شاهتختی تا اینجا دو فرسنگ راه است. شاهتختی هم جایی است محل عبور مرور مردم از ایران به روس و از روس به ایران. آنجا هم کشتی دارند و سیم کشیدهاند. از شاهتختی میرود به خوی و اُرومی و آنجاها.
کد خبر: ۵۴۸۴۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۲
امروز که روز ۱۰ شهر رمضان است و از ارس میگذریم و داخل خاک روس میشویم اول سفر فرنگ است./ همین که وارد خاک روس شدیم جمعیت زیادی از مسلمانهای اردوباد و قفقازی تماشاچی برای تماشا ایستاده بودند. یک دسته علمای اردوباد، یک دسته قزاق و یک دسته سرباز هم صف بسته ایستاده بودند...
کد خبر: ۵۴۸۲۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۱
از دور توی صحرا دیدم دندانساز ایستاده است سه نفر فرنگی هم پیشش ایستادهاند؛ یکی تلغرافچی زنجان بود، دو نفر دیگر یکیش مرد بود یکی زن. دیگر فرنگی از این مرد و زن گُهتر و کثیفتر ونجستر من ندیدهام، مردکه بسیار کثیف، زَنَکه صد درجه کثیفتر... زنکه دو تا پای کبک زده بود جلوی سرش، پرسیدم: «این پای کبک چیست؟» گفت: «پارسال رفتیم عثمانی سیاحت، این کبک آنجا گیرم آمد پاش را برای یادگار به سرم زدهام.» ... آمدهاند بروند تختسلیمان افشار زمین بکنند چیز در بیاوردند.
کد خبر: ۵۴۵۰۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۷
از باغات سیاهدُهُن [تاکستان] گذشتیم، رسیدیم به ده «نرجه» که حاصلش با سیاهدهن وصل است. باغات زیاد دارد و ده پرحاصلی است، کمتر از سیاهدهن نیست، خیلی بزرگ است، خالصه است. نهاوند هم پشت نرجه ضیاءآباد است، ضیاءآباد ده بزرگ معتبری است، خوردهمالک است. بعد «دَکان» و «رَکان» است، بعد «فارسیجین» است بعد «قِروه» است که منزل است. فارسیجین به قروه چسبیده است.
کد خبر: ۵۴۳۷۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۱
سیاهدُهُن هفده هجده هزار نفر جمعیت دارد. خانههای ده جلوی باغاتشان است. یک تپه هم دارد بعضی خانههاشان را روی هم روی هم ساختهاند. بعضی زمین است. توی خانهها درخت ندارد. پشت ده باغات زیاد دارد. همه رعیت سیاهدهن شکایت از بیآبی داشتند چون آب اینها باید از رودخانه خررود از خمسه بیاید امسال بارندگی نشده است آب کم است و بالاها آب را بردهاند، به اینجا کم میرسد...
کد خبر: ۵۴۳۴۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۳۱
این قزوین آن قزوین نیست که ما دو سال پیش از این آمدیم، بالمره عوض شده است. در حقیقت آقا باقرخان سحر کرده است؛ تمام عمارات و باغها را به طور بسیار خوب همه را تعمیر کرده است. در حقیقت از نو ساخته است. عمارتهای صفویه و نادری و رکنیه همه را از در و پنجره و سنگفرش و پرده و چهلچراغ و مبل و غیره با کمال سلیقه و خوبی درست کرده است. کلاهفرنگی صفویه منزل ما است...
کد خبر: ۵۴۲۹۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۹
دامنه کوه دهات «هیو» و «خور» بود که مالِ میرآخور است... بعد ده آبیک مال نایبناظر قدیم است. طرفِ دستِ راست دهات ساوجبلاغ همه از دور پیدا بود... همه صحرا سبز و خرم است و تمام گل وَرَک است اما هنوز باز نشده است، همه غنچه است، تک توکی باز شده است... خلاصه راندیم رسیدیم به تپه... این ده مال حاجی میرزا نصرالله مستوفی است. اسم ده محمودآباد است... قُرق شد، زنها آمدند دوباره غروب باد بلند شد، باز تجیرها خوابید تا یک ساعت از شب رفته کمکم آرام شد، اما این آرامی هیچ اعتبار ندارد، باد قاقازان [نام یک آبادی] پدرسوخته است و خاک قزوین.
کد خبر: ۵۴۲۶۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۷
فروغالدوله آمد نشست با رنگ پریده، خیلی کجخلق و بدحال، به زمین نگاه میکرد، ایرانالملوک رنگش مثل زعفران زرد شده بود و مات به صورت من نگاه میکرد و حرف نمیزد، لیلا خانم و عروس و زنها که باید شهر بروند همه کجخلق و بدحال ایستاده بودند، خواجههای شهر هم آمده بودند... همه گریه میکردند، آغا غلامحسین از همه بیشتر گریه میکرد. حاجی بشیر که افتاده بود زمین غَلت میخورد و نعره میزد، مردم را گریه میانداخت... آرد و اسباب رفتن حاضر کرده بودند، یک مشت آرد مالیدم به صورت آغا بهرام قدری خنده شد، اما خیر، هرچه از این کارها میکردیم بدتر میشد.
کد خبر: ۵۴۲۰۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۴
رفتم بیرون دیدم محشر کبری است، عمله خلوت و هرکس را که میخواستی بودند... رفتیم اندرون دیدم فروغالدوله، افسرالدوله، عزتالدوله، عفتالسلطنه، منیرالسلطنه و سرورالدوله، پسر نایبالسلطنه، امالخاقان، گلین خانم اینها همه آمدهاند، باز مغشوش شد خواجه اینها همه باز قالمقال بود. اینها را دیدم، لیلا خانم هم از شهر آمده بود، ایرانالملوک را آورده بود بعضی گریه میکردند بعضی میخندیدند...
کد خبر: ۵۴۱۷۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۳
حرم تمام آمده بودند [دوشانتپه]، سوای انیسالدوله، امیناقدس [و] چند نفری دیگر باقی دیگر همه بودند بچههای ما بودند، عفتالسلطنه والده ظلالسلطان، والده نایبالسلطنه، فروغالدوله، افسرالدوله، شکوهالسلطنه، تمام بودند... در حقیقت این سواری و آمدن حرمها امروز عوض آمدنها به فرنگستان است.
کد خبر: ۵۳۹۸۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۴
رفتیم دوشانتپه، خیابان سبز شده بود، نهایت صفا را داشت، جمعیت زیاد هم از مرد و زن به قدر ده هزار نفر بودند و میرفتند دوشانتپه. رفتیم بالای کوه، نهار خوردیم...
کد خبر: ۵۳۹۶۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۴
مشهور است که از سفارت انگلیس دو سه هزار تومان به خواجه امیناقدس و خودش داده شده که به شاه عرض کند که دیکسون چشم مرا معالجه کرده است که دیکسون در این مورد که ما طرف احتیاج روس و انگلیس هردو هستیم برای افغان و هرات راهی به حرمخانه داشته باشد [و] کسب اطلاعات کند...
کد خبر: ۵۳۷۱۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۸
باز این روزها میخواهند یک امتیاز راهآهن به یک کمپانی روسی بدهند. از برای تحصیل جزئی پولی و رضاجویی روس و انگلیس هرچه میخواهند میکنند و از عقبه کار خبر ندارند که چه خواهد شد.
کد خبر: ۵۳۳۳۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۲
با دکتر فوریه [پزشک مخصوص ناصرالدین شاه] عیادت امیناقدس [همسر شاه] رفتیم... از آنجایی که بندگان همایون [شاه] به احدی اعتماد ندارند، عرض دیروز فوریه را قبول نکردند. این بود که تا وقتی بیرون آمدیم میرزا سید حسین و فخرالاطبا را نگاه داشتند که از آنها استمزاج [نظرخواهی] حاصل کنند.
کد خبر: ۵۲۵۹۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۵