نماینده به جزایر بحرین میفرستد.
در کتاب راهنمای خلیجفارس که از نشریات رسمی وزارت بحریهی آمریکا است (ص ۱۳۳) عینا همین دو نکته بیزیاده و نقصان ثبت شده است.
در سال ۱۲۸۶ دولت ایران بار دیگر بر جزایر بحرین دعوی کرد و سفیر ایران در لندن مامور شد اسناد مالکیت ایران را به دولت انگلستان ارائه دهد و پس از اطلاع از این اسناد لرد کلارندون وزیر امور خارجهی انگلستان در مراسلهای که به تاریخ ۲۹ آوریل ۱۸۶۹ (۱۶ محرم ۱۲۸۶) به سفیر ایران مینویسد میگوید:
«دولت انگلستان این اعتراض را مورد توجه لازم قرار داده است» و بعد در همان مراسله در موضع دیگر مینویسد: «اگر دولت ایران حاضر باشد قوای کافی در خلیجفارس برای این مقاصد (یعنی جلوگیری از دزدی دریایی و بردهفروشی و حفظ انتظام خلیجفارس) نگاه دارد این مملکت از وظیفهی پرزحمت و پرخرجی خلاص خواهد شد.» در پایان این مراسله دولت انگلستان صریحا وعده کرده است که در آینده از هر اقدامی که در جزایر بحرین در نظر بگیرد پیش از وقت دولت ایران را آگاه سازد.
مولف خلیجفارس مینویسد (ص ۲۴۷): چون در سال ۱۲۸۸ (۱۸۷۱ م) عثمانیان بر ایالت لحسا دست یافتند در صدد شدند که بحرین و نواحی آن را هم بر متصرفات خود میافزایند. در ماه مه آن سال کلنل پلی نمایندهی سیاسی انگلستان به بحرین رفت و بار دیگر به شیخ بحرین اطمینان داد مادام که مقررات عهدنامهی سال ۱۸۶۱ را محترم بشمارد دولت انگلیس مدافع وی خواهد بود. توقف دائمی کشتیهای جنگی انگلیس در آبهای نزدیک بحرین سبب شد که عثمانیان در دعاوی که بر بحرین داشتند اقدامی نکردند تا سال ۱۳۳۱ (۱۹۱۳ م) که لحسا را به کلی تخلیه کردند.
در سال ۱۲۹۸ (۱۸۸۰) شیخ عیسی حکمران بحرین معاهدهای با دولت انگلیس بست و بنا بر آن به عهده گرفت که عهدنامهی دیگر با هیچ دولت دیگر منعقد نکند مگر با رضایت و تصویب دولت انگلیس و به هیچ مملکتی دیگر اجازه ندهد که در خاک بحرین نمایندگان سیاسی و قنسول و مخزن زغال داشته باشند.
در سال ۱۳۰۰ که سال تالیف فارسنامهی ناصری است بحرین را هنوز مولفین جزو ایالات ایران میشمردهاند چنانکه مولف مزبور این جزایر را جزو توابع فارس میشمارد (ص ۱۸۰).
در سال ۱۳۰۳ پس از آن که دولت ایران برای تاسیس بحریهی نظامی از انگلیسها مایوس شده بود و شرح آن پیش از این گذشت بار دیگر به خیال تاسیس بحریه افتاد و چنانکه وادالا قنسول سابق فرانسه در بوشهر در کتاب خود به اسم خلیجفارس (ص ۱۷-۱۸) مینویسد: در این سال (۱۸۸۵ م) دو کشتی جنگی از آلمان خرید یکی به اسم پرسپولیس و دیگری به اسم شوش به مبلغ سی هزار لیرهی انگلیسی، کشتی پرسپولیس کشتی بخاری فلکهدار بود به گنجایش ۸۶۰ تن و به قوهی ۴۵۰ اسب بخار، دارای چهار توپ کروپ و چند توپ کوچک. مدتهای مدید صاحبمنصبان آن آلمانی بودند ولی سپس کارگران آن ایرانی و عرب شدند، مدتی هم یک نفر ناخدای بلژیکی فرماندهی قوای بحری ایران در خلیجفارس بود، کشتی پرسپولیس را کرارا در بمبئی تعمیر کردند و به جز این دو کشتی دولت ایران چهار سفینهی کوچک هم برای حراست سواحل خود و جلوگیری از قاچاق داشت به اسم مازندران و گیلان و مظفری و آذربایجان که برای انتظامات گمرکی و جلوگیری از قاچاق و حراست سواحل ایران به کار میبرد.
منبع: اطلاعات؛ یکشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۱۱
در همین سال ۱۳۱۳ در نتیجهی مشاجره بر سر جزایر بحرین و عزیمت دو کشتی جنگی انگلیسی با دویست سرباز و دو توپ سنگین قلعهکوب از بمبئی که در ماه ربیعالاول آن سال روی داده است در ممالک شرق همهجا همهمهای برخاست و حتی در جراید هندوستان منعکس شد و مطبوعات هند به دولت ایران گوشه و کنایه میزدند که مالک واقعی این جزایر ایران است و چگونه میگذراند که دیگری در آنجا مداخلات مالکانه کند!