arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۶۱۵۲۳
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۰۰ - ۲۰ بهمن ۱۴۰۰

خاطرات صادق طباطبایی، شماره ۳: نفوذ اخوان‌المسلمین به یک سازمان بین‌المللی دانشجویی در آلمان

خاطرات صادق طباطبایی: دبیرخانه‌ی یک سازمان بین‌المللی دانشجویان در شهر آخن وجود داشت به نام سازمان Umso (اُمسو) ... در کنگره‌ای که در سال ۱۹۶۷ در شهر وُرمز برگزار شد تعدادی از دوستان مرا به عنوان یکی از اعضای هیأت‌دبیران پیشنهاد کردند که با مخالفت پاره‌ای از برادران سعودی و اردنی روبه‌رو شد. ما پی بردیم که یک تشکیلات حزبی وابسته به «حزب التحریر» و شاخه‌ای از اخوان‌المسلمین در این سازمان در حال رشد و قبضه‌ی امور است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ قبل از این‌که اتحادیه‌ی انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی به این صورت شکل بگیرد، دبیرخانه‌ی یک سازمان بین‌المللی دانشجویان در شهر آخن وجود داشت به نام سازمان Umso (اُمسو). چون من در این شهر تحصیل می‌کردم و مرکزیت این سازمان هم در آن‌جا بود، طبیعتا فعالیت‌های خودم را از آن سازمان شروع کردم. در این سازمان عمدتا دانشجویان مسلمان عرب [...] و تعدادی پاکستانی حضور داشتند. در یک مقطعی این سازمان به شدت تحت تاثیر افکار سید قطب و «اخوان‌المسلمین» بود. دانشجویان مسلمان پاکستانی هم متاثر از «جماعت اسلامی» پاکستان بودند. با این حال این سازمان فعالیت‌های سیاسی گسترده‌ای نداشت، زیرا دانشجویان جهت‌گیری سیاسی و وجه اشتراک خاصی نداشتند؛ لذا فعالیت‌های این سازمان بیش‌تر جنبه‌ی عقیدتی داشت؛ به مناسبت اعیاد اسلامی برنامه‌هایی بود و گاهی سخنرانی‌هایی با دعوت از شخصیت‌های کشور‌های مختلف اسلامی صورت می‌گرفت.

ما در اوایل در این سازمان قدرتی نداشتیم و افراد معدودی بودیم. مثلا در آخن تنها من و یک نفر دیگر از ایرانی‌هایی که البته بیش‌تر به تجارت و کسب اشتغال داشت تا تحصیل، و نیز تعدادی هم از شهر‌های دیگر آلمان غربی در آن حضور داشتیم. در آن سال‌ها به ویژه بعد از جنگِ ۱۹۶۷ اعراب و اسرائیل، امام موسی صدر مکررا به آلمان می‌آمد و جلسات متعددی از ایشان برای سخنرانی دعوت می‌شد و دانشجویان رفته‌رفته با مکتب تشیع آشنا شدند و با وجود تبلیغات زهرآگینی که وجود داشت با دانشجویان شیعه ارتباط برقرار کردند. از جمله القائاتی که شده بود و دانشجویان مسلمان نسبت به شیعیان حساسیت ویژه داشتند این بود که ما اصلا قرآن را قبول نداریم، حضرت رسول (ص) را قبول نداریم و معتقدیم فرشته‌ی وحی برای حضرت امیر (ع) آمده یا به عدل الهی اعتقاد نداریم و یک سری خرافات را هم به شیعه منتسب می‌کردند. خوش‌بختانه حضور همین تعداد اندک دانشجویان شیعه و دعوت تعدادی از اندیشمندان این مکتب باعث شد تا این القائات زدوده شود. از جمله افرادی که از آن‌ها برای سخنرانی دعوت می‌کردیم آقای سید هادی خسروشاهی بود که یکی دو بار آمدند و سخنرانی کردند.

آقای صدر که هر سال به کنگره‌ی الجزایر می‌رفتند در بازگشت به آخن می‌آمدند و یکی دو برنامه‌ی سخنرانی در آن جلسات برای‌شان می‌گذاشتیم. از دیگر چهره‌های ایرانی که بدین منظور دعوت می‌شدند می‌توان از شهید بهشتی و سپس استاد مجتهد شبستری و دکتر مصطفی چمران نام برد. واحد آخن اُمسو به نام ایمسور موسوم بود. ما در کنگره‌ی سالانه‌ی ایمسو به صورت فعال ظاهر می‌شدیم. قبل از سال ۱۹۶۷ یکی از دوستان به نام مصطفی حقیقی به عضویت هیأت‌مدیره یا هیأت‌دبیران امسو انتخاب شد. در کنگره‌ای که در سال ۱۹۶۷ در شهر وُرمز برگزار شد تعدادی از دوستان مرا به عنوان یکی از اعضای هیأت‌دبیران پیشنهاد کردند که با مخالفت پاره‌ای از برادران سعودی و اردنی روبه‌رو شد. ما پی بردیم که یک تشکیلات حزبی وابسته به «حزب التحریر» و شاخه‌ای از اخوان‌المسلمین در این سازمان در حال رشد و قبضه‌ی امور است. در همین کنگره مشخص شد که عده‌ای در صددند سیستم انتخابات را الغا و سیستم خلیفه‌گری را دایر کنند، لذا با دوستان ایرانی تبادل نظر کردیم و به این نتیجه رسیدیم که چنان‌چه قرار باشد یک سیستم خلیفه‌گری آن هم تحت نظر یک حزب زیرزمینی در یک کشور عربی هدایت سازمان امسو را بر عهده بگیرد نه‌تن‌ها عضویت در کادر مرکزی این سازمان به صلاح ما نیست، بلکه ما می‌توانیم از توانایی خودمان در جای دیگری بهره بگیریم.

منبع: صادق طباطبایی، «خاطرات سیاسی اجتماعی (۱)» تهران: چاپ و نشر عروج، چاپ سوم، ۱۳۹۲، صص ۷۱-۷۴.

نظرات بینندگان