خلیل العنانی در العربی الجدید نوشت: از زمان پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا، حالتی از خوش بینی و رضایت در بین اعراب حاکم شده است و این خوش بینی -که به دلیل فاجعههای سیاسی که در طول ۴ سال ریاست ترامپ در منطقه خاورمیانه اتفاق افتاد، تا حدی توجیه امیز است- نوعی افراط هم در خود دارد، چرا که عربها معتقدند با روی کار آمدن بایدن، شاهد یک تغییر ریشهای و مهم در شرایط خاورمیانه خواهیم بود. بنابراین، لازم است که پروندههای مختلفی که انتظار میرود بایدن در آنها ورود کند، از یکدیگر تفکیک شود.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب آمده است: پیش از این، لازم به ذکر این نکته است که تصور نمیشود منطقه عربی اهمیت زیادی در گرایشهای سیاست خارجی بایدن داشته باشد و دلیل این امر، به برخی دیدگاههای بایدن برمی گردد که تفاوت زیادی با دیدگاه اوباما ندارد و به آسیا و اقیانوس آرام، اولویت خاصی میدهد. علاوه بر این، چین اهمیت زیادی برای دولت بایدن دارد، چرا که افزایش قدرت آن، تهدید امنیتی و جغرافیایی استراتژیکی برای آمریکا دارد.
از چین که بگذریم، سه پرونده اصلی در منطقه خاورمیانه مورد توجه بایدن قرار خواهد گرفت که عبارتند از رابطه با ایران، رابطه با اسرائیل و رابطه با نظامهای حاکم در برخی کشورهای عربی بویژه مصر، عربستان و امارات.
در خصوص پرونده اول، چه بسا شاهد تحول مهمی در سیاست آمریکا در قبال ایران باشیم، بویژه در مورد تحریمهایی که ترامپ در طول سالهای گذشته علیه این کشور اعمال کرده و انها را به حد بی سابقهای رسانده است. پیش بینی میشود که بایدن ایالات متحده را به توافق هستهای بازگرداند، اما با شروطی جدید برای تضمین عدم غنی سازی اورانیوم از سوی ایران، در طول دو سال اخیر و این در مقابل رفع تحریمهای آمریکا خواهد بود.
در رابطه با پرونده اسرائیل، بخصوص دو مساله راه حل ایجاد دو دولت و عادی سازی با دولتهای عربی، انتظار نمیرود که آمریکا نقش قاطع یا متفاوتی در این باره داشته باشد، با اینکه بایدن مساله راه حل ایجاد دو دولت را قبول داشته و با تلاشهای اسرائیل برای تحمیل امر واقع بر فلسطین، مخالف است، اما تصور نمیشود که وی برای مقابله با اسرائیل و بازداشتن ان از ادامه فشار برای الحاق کرانه باختری، دست به اقدام عملی بزند. تنها تفاوت در سیاست آمریکا در خصوص اسرائیل میتواند کاستن از فشار بر کشورهای عربی، برای عادی سازی با اسرائیل باشد، اما این بدان معنا نیست که بایدن مخالف عادی سازی است، برعکس، دو ماه پیش، وی از عادی سازی امارات و بحرین با اسرائیل استقبال کرد و میتوان گفت مساله اسرائیل و امنیت آن، نقطه تلاقی بین جمهوری خواهان و دموکراتهاست و هیچ کس نمیتواند تصور کند که این سیاست آمریکا در دوره بایدن تغییری کند.
در مورد پرونده رابطه با نظامهای عربی، بویژه آنچه به مساله احترام به حقوق بشر و دموکراسی مرتبط است، با اینکه بایدن از تجاوز به حقوق بشر در مصر، عربستان و امارات حمایت نمیکند، اما انتظار نمیرود که با ادامه اینگونه تجاوزها، فشارهای آمریکا بر این نظامهای مستبد افزایش یابد. برای مثال تصور نمیشود که دولت بایدن کمک نظامی به مصر را قطع کرده یا فروش سلاح به عربستان و امارات را در اعتراض به جنگ یمن، متوقف کند. این در حالی است که بایدن در جریان تبلیغات انتخاباتی اش، متعهد به این اقدامات شده بود. شاید شاهد صدور بیانیهها و محکومیتهایی در این باره از سوی دولت بایدن باشیم، اما تبدیل آن به شکل سیاست و اقدامات عملی، دشوار است.
درست است که بایدن مانند ترامپ، شخصی مانند السیسی را «دیکتاتو مورد علاقه» نمیخواند، اما هرگز با او قطع رابطه هم نمیکند یا وارد مجازات جدی او به دلیل پروندههای تجاوز به حقوق بشر در مصر، نمیشود.
بنابراین، شاید خوش بینان در جهان عربی باید از مبالغه در خوشحالی خود از پیروزی جو بایدن و در ادامه، تغییر سیاستهای آمریکا در منطقه، بکاهند. درست است که تعداد اشرار در جهان با رفتن ترامپ از قدرت در ایالات متحده کمتر میشود، اما این مساله ضرورتا به معنای آن نیست که با رسیدن بایدن به قدرت، تعداد اخبار و شخصیتهای مثبت و مفید، افزایش مییابد.