مصطفی فقیهی مدیرمسئول هفته نامه «طلوع صبح» در سرمقاله شماره جدید این هفته نامه با عنوان ««دیپلمات انقلابی» کاندیدای ریاست جمهوری 1400» نوشت:
محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، اینک کانون توجه ، احترام و علاقه ی افکارعمومی و جریان های متنوع سیاسی است و البته محور آماج و حملات جریان های دلواپس ؛ این مرد 56 ساله در مذاکرات خود با گروه 5+1 ، «دست تدبیر جمهوری اسلامی ایران» شد و طی دو سال مذاکره فشرده ، نسخه ی مناقشه ساختگی اتمی را درهم پیچید و به تاریخ احاله داد.
این مناقشه و رویارویی که طی دو دهه ، «بهانه» پشت «بهانه» برای مستکبران عالم می تراشید تا به قدِ تمامِ لحظات و روزهایِ آن سالیان ، انتقامِ چند ده ساله خود را از ملت ایران بگیرند ، اما جمهوریِ اسلامیِ ایران از نابخردی و قدرت طلبی مستکبران ناامید نشد و بازنایستاد؛ با آنکه متحملِ هزینه هایِ سنگینی شده بود، اما فروننشست، دست به زانو گرفت و برخاست، گردن فراز کرد و سینه ستبر، «تدبیر» و «عقلانیت» پیشه کرد و حریف را در «مذاکره» زمین زد و راه را بر مستکبران بست.
این اتفاق که منجر به تصویب قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل شد، رخدادی بی سابقه در دنیا و در تاریخ این شورا برای کشوریست که با رأی شورای امنیت تحت بند 41 فصل هفت منشور سازمان ملل قرار گرفت و اینک، با قطعنامه همان شورا از دایره شمول این فصل خارج میشود ؛ درواقع خروج بدون جنگ پرونده برنامه هستهای از شورای امنیت و فهرست تحریمهای سازمان ملل، اتفاقی بی سابقه و منحصربفرد در تاریخ روابط بینالملل است که رهاورد سالها مذاکرات نفسگیر میان ایران و 6 قدرت بزرگ جهانی بوده است.
«ظریف» اما به واسطه ی فعالیت بی سابقه و تمام وقت و همچنین حضور مدام در برابر دوربین های تلویزیونی و صفحات رسانه های مکتوب و مجازی، آنچنان در مرکز توجهات افکار عمومیست که بی گمان می توان او را در شماره محبوب ترین چهره های چند دهه اخیر ارزیابی کرد، از دیگر سو، کاندیداتوری احتمالی وی در نوبل صلح (البته در صورت غلبه ی منطق و عقلانیت بر زورگویی لابی اسرائیل) ، می تواند بر این شهرت و محبوبیت دامن زند و «ظرفیت های بالقوه ظریف» را برای خدمات بیشتر به ملت و جمهوری اسلامی ایران، «بالفعل» کند.
گو انکه ظریف در گفت و گو با نخستین شماره هفته نامه «طلوع صبح» می گوید «در حوزه های دیگر مثل سیاست داخلی و مبارزات انتخاباتی، سررشته ای ندارم»، اما بنظر مي رسد اين سخن از سر تعارف و تواضع باشد تا حقيقت ماجرا؛ كسي كه توانست «رندانه» و بعضاً «قلدرانه» از پس شش قدرت زورگوي عالم برايد و يك تنه، «مقاومت» و «ايستادگي» پیشه کند و امتياز بستاند، نه تنها نمي تواند ناآشنا به اصول سياست هاي داخلي باشد ؛ بلکه ایجاد چنین شرایطی جر از «سَیّاسی کَیِّس» و مسلط به قواعد و اصول علم سیاست و رواشناسی، برنیامدنیست.
«ظریف» اما کم «کارستان» نداشته، در سال ۱۳۶۶، در روزگاری که جنگ ایران و عراق ماههای پایانی خود را سپری میکرد و فشارهای بینالمللی بر ایران به منظور پذیرفتن متن اولیه قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت به اوج رسیده بود، تیم مذاکرهکننده ایرانی سعی داشت بجای درج مفادی که انتظارات ایران را برآورده نمیکرد، بندهایی از طرح اجرایی دبیرکل سازمان ملل متحد(خاویر پرز دکوئیار) را جایگزین نماید. نوشتن نامه این درخواست رسمی به محمدجواد ظریف، تنها دیپلمات ایرانی وقت مسلط به زبان انگلیسی در نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد گماشته شد تا جوان 28 ساله ی آن روزها بتواند مفهوم مورد نظر ایران را به شفافی بیان کند. ظریف نیز با انتخاب کلمات مناسب، توانست نامهٔ موردنظر ایران را تنظیم و در بین کشورهای عضو منتشر کند. این درخواست که با افزودن آن به قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت موافقت شد، در وزارت امور خارجه ایران به «Tantamount Letter» مشهور شد.
سفیر و نمایندهٔ پیشین ایران در سازمان ملل متحد که به اقتضای حضور و همچنین فعالیت دیپلماتیک طولانی مدت در آمریکا، ارتباط گستردهای با جامعه آمریکا و محافل سیاسی و علمی این کشور داشته است. روزنامه هرالدتریبون، در مقالهای به قلم «وارن هوگ»، به حضور گسترده محمد جواد ظریف در مجامع عمومی آمریکا اشاره میکند: «محمد جواد ظریف به اندازهای در دانشگاهها، محافل عمومی سیاسی و اجتماعی حضور پیدا میکند که لیزا اندرسون، رئیس دانشکده امور بینالملل دانشگاه کلمبیا از وی پرسیده است که آیا قصد شرکت در رقابتهای انتخاباتی آمریکا را دارد؟»
ظریف در کتاب خاطراتش که به نام «آقای سفیر» منتشر شده، دربارهٔ انتخاب او برای سمت نمایندگی دائم جمهوری اسلامی در سازمان ملل میگوید: «فکر میکنم در بهمن ماه سال ۱۳۸۰ بین من و آقای دکتر خرازی برای رفتن به نیویورک توافق صورت گرفت. ظاهراً آقای دکتر خرازی نیز همان موقع موضوع اعزام من را به رهبری هم گفته بودند. بعدها رهبری به من فرمودند که همان روز من به آقای حجازی گفتم که بهترین گزینه برای نیویورک شما هستید؛ اما بگذارید روند معمول وزارت خارجه طی شود. وقتی که رسماً به ما معرفی شدید، شما هم رسماً موافقت کنید... همچنین نکاتی را که برای مأموریت لازم بود یادآوری کردند. از جمله نکتهای را فرمودند که من در همه کلاسهایم برای دانشجویان گفتهام. به من فرمودند حتی اگر در موردی یقین داری که دیدگاهت ۱۸۰ درجه با من مخالف است، وظیفه داری دیدگاهت را بگویی. حتی ایشان مطرح کردند که این یک وظیفه شرعی است. بحمدلله من نیز همیشه این کار را انجام دادم.»
او از سالیان دور ارتباط نزدیکی با رهبر معظم انقلاب و همچنین رییس جمهور و دیگر بزرگان من جمله آیت الله هاشمی رفسنجانی داشته ، به جز آنکه آنقدر مورد عنایت رهبری است که ایشان ظریف را «روزانه با اسم دعا می کنند» (گفت و گوی وزیر خارجه به «طلوع صبح»)، بلکه به تعبیر چند باره حضرت آیت الله خامنه ای ، «غیرتمند» و «امین» است و مورد اعتماد ویژه ی ایشان . ظریف سال ها در مدرن ترین دانشگاه های دنیا تحصیل کرده و در عین حال، چنان مقید به اصول و ارزش های دینی و اخلاقی است که «اصولگرا» به معنای حقیقی تر کلمه است، و البته مورد احترام شاخه اصیل و سنتی جریان اصولگرا و اصلاح طلب نیز هست.
عضو شاخص کابینه ی دولت تدبیر و امید که در ایام دولت احمدی نژاد - برخلاف توصیه بزرگان - خانه نشین شد و هزینه های زیادی متحمل شد، یک دشمن درجه یک و تمام عیار نیز دارد ؛ جریانی که به «دلواپس» شهره است و البته محبوبیتی و مقبولیتی ندارد. شاخص این جریان تازه متولد شده ، «جبهه پایداری» تحت رهبری معنوی آیت الله مصباح یزدی، با هنرنمایی افرادی چون کوچک زاده و رسایی است که صرف مخالفت آنان، تشدید محبوبیت «ظریف» را موجب شده و خواهد کرد. هنرنمایی و بازیگری هایی که بعضاً با گستردن دروغ، بساط شایعه پهن کرده و موجب وهن و هتک حیثیت افراد می شوند ؛ اتفاقی که تا اینک ، نه به ندرت که به کثرت «مسبوق سابقه» بوده است.
در چنین شرایطی که دریافتِ نوبلِ «ظریف» محتمل است و احتمالاً جریان اعتدال (مثل دکتر حسن روحانی و آیت الله هاشمی) او را به عنوان «ظرفیت بالقوه روزهای ابتدای سال 1400» می شناسد، می توان تصور کرد آواز کوبشها بر طبلهای حلبی، نیرومندتر و گوش خراش تر به گوش رسد و مخالفان تند خوی ، ترشروی و سخت دل معدود - که به هتک شخصیتهای برآمده از انقلاب شهرت یافته اند - بر مسیر پیشین خود بیش از پیش، اصرار ورزند تا مانع افزایش محبوبیت این «دیپلمات انقلابی» یا احیاناً ورود او به چنین عرصه ی صعب و مستعصبی شوند.
ولو آنکه ظریف با «ایده ی نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری 1400 به عنوان کاندیدای جریان اعتدال» مخالف باشد (که به نظر نیز چنین می آید)، اما می توان پیش بینی کرد که در انتخابات ریاست جمهوری 1400 ، گزینه ای جدی و قطعی نزد افکار عمومی باشد، گوآنکه می توان تصور کرد مصرانه و قاطعانه چنین خواسته ای را رد کند، اما نمی توان گفت آنچه برای آیت الله هاشمی در انتخابات 92 اتفاق افتاد ، در سرنوشت سیاسی او تکرار نخواهد شد. در لحظات سرنوشت ساز انتخابات ریاست جمهوری 92 نیز ، پاسخ «آیت الله» به کاندیداتوری «نه» بود ، اما او در واپسین لحظات، نتوانست به خواست عمومی «نه» بگوید ؛ کاندیدا شد و شد آنچه شد!
بی شک اما او خود نخستین فردیست که با چنین ایده ای مخالفت خواهد کرد ؛ ظریف از ناملایمتی های سیاسی، آنقدر خسته و دلشکسته است که شاید حتی تحمل تداوم همین مسیر را هم نداشته باشد؛ چندان که به «طلوع صبح» گفت: ...«این مسئولیت، مسئولیتی هم نیست که من دنبالش بوده باشم، هر لحظه ای که مرا از این مسئولیت معاف کنند لحظه ی شادی من خواهد بود» ... چنین پاسخی نشان می دهد او تمایلی برای ماندن در این فضا ندارد و بیشتر به خدمت و نقش تاریخی خود می اندیشد.
با همه این احوالات، اگر صحنه ی بین الملل را اینک، مهمترین اشکال و دغدغه ی کشور و دیگر دولت های منطقه و جهان بدانیم، حضور چون اوئی با ردای ریاست جمهوری، می تواند صحنه روابط داخلی و بین الملل را بیش از پیش تغییر دهد. بالاخص آنکه ظریف - اگر اتفاق خاصی نیفتد و لابی صهیونیستی مانع تراشی نکند - یکی از گزینه های قطعی دریافت جایزه نوبل صلح خواهد بود ؛ در آن شرایط، ظریفی که دیگر، صاحب جایزه نوبل صلح است ، می تواند برای ایجاد روابط عاری از زور و فشار در منطقه و جهان، تاثیرات شگفتی در صحنه روابط بین الملل داشته باشد و تغییراتی شگرف را موجب شود.
* مصطفی فقیهی