خاطرات روزنوشت مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۷۷، هرشب در «انتخاب» منتشر می‌‌شود. پیشتر، خاطرات ایشان از سال ۵۸ تا ۷۶ در سرویس تاریخ «انتخاب» به صورت روزانه پوشش داده شده است.
ساعت چهار بامداد، با زنگ ساعت، براى سحرى بيدار شدم. ديگ زودپز و سماور را روشن نمودم. به قرآن و دعا پرداختم. ساعت پنج، كاظم بيدار شد و سحرى را آماده‌كرد.
ساعت نُه صبح براى مراسم فاتحه مرحوم [محمدتقی] فلسفى، به مدرسه شهيد مطهرى رفتيم. يكى از علما كه كنار من بود، با اشاره به تصميم و اقدام آيت‌الله [سیدحسین] بروجردى، در مورد اقدام به اعلان عيد فطر بودن در ساعت سه بعد از ظهر، از نحوه عمل بيت رهبرى در مورد ماه رمضان، انتقاد داشت و گفت، اگر زودتر اعلان دوم را مى‌دادند، بهتر بود.
به دفترم رفتم. آقاى [عبدالمجید] معاديخواه، [رییس بنیاد تاریخ انقلاب] آمد.گزارش سفر به بيروت را داد كه بى‌نتيجه بوده و دربارة رفع مشكل ساخت ساختمان بنياد تاريخ مذاكره شد و رفع مشكل كانال آب‌هاي سطحي كه از زمين عبور مى‌كند. پيشنهاد ناتمامي را در خصوص نحوه برخورد با موج آزادى‌خواهى موجود، مطرح كرد.
آقاى [محمد] اشرفى اصفهانى آمد. از نحوه عمل دفتر رهبرى در خصوص اعلان ماه مبارك رمضان، انتقاد دارد. درخواست كار در مجمع [تشخیص مصلحت نظام] را داشت و براى شركت در انتخابات شوراها مشورت كرد و از نتايج انتخابات [مجلس خبرگان]، اظهار نگرانى‌نمود.
آقاى تيمسار [عبدالله] نجفى، [رییس دفتر عمومی حفاظت اطلاعات فرماندهی‌کل قوا و] مسئول كميسيون [اداره] اُسرای بیگانه آمد. نتايج مذاكرات طولانى با عراقى‌ها را گفت كه از ادعاى 22 هزار اسير كه عراقى‌ها داشتند، پس از آزادى جمعى و توضيحات در مورد پناهنده شدن جمع زيادى ديگر باقيمانده ادعاى آنها حدود دو هزار و 200 نفر است، در مقابل دو هزار و 600 اسير مورد ادعاى ما كه عمدتاً اُسراى مدرك‌دارند.
تا ساعت چهار در دفترم بودم. عفت تلفن كرد و خبر داد، پيام من را در مورد 10 هزار حاجى اضافه كه سال گذشته موافقت اميرعبدالله را گرفته بودم و امسال گفته بودند كه همان يك سال بوده، توسط همسر اميرعبدالله به او گفته و امروز آقاى [محمدرضا] نورى [شاهرودی]، سفيرمان اطلاع داده كه امير با پذيرش 10 هزار حاجى در سال جارى هم موافقت‌كرده است. قبلاً در مذاكره آقاى [سیدکمال] خرازى، [وزیر امورخارجه] با ايشان، نپذيرفته بود. گفتم به ستاد حج اطلاع بدهند كه زود اقدام كنند. افطار به خانه آمدم. فاطى افطار تهيه كرده بود و بچه‌ها جمع بودند. هندوانه و آجيل براى شب يلدا هم فراهم شده بود.
