سرویس تاریخ«انتخاب»؛ به دنبال پیروزیهای غرورآفرین مائو تسه تونگ و حزب کمونیست چین و نیز در پی انقلاب فرهنگی آن کشور، چین در سال ۱۹۶۴ (سال ۱۳۴۳) وارد صحنهی سیاست بینالملل گشته و اعلام داشت، از کلیهی کمونیستهایی که به دلایل سیاسی ناچار به اتحاد جماهیر شوروی روی آوردهاند، ولی از سیاستهای استعماری و سوسیال امپریالیستی شوروی ناراضی هستند، بیچون و چرا حمایت خواهد کرد. اعلام این حمایت همهجانبه سبب شد تا تعداد کثیری از مارکسیستهای ایرانی که در شوروی و کشورهای اروپای شرقی پناهنده بودند و به دلیل همین پناهندگی ناچار بودند از سیاستهای سازشکارانهی شوروی با رژیم ایران حمایت کنند، فرصت را مغتنم شمرده به اروپای غربی آمده و به احزاب اروپایی متمایل یا وابسته به حزب کمونیست چین روی آورند.
اولین گروهی که از حزب توده جدا شدند، سه تن از رهبران آن به اسامی آقایان: قاسمی، فروتن و سقایی بودند که از برلن شرقی به مونیخ آمده و «سازمان توده انقلابی» را پیریزی کردند.
بعضی از خاطرهنویسان ذکر کردهاند که سازمان توده انقلابی، قبل از آمدن این سه تن به اروپای غربی تاسیس شده بود و حتی این رفقا! توسط سازمان فوقالذکر، از برلن شرقی به مونیخ آمده به این سازمان پیوستند. تا آنجا که من به خاطر دارم این مطلب چندان صحیح نیست.
با تاسیس سازمان انقلابی حزب توده، به رهبری سه فرد نامبرده که ما به طنز آنان را گروه «قفس» مینامیدیم (مرکب از حرف اول نامهای آنان)، جوانان زیادی از اعضای پرشور کنفدراسیون به آنان پیوستند. بعد از مدتی همین کادرهای جوان با رهبران سالخوردهی سازمان دچار اختلاف شده و از آنان جدا شدند، و سازمانی به نام «گروه کمونیستی کادرها» ایجاد کردند. از زمره رهبران این سازمان جدید عبدالمجید زربخش و بهمن نیرومند بودند. زربخش جوانی پرشور و متین و سالم و دانشجوی دانشگاه کارلسروهه بود که نشانهای از وابستگی و خودباختگی در وجود او دیده نمیشد، بهمن نیرومند هم دانشیار دانشگاه برلن بود. با رشد روزافزون «سازمان کادرها» به ویژه در ایتالیا که حزب کمونیست طرفدار چین در آن کشور نفوذ گستردهای داشت، معادلات سیاسی در کنفدراسیون دگرگون شد. جوانان و اعضای سابق حزب توده که از مشی سیاسی سازشکارانه و فرصتطلبانهی اتحاد جماهیر شوروی ناراضی بودند، توانستند با پیوستن به گروه کمونیستی کادرها خود را از اتهام وابستگی به شوروی رهایی بخشیده و از نفوذ روزافزونی در سازمانهای دانشجویی وابسته به کنفدراسیون برخوردار گردند.
در تابستان ۱۹۶۴ – ۴ ژوئیه، برابر با ۱۴ خرداد ۱۳۴۳ – شاه از آمریکا دیدار کرد. در این سفر با مخالفت و تظاهرات گستردهی دانشجویان ایران مواجه گردید. قبل از انجام سفر، سفارت ایران در واشنگتن با متشکل کردن تعدادی از افراد سلطنتطلب و اجیر و به استخدام درآوردن تعدادی از مزدوران آمریکایی که پایگاه آموزشی بزرگی در ایالت اریزونا داشتند، ترتیب تجلیل و استقبال از شاه را فراهم ساخته بود. از این رو دانشجویانی که به عنوان اعتراض به سفر شاه و حمایت آمریکا از او طی چند روز اقامت او دست به تظاهرات زدند با این افراد روبهرو شدند. درگیری دانشجویان مسلمان و نیز طرفداران جبههی ملی که از شمال کالیفرنیا به واشنگتن آمده بودند خود داستان مفصلی است که در چارچوب کتاب حاضر نمیگنجد.
منبع: صادق طباطبایی، «خاطرات سیاسی اجتماعی (۱)؛ جنبش دانشجویی ایران»، تهران: موسسه چاپ و نشر عروج، چاپ سوم، ۱۳۹۳، صص ۲۰۸-۲۱۰.
خاطرات صادق طباطبایی: شاه در یک مقطع زمانی احساس کرد نباید اتکای خود را فقط به ایالات متحده معطوف کند لذا به اتحاد جماهیر شوروی روی آورده و به خرید تجهیزات نظامی از روسیه نیز میپردازد. با اجرای این سیاست، آمریکاییها جهت جلوگیری از تعمیق روابط شوروی با شاه، با موافقت کنگره تصمیم میگیرند کلیهی نیازمندیهای آزطلبانهی شاه را ولو مخالف سیاست تبلیغاتی آمریکا باشد، برآورده سازند.