روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: سرنوشت انتخابات آمریکا با پیروزی قطعی ترامپ در همان روز اول روشن شد. اگرچه ممکن است در افکار عمومی، دیدگاههای متفاوتی درباره پیروزی دمکراتها یا جمهوریخواهان برای ورود به کاخ سفید وجود داشته باشد ولی در میدان عمل میان عملکرد هر دو جناح قدرت در آمریکا تفاوت چندانی در تقابل با ایران به چشم نمیآید.
واقعیت اینست که صرفنظر از اینکه چه کسی در کاخ سفید بر مسند قدرت است، اما در صحنه روابط با ایران، اصل تقابل و مخاصمه، فصل مشترک دیپلماسی آمریکا از دیدگاه هر دو جناح قدرت را تشکیل میداده است. این بدان معنی است که علیرغم تفاوتهائی در قلمرو انتخاب تاکتیکها، استراتژی عملیاتی واشنگتن در مسیر انتخاب رفتار سیاسی، بر مبنای تخاصم و تقابل شکل گرفته و به پیش رفته که تحریم و تشدید رفتار و تقابلی علیه ایران، مهمترین سرفصل اجرائی و عملیاتی آمریکا را تشکیل داده است.
تأکید بر این نکته هم ضرورت دارد که انصافاً در برخی مقاطع زمانی، عملکرد و مواضع انعکاس یافته از جانب ایران هم جای سؤال و انتقاد و نکتهپردازی دارد. متأسفانه در طول سالهای گذشته به ویژه پس از شکلگیری و نهائی شدن توافق برجام، عموماً صدای مخالفین داخلی برجام از صدای دیگران و حتی دولتمردان وقت، بلندتر و گستردهتر و به طور مستمر، از هر تریبون و بلندگوئی، حتی درون پستوهای مراکز تصمیمگیری و تصمیمسازی نظام به گوش میرسیده است. این نکته زجردهنده به ویژه با درک مخالفت آشکار و نهان اسرائیل و به ویژه جناح تندرو و کینهتوز نتانیاهو، بسیار تلخ و ناگوار بوده و هست که چرا باید کسانی در داخل کشور و مراکز تصمیمگیری، با اسرائیل در تقابل با برجام، همصدا باشند و چنین پدیده شومی چگونه قابل درک و تحلیل و پذیرش است؟ این دیدگاه مسئلهساز، متاسفانه بنیان عملکرد دولت گذشته درخصوص مذاکرات برجام، هم دقیقاً مبنای استراتژی و تاکتیک عملیاتی هیأت ایرانی قرار گرفت و عملاً به نوعی تناقض در میدان عمل مواجه گردید.
در واقع هیأت ایرانی از یکطرف مذاکرات گذشته و نتایج آنرا نمیپذیرفت و از سوی دیگر خواهان احیای برجام بود! ولی حاصل جمع چنان دیدگاه و رفتاری در مذاکرات فیمابین، هیچگونه دستاورد قابل ذکری را به همراه نداشت که قابل ارائه به افکار عمومی باشد. البته ممکن است در این میان ادعا شود که مذاکرات چند ساله توسط دولت گذشته به نتایجی هم رسید ولی همین اندازه که چیزی اعلام نشد، نشان میدهد که اساساً کارنامه قابل دفاعی وجود نداشته و ندارد وگرنه عرضه میشد.
غرض آن نیست که خود را بیهوده ملامت کنیم ولی تجربههای تلخ سالهای گذشته به وضوح نشان داد که برای کسب موفقیت و مهمتر از آن برای حفظ و تضمین ماندگاری موفقیتها، لازم است یکصدا و یک موضع مشترک و قوی، از اینجا انعکاس یابد تا هیچ طرف خارجی نتواند از تعارض و تقابل و کشمکشهای سیاسی و جناحی در کشور، استفاده کند و زیانی را به منافع ملی ایران تحمیل نماید.
در جریان مناظرات انتخاباتی ریاست جمهوری اخیر، یکی از نامزدهای رقیب پزشکیان مدعی شد که ما با ترامپ هم مذاکره میکنیم! حال آنکه همین جناح، از برخورد تصادفی دولتمردان زمان روحانی در راهروهای سازمان ملل در نیویورک با طرفهای آمریکائی هم انتقاد گزندهای داشتند و آنرا بر نمیتابیدند.
اینکه با روی کار آمدن ترامپ، چه تحولاتی در مناسبت بینالمللی و منطقهای رخ دهد و مشخصاً مناسبات با آمریکا در چه مسیری قرار گیرد، نیازمند آن است که سیاست صبر و انتظار را در پیش بگیریم ولی انصافاً جای سؤال دارد که اگر مذاکرات برجام در دوره حاکمیت جناح دیگر شکل گرفته بود و به نتیجه میرسید، آیا باز هم شاهد چنان مخالفتها و اعتراضات پرخسارتی از سوی آن جناح میبودیم؟
امروز پاسخ این سؤال هرچه باشد، لازم است کسانی که در جایگاه و موقعیتی قرار دارند که تصور میکنند تأثیری در سرنوشت کشور و منافع ملی ایران دارد، حداقل از این به بعد برای منافع ملی و مصالح کشور اولویت قائل شوند و از برخوردهای غیراصولی با پیامدهای غیرقابل جبران بپرهیزند.
تجربهها از روند تحولات در قلمرو مناسبات ایران و آمریکا نشان داده که تقابل و تخاصم با ایران، فصل مشترک استراتژی هردو جناح قدرت در آمریکا محسوب میشود و علیرغم تفاوت برخی تاکتیکها، خروجیهای دو سیاست در میدان عمل تفاوت چندانی ندارند. اما اینکه ایران در قبال چنان رفتاری چگونه عمل کند، نکتهای است که نیازمند تدبیر هوشمندانه، در پیش گرفتن یک سیاست کاربردی و اتخاذ یک موضع واحد است تا از اینجا فقط «یکصدا» شنیده شود.