arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۴۹۰۶۶۷
تاریخ انتشار: ۵۳ : ۲۰ - ۲۹ تير ۱۳۹۸
تورق خاطرات چهره ها در «انتخاب»؛

روایت سید محمود دعایی از ماه‌های منتهی به جنگ ایران و عراق: عراقی‌ها اصرار داشتند یک شخصیت رسمی خارج از دولت موقت با صدام مذاکره کند

روز بعد که به خدمت ایشان رسیدم امام فرمودند: من تصور می‌کنم که عراقی‌ها حسن‌نیت ندارند و قصد فریب ما را دارند و من مصلحت نمی‌دانم در این شرایط شخصی را از طرف خودم بفرستم. این مسئله باشد تا انتخابات انجام شود و کشور نظم خود را بیابد. یعنی رئیس‌جمهور، مجلس و دولت منتخب مجلس داشته باشیم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

روایت سید محمود دعایی از ماه‌های منتهی به جنگ ایران و عراق: عراقی‌ها اصرار داشتند یک شخصیت رسمی خارج از دولت موقت با صدام مذاکره کند

سرویس تاریخ «انتخاب»: سید محمود دعایی که در سال ۵۸ سمت سفارت ایران در عراق را به عهده داشته در کتاب خاطرات خود به زمینه‌های جنگ ایران و عراق اشاره کرده کرده است.

بخش‌هایی از خاطرات ایشان در این زمینه را در پی می خوانید:

... در رابطه با پیش‌بینی جنگ و کلا در رابطه با عراق من چند ملاقات با حضرت امام داشتم و به ایشان عرض کردم که عراقی‌ها اهداف و برنامه‌هایی دارند و در شرایط کنونی، تاکتیک اصرار بر مذاکره و نشست را تعقیب می‌کنند. من در یک ملاقات دوساعته در قم به ایشان وضعیت مبارزین عراقی را گفتم و از اهمیت مبارزات‌شان صحبت کردم. همچنین درباره شیوه‌هایی که می‌تواند کاربرد بهتری داشته باشد سخن گفتم و بیان کردم که عراقی‌ها اصرار دارند یک شخصیت رسمی خارج از دولت موقت و مرتبط با شخص حضرت‌عالی با آن‌ها مذاکره کند. شخصی که قرار بود با ما مستقیما مذاکره کند خود صدام بود.

امام فرمودند: من باید فکر کنم و بعد بگویم. روز بعد که به خدمت ایشان رسیدم امام فرمودند: من تصور می‌کنم که عراقی‌ها حسن‌نیت ندارند و قصد فریب ما را دارند و من مصلحت نمی‌دانم در این شرایط شخصی را از طرف خودم بفرستم. این مسئله باشد تا انتخابات انجام شود و کشور نظم خود را بیابد. یعنی رئیس‌جمهور، مجلس و دولت منتخب مجلس داشته باشیم.

در مناسبتی که در یکی از جلسات شورای انقلاب شرکت کردم تاکید کردم که اگر بنا بر حفظ روابط در سطح عالی است در برخوردها و شیوه‌های ارتباطی تجدید نظر کنید.

در آن روزگار هریک از روزنامه‌ها، رسانه‌ها و بخش‌های مختلف رادیو و تلویزیون سازی جداگانه می‌زدند. مثلا رادیو اهواز که برنامه عربی داشت توسط مخالفین رژیم عراق اداره می‌شد و آن‌چه احزاب و سازمان‌های مبارز عراقی می‌خواستند، پخش می‌شد. بدیهی است که این سخنان در ارتباط ما و عراق و تلقی آن‌ها از انقلاب اسلامی تاثیر می‌گذاشت. شورای انقلاب نسبت به فرستادن فردی که به طور رسمی با عراق مذاکره کند تردید داشت.

امام معتقد بودند مذاکره فایده‌ای ندارد، زیرا عراق قصد فریب ما را دارد و نمی‌خواهد با ما و انقلاب اسلامی ما کنار بیاید. عراق از بهترین فرصت ممکن یعنی از زمانی که ما درگیر مسائل داخلی و بحران‌های بعد از انقلاب بودیم استفاده کرد و سعی نمود تا در درون کشور اختلاف و دودستگی ایجاد کند. بنابراین با استفاده از گروهک‌های سیاسی تحت نفوذ خود بعضی از استان‌های مرزی ما را به جدایی‌طلبی و استقلال تحریک کرد تا از طریق ایجاد درگیری‌های داخلی و قومی یعنی داشتن داعیه استقلال در استان‌های مرزی، ما را وادار به سازش و تسلیم نماید و به نوعی به خواسته‌های خود برسد.

یکی از این استان‌ها استان خوزستان بود که در آن زمان تیمسار مدنی استاندار آن‌جا بود. او می‌توانست به عنوان یک استاندار قدرتمند نظامی با قاطعیت شورش‌هایی را که به تحریک عراق پدید آمده بود سرکوب کند و در عین حال با درایت و مردم‌داری توده مردم را به نظام و انقلاب جذب نماید، اما متاسفانه تنها با قلدری و سرکوب عمل کرد و بسیاری از شخصیت‌های متنفذ در میان مردم را طرد کرد. بعد از او مهندس غرضی استاندار آن‌جا شد که تنها به اتخاذ تدابیری که می‌توانست تا حدودی ضربه‌پذیری ما را در مقابل عراق و هوادارانش کم کند می‌اندیشید.

البته عراقی‌ها برنامه‌های مدون از پیش تعیین شده داشتند. آن‌ها حتی قبل از پیروزی انقلاب در صدد بهره‌گیری از اوضاع داخلی ایران و حل مسائل و مشکلات خود بودند و اصولا بعد از تسلیم شدن به خواسته‌های رژیم شاه و بالاخره توافق الجزایر، همیشه در صدد انتقام و جبران شکست بودند و نسبت به استان زرخیز خوزستان طمع داشتند.

آن‌ها با سقوط شاه داعیه قدرت برتر منطقه و ژاندارمی خاورمیانه را پیدا کردند و بدیهی است که از بروز یک قدرت مستقل در مقابل شرق و غرب در منطقه هراس داشتند و طبیعتا برای ضربه زدن به این دولت مستقل از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نمی‌کردند و از هر توانی برای ضربه زدن استفاده می‌نمودند.

به عبارت دیگر باید به این توجه داشت که صدام در حقیقت مقدمات جنگ علیه ایران را از آبان ۵۷ (سه ماه قبل از پیروزی انقلاب) آغاز کرد و اولین قرارگاه اطلاعاتی و عملیاتی جنگ را از همان موقع در بصره تاسیس کرد و برادرش برزان تکریتی را مسئول قرارگاه کرد، یعنی با اعلام انحلال ساواک و مراکز قدرت امنیتی و سیاسی رژیم شاه و با فروپاشی نظم سابق و از هم گسستن بدنه ارتش که در واقع پس از فرار سربازان از پادگان‌های ایران آغاز شده بود، صدام به فکر انتقام از ایرانی‌ها افتاد و در صدد برآمد تا حقارتی را که در درون از زمان امضای قرارداد الجزایر به دست خودش به دلیل تسلیم در برابر شاه احساس می‌کرد، جبران کند. علاوه بر این انگیزه موثر، او به درستی درک کرده بود که با فروپاشی نظام دیکتاتوری شاه و تشکیل حکومتی مردمی و اسلامی در کنار مرزهایش پایه‌های دیکتاتوری حزب بعث عراق هم متزلزل می‌شود. پس باید در جهت تضعیف و صدمه زدن به این نظام نوپا از هیچ کوششی دریغ نکند. به اضافه، ماهیت و طبیعت وابستگی صدام به بیگانگان، زمینه تحریک‌پذیری و تشویق وی را به جنایت فراهم می‌کرد. او برای این همه، نیاز به زمینه‌چینی داخلی و منطقه‌ای و برداشتن موانع از سر راه داشت. البته «حسن البکر» رئیس‌جمهور عراق به دلیل پختگی و درک روشن از تجارب جهانی، مانع جدی به حساب می‌آمد. لذا با کودتای درون‌حزبی، وی را وادار به استعفا کرد و بعد هم از میان برداشت و با به دست گرفتن قدرت تام، اهداف خود را دنبال کرد. ابتدا برخی از حکام دیکتاتور منطقه را از حضور حکومتی مردمی و انقلابی در ایران به هراس انداخت و خود را حامی آنان در قبال موج مردمی آزادی‌خواهی منطقه‌ای معرفی کرد و سپس به ضدانقلاب فراری و موجود در میهن ما هم امید و امکان ضربه زدن داد.

منبع: گوشه‌ای از خاطرات حجت‌الااسلام والمسلمین سید محمود دعایی، تهران: موسسه چاپ و نشر عروج، چاپ اول، ۱۳۸۷، صص ۱۷۴-۱۷۷.

نظرات بینندگان